سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

آیا راه حل رژیم حقوقی دریای خزر از لاهه میگذرد؟

آیا راه حل رژیم حقوقی دریای خزر از لاهه می‌گذرد؟

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - بعد از یک دوره "احساسی نگریستن" به مقوله خزر و سهم ایران از آن، به نظر می رسد که شرایط سیاسی و اجتماعی کشور با رویکردی منطقی و فنی به این موضوع مهم، در حال حرکت است. با توسعه مفاهیم حقوقی و ریشه‌دار شدن در گفتمان سیاسی به آن سمت رفته‌ایم که عموم متخصصین به این حقیقت آگاهند که اساساً این سوال که "چه مقدار از دریای خزر برای ماست؟" سوال صحیح و کاملی نیست.پژوهش خبری در گفتگو با  دکتر میثم آرائی درونکلا ، مدیر موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر(IIKSS) این موضوع را مورد واکاوی قرارداده است.

دریاها و آب‌ها به دلیل تنوع استفاده از آنها دارای تقسیم‌بندی‌های گوناگونی هستند و به همین جهت معادلات مربوط به سطح آب از عمق یا ستون آب جدا می‌شوند. همچنین موازین مربوط به بستر دریا از عمق به سطح آب متفاوت است. در سطح آب نیز بر اساس نزدیکی ساحل یک منطقه آبی به سواحل کشور دیگر، موزاین حقوقی متفاوتی در فواصل گوناگون وجود دارد. به همین دلیل است که چنین پرسشی که چه میزان از خزر متعلق به ایران است؟، سوال درستی نیست.

در واقع باید اینگونه پرسیده شود که؛

آیا راه حل رژیم حقوقی دریای خزر از لاهه می‌گذرد؟

"فلات قاره"؛ چالش اساسی و کلیدی میان کشورهای حاشیه دریای خزر

روند مذکرات و اخبار واصله نشان از آن دارد که اختلافی برسر منطقه آب‌های سرزمینی و منطقه ماهیگیری در خزر وجود ندارد. بسیاری از موضوعات امنیتی و محیط‌زیستی نیز با یک سطح از چالش‌های طبیعی معقول حل شده و پشت سر گذاشته شده‌اند.

اما در حال حاضر چالش اساسی و کلیدی میان کشورهای حاشیه دریای خزر مربوط به رژیم حقوقی بستر و زیربستر که فلات قاره خوانده می‌شود، است. همین چالش در باب منطقه انحصاری و اقتصادی و مکان دقیق خط مبداء دریای سرزمینی که نقطه آغازین محاسبه سایر مناطق دریای است وجود دارد. اهمیت این خط نیز محدود به تعیین سایر مناطق ماوراء خود نیست، چرا که آب‌های پشت این خط، آب‌های داخلی یک کشور قلمداد می‌شود و از اهمیت بالایی برخوردار است. باید توجه داشت که تعیین سهم و میزان برخورداری کشورها از منطقه فلات قاره و منطقه انحصاری و اقتصادی از موضوعاتی است که اساساً به کشورهای روبرو و یا مجاور یکدیگر مربوط است و در منطقه جنوب خزر نمی‌توان آن را مربوط به کشورهای شمالی آن (شامل روسیه و قزاقستان) دانست. از طرفی نیز تعیین سهم(تحدید حدود)مناطق شمالی خزر ارتباطی به ایران ندارد. به همین دلیل برای حل و فصل اختلافات مربوط به تحدید حدود میان کشورهای منطقه جنوبی دریای خزر باید اقدام به انجام مذاکرات دوجانبه (ایران-آذربایجان و ایران-ترکمنستان) کرد و سپس برای تعیین "نقطه ثلاثه"، یعنی مرز ایران، ترکمنستان و آذربایجان اقدام به مذاکرات سه جانبه نمود.

در چنین وضعیتی اگر طرفین نتوانند اختلافات خود را با مذاکره و یا میانجیگری طرف ثالث حل کنند  ناچاراً باید تن به حل و فصل حقوقی اختلافات دهند. در این راستا دو راه اساسی وجود دارد که عبارتند از:

آیا راه حل رژیم حقوقی دریای خزر از لاهه می‌گذرد؟

راه اول که ارجاع موضوع به یک داوری است شاید بیشتر مورد قبول طرفین باشد. زیرا فوبیای حقوق بین‌الملل و ناشناخته بودن قواعد آن برای کشورهای حاشیه دریای خزر باعث می شود به این راه علاقه بیشتری نشان دهند. زیرا در شیوه داوری، طرفین داورانی را انتخاب و معرفی کرده و آن داوران نیز چند سرداور تعیین می‌کنند تا با اتکاء به قراردادهای موجود و یا هر اصل یا قاعده دیگری که طرفین آن را لازم الاتباع می دانند، موضوع حاضر را میان طرفین حل و فصل نمایند. جذابیت موضوع آن است که طرفین می‌توانند هر قاعده یا اصل و یا موافقتنامه‌ای را که خود می‌پسندند را مبنای داوری قرار داده و از این طریق خود را از دایره شمول قواعد حقوق بین‌الملل مستثنی نمایند.

اما راه دوم که در عوام بیشتر از آن صحبت به میان می‌آید ارجاع موضوع به دیوان بین‌المللی دادگستری بین‌المللی است. باید متذکر شوم این راه نه یک راه غیر ممکن اما بسیار سخت‌تر از آن است که تصور می‌شود. دیوان بین‌المللی دادگستری به مانند یک دادگاه داخلی نیست که هر کشوری بتواند به راحتی به آن رجوع کرده و در مقابل طرف مقابل آن(خوانده) ملزم به حضور در پروسه رسیدگی باشد.

  صلاحیت اختیاری برای رسیدگی اجباری

دیوان بین‌المللی دادگستری برای شروع رسیدگی نیازمند داشتن صلاحیت در آن زمینه است. یعنی آنکه دیوان تا صلاحیت رسیدگی در یک موضوع را نداشته باشد نمی‌تواند وارد رسیدگی شود. اصطلاحاً از منظر حقوق بین‌الملل می‌گویند؛ "دیوان دارای صلاحیت اختیاری برای رسیدگی اجباری است". این یعنی آنکه کشورها برای وارد شدن دیوان در یک موضوع، باید این اجازه را به دیوان بدهند. البته اجازه دادن به دیوان ممکن است به صورت‌های مختلفی بوده باشد. به عنوان مثال ممکن است در قالب یک معاهده چندجانبه و یا دوجانبه و یا حتی صدور یک اعلامیه یکجانبه از سوی طرفین این صلاحیت به دیوان اعطا شده باشد.

بررسی اسناد موجود نشان می‌دهد که در هیچ سندی نمی‌توان این صلاحیت را استخراج کرد و تنها راه ارجاع موضوع به دیوان رضایت منجز و صریح کشورهای طرف اختلاف است. یعنی آذربایجان و ایران باید به اتفاق برسند که موضوع به دیوان ارجاع شود، که این امر نیز در آینده ای نزدیک بعید به نظر می رسد. زیرا مرور کنوانسیون تهران که مربوط به محیط‌زیست دریای خزر است نشان می‌دهد که کشورها کوچکترین روزنه ارجاع اختلافات زیست‌محیطی را به محاکم بین‌المللی بسته‌اند. حال در این وضعیت بعید است در زمان حال تن به ارجاع اختلافات در زمینه‌های بسیار مهم‌تر را به محاکم بین‌المللی بدهند.

  جمع بندی

شاید دلیل و توجیه کشورهای حاشیه خزر برای عدم  ارجاع موضوعات به محاکم بین‌المللی نیز کاملاً مشخص باشد و آن اینکه حقوق بین‌الملل از اصلی‌ترین منابع دیوان در تحکم است. حال چگونه انتظار داریم وقتی کشورها حاضر نیستند در یک فضای صمیمی متابعت از قواعد حقوق بین‌الملل را در تعیین رژیم حقوقی دریای خزر در دستور کار خود قرار دهند، آنگاه تن به دادگستری بین‌المللی بدهند. زیرا مطالعات نشان می‌دهد متابعت از قواعد حقوق بین‌الملل در وضعیت فعلی و جاری حقوق بین‌الملل بیشتر از همه به نفع ایران تمام خواهد شد.

اگر تصمیم‌سازان امر به این نتیجه برسند که باید این اختلاف از طریق دیوان بین‌المللی دادگستری حل و فصل شود، آنگاه باید جهت مذاکرات را به این سمت به پیش برد که طرفین در ارجاع موضوع به دیوان قانع شوند. در این صورت است که با جلب رضایت آنها به ارجاع موضوع حاضر به دیوان می‌توان امید بست.

منبع: پژوهش خبری صدا وسیما
لینک دسترسی به متن مصاحبه در خبرگزاری صدا و سیما: http://www.iribnews.ir/fa/news/2141020

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTAyMDA


\میثم آرائی درونکلا\ مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر (

 

"میثم آرائی درونکلا" مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – به نظر می‌رسد در مذاکرات پیش‌نویس رژیم جامع حقوقی دریای خزر تهیه شده است. از آنجایی که محتوای آن منتشر نشده، نمی‌توان در باب علمی و تخصصی بودن آن اظهار نظر کرد. به همین دلیل باید طرح پیش‌نویس منتشر شود تا دیگر کارشناسان هم درباره آن نظر بدهند.

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، دریای خزر یکی از کانون‌های حساس و استراتژیک منطقه‌ای در مرکز و جنوب غرب آسیا به شمار می‌آید. موقعیت ژئوپلیتیکی خاص در اتصال آسیای مرکزی به قفقاز، ذخایر غنی انرژی و محیط زیست منحصر به فرد از ویژگی‌های مهم این دریاچه است. تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بر مبنای قرارداد 1921، این دریا صرفا ذیل حوزه استحفاظی ایران و شوروی قرار داشت. اما با فروپاشی بلوک کمونیسم و تولد 15 جمهوری مستقل از این کشور، کشورهای ساحلی خزر از 2 به 5 کشور افزایش یافت و این امر سرآغاز ظهور اختلافات پیرامون خزر گردید. مهم‌ترین زمینه اختلاف کشورهای ساحلی به دلیل فقدان یک رژیم حقوقی کارآمد و مورد توافق همه کشورها بود. این مشکل به‌مرور زمان به موضوعات مهم دیگری همچون مساله نظامی‌ شدن فضای خزر و آلودگی زیست‌محیطی ناشی از استخراج بی‌رویه حامل‌های انرژی منجر گردید. در این راستا گفتگویی با آقای میثم آرائی درونکلا، کارشناس حقوق بین‌الملل، تحلیل‌گر مسائل دریای خزر، استاد دانشگاه و مدیر موسسه بین‌المللی مطالعات خزر ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

افسانه 50 درصدی سهم ایران از خزر

* یکی از مسائلی که در محافل غیرعلمی و حتی بعضا علمی درباره دریای خزر عنوان می‌شود، افسانه سهم 50 درصدی ایران در خزر است. لطفا توضیحاتی از حقوق تاریخی و قانونی فعلی ایران درباره خزر بفرمائید؟

همانطور که بیان کردید سهم 50 درصدی ایران از خزر افسانه‌ای است که واقعاً هیچ دلیل و مدرک متقنی برای اثبات این ادعا نمی‌توان یافت. حتی وقتی به دوران پهلوی دوم مراجعه می‌کنیم می‌بینیم توافقاتی میان مقامات نظامی ایران برای تعیین حدود مرزی با طرف مقابل صورت می‌گیرد که سهم ایران را عملاً به 11 درصد کاهش می‌دهد. حتی شوروی در همان زمان تردد هواپیماهای ایرانی را نیز محدود به همان مناطقی می‌دانست که خط موهوم آستارا به حسین‌قلی را به هم وصل می‌کرد. اما چون چنین تقسیم‌بندی‌هایی محدود به موازنه قدرت و سیاست بود لذا هیچگونه اثر حقوقی نداشت و در معاهده‌ای گنجانده نشد. از طرفی بعد از پیروزی انقلاب برخی دیدگاه‌های غیرکارشناسانه و صرفاً مبتنی بر موضوعات سطحی سیاسی باعث گردید که سهم ایران از خزر در تبلیغات و مسائل اینچنینی 50 درصد اعلام گردد. در همین زمان تفکرات پان‌ایرانیستی نیز به تقویت این تفکر کمک نمودند. نتیجه نیز آن شد که امروزه می‌بینیم. وقتی از این افراد سوال می‌کنید که مستند شما برای سهم 50 درصدی ایران چیست ملاحظه می‌کنیم هیچ مستندی ارائه نمی‌کنند. زیرا تحدید حدود مناطق دریایی یک پروسه حقوقی و فنی است و نیازمند مستنداتی نظیر معاهدات 2 یا چند جانبه است.

پیش‌نویس رژیم جامع حقوقی دریای خزر منتشر شود

* طی سال‌های اخیر نشست‌های متعددی پیرامون رژیم حقوقی دریای خزر در بالاترین سطوح (با حضور روسای) جمهور صورت گرفته است. آیا واقعا این نشست‌ها نتیجه‌بخش بوده‌اند، و با در نظر گرفتن موافقتنامه‌های امضا شده می‌توان ادعا کرد مناقشه پیرامون رژیم حقوقی دریای خزر حل شده است؟ اساسا حل مناقشه پیرامون رژیم حقوقی دریای خزر راه‌حل سیاسی می‌طلبد یا راه‌حل حقوقی؟ آیا روابط حسنه‌ای که اخیرا با روسیه داشته‌ایم، می‌تواند کمکی در این راستا باشد؟

پاسخ به این سوال در گرو آن است که ما چه انتظاری از تحدید حدود (که به غلط تقسیم دریا می‌خوانیم) داریم. تحدید حدود اگر حقوقی و فنی نبوده، و مبتنی بر اصول حقوقی بین‌الملل و اصول عدالت و انصاف نباشد، هیچگاه پایدار نخواهد ماند و قطعاً در آینده چالش‌های جدی برای ما ایجاد خواهد کرد. باید توجه داشت حسن همجواری ایجاب می‌کند به دنبال روابط برد- برد باشیم و به گونه‌ای روابط سیاسی و حقوقی را سامان دهیم که در آینده هر دو یا چند طرف مذاکرات تمام تلاش خود را برای پایبندی و باقی ماندن معاهده به کار گیرند. دیدگاه‌های عوامانه و غیرکارشناسی (که اصلاً بد نیست و ناشی از نداشتن تخصص در یک زمینه خاص است) گمان می‌نماید که باید دریا تقسیم شود. در صورتی‌که دریاها دارای مناطق متفاوتی از حیث ماهیت و کاربرد هستند و به همین دلیل هر منطقه‌ای به صورت کاملاً متفاوت از منطقه دیگر تحدید حدود می‌شود. به عنوان مثال قواعد حقوقی سطح آب با قواعد حقوقی ستون آب و مناطق بستر دریا(فلات قاره) از یکدیگر متفاوتند. همچنین شیوه تحدید حدود آنها نیز متفاوت از یکدیگر است. در سطح آب نیز مناطق متعددی چون آب‌های داخلی، آب‌های سرزمینی، منطقه مجاور یا نظارت، منطقه انحصاری و اقتصادی وجود دارد که عرض هر یک از این مناطق و حدود حقوقی قابل اعمال کشورها در آنها متفاوت است. به عنوان مثال حقوق کشورها در منطقه آب‌های داخلی و سرزمینی یک حق قلمروی(territorial) است که عرض منطقه آب‌های سرزمینی در دریاهای آزاد 12 مایل و در دریای خزر 15 مایل  توافق شده است. اما حقوق کشورهای در منطقه مجاور و نظارت و منطقه انحصاری و اقتصادی و فلات قاره و ... یک حق اقتصادی و کاربردی (اصطلاحاً وظیفی =functional  ) بوده و حاکمیتی نیست. یعنی کسی مالک آن مناطق نیست بلکه حقوقی ویژه اقتصادی در آن مناطق برای احد از طرفین وجود دارد.

امیدوارم این توضیحات مختصر نشان از پیچیدگی نوع کار  تحدید حدود باشد و بر همین اساس است که طرفین مذاکرات را تقریباً بر یک بستر حقوقی به پیش برده‌اند. امروزه رژیم جامع حقوقی دریای خزر با توجه به همین مطالب (البته با کمی تفاوت) به صورت پیش‌نویسی درآمده است. از آنجایی که محتوای این پیش‌نویس منتشر نشده است نمی‌توان در باب تخصصی و علمی بودن آن اظهار نظر کرد اما من به عنوان یک حقوقدان موظفم همواره با دیده شک و تردید و نیز دیدگاهی نقادانه به موضوعات نگاه کنم. به همین دلیل معتقدم باید طرح پیش‌نویس حتماً منتشر شود تا ظرفیت‌های دانشگاهی موجود فرصت بررسی آن را داشته باشند. در این راستا قطعاً اتکاء به نظرات کارشناسی یک جمع محدود که ممکن است سابقه علمی قابل اتکائی در زمینه حقوق دریاها نداشته باشند و یا اگر هم دارند، دارای نظرات خاصّی هستند که ممکن است منتقدانی داشته باشد، کافی به نظر نمی‌رسد. از طرفی مردم حق دارند بدانند چه اتفاقی در مناطق پیرامونی آنها در حال رخ دادن است.

خطر محیط زیست خزر؛ در کنوانسیون تهران ضمانت اجرایی کافی تدارک دیده نشده است

* یکی از موضوعات بسیار مهم دریای خزر مسائل زیست‌محیطی مربوط به آن است. با وجود امضای کنوانسیون تهران و دیگر توافقات حقوقی زیست‌محیطی، به نظر می‌رسد منافع اقتصادی همچنان باعث شده کشورها توجه زیادی به محیط زیست خزر نداشته باشند. باتوجه به آسیب‌پذیری بیشتر سواحل کشورمان، این مساله مناقشه برانگیز شده و حتی شنیده می‌شود شکایت‌هایی از کشورهای همسایه در این زمینه به مجامع بین‌المللی صورت گرفته است. چه راه‌حلی برای ارتقاء حقوقی این توافقنامه‌های حقوقی و  افزایش ضمانت‌های اجرایی آن‌ها می‌توان انجام داد؟

در این مجال کوتاه فرصت آن نیست که توضیحات کاملی از این کنوانسیون بیان کنم. اما باید بدانید بزرگترین ضعف قواعد حقوق بین‌الملل، پیرامون عدم وجود ضمانت اجرای کافی برای قواعد است. کنوانسیون تهران نیز از همین ضعف مصون نمانده است. در این زمینه زمانی مشکل موجود حادتر می‌شود که این امر با منافع اقتصادی طرفین گره خورده باشد. شما وقتی به آمارها مراجعه می‌کنید خواهید دید که نفت و گاز برای کشورهای حاشیه خزر یعنی همه چیز. نفت همان چیزی است که بودجه 200 میلیون دلاری آذربایجان را به 30 میلیارد دلار افزایش می‌دهد. بیش از 90 درصد مجموع درآمدهای تمام کشورهای خزری حاصل از فروش نفت و گاز و مشتقّات آنهاست. بدون نفت باید با تمدن و حیات خداحافظی کرد. حال در این وضعیت نباید انتظار داشت که کشورها منافع حیاتی خود را فراموش و به منافع زیستی که از دیدگاه آنها از اهمیت بالایی برخوردار نیست تکیه کنند. لذا معتقدم مکانیزم‌های تشویقی و تنبیهی کنوانسیون تهران خوب طراحی نشده است. البته نمی‌توان طرف خاصی را مقصر دانست. نظام‌های سیاسی کشورهای خزر از لحاظ سیاسی جوان و کم تجربه هستند و هنوز با بحران موجودیت و امنیت ملی روبرو هستند اما شاید در نسل‌های بعد که از سطح تنش‌های موجود کم شد بتوان به دنبال ارتقاء جایگاه منافع زیست محیطی بود. البته معتقدم باید در گام‌های شمرده شمرده به سمت یک مکانیزم لازم‌الاجرا برای اجرای کنوانسیون تهران گام برداشت. زیرا همانگونه که بیان گردید هیچ راه حل مشخصی برای التزام کشورها به این کنوانسیون طراحی نشده است و باید بدانیم قواعد حقوق بدون مکانیزم لازم‌الاجرا چیزی جز یک متن تزئینی به شمار نمی‌روند.

چالش حضور نظامی قدرت‌های خارجی در دریای خزر

* یکی از مهم‌ترین چالش‌های امنیتی پیش‌رو درباره دریای خطر روند نظامی‌سازی این دریاچه است. در سال‌های پیش شاهد بوده‌ایم که کشورهای ساحلی تدابیری نظامی و امنیتی در این دریاچه تدارک دیده‌اند. ریشه این نظامی‌سازی در کجاست و چه چشم‌اندازی برای این روند می‌تواند متصور بود؟

یک دیدگاه واقع‌گرایانه ایجاب می‌کند که نباید انتظار داشت ناوهای جنگی در خزر حضور نداشته باشند. احتمالاً منظور شما حضور قدرت‌های خارجی در دریای خزر است که یک دیدگاه کاملاً منطقی است. در واقع باید دانست سلاح و ابزارآلات جنگی همواره برای جنگ نیست بلکه گاهاً برای آن است که یک بازدارندگی ایجاد و روابط به سمت حل و فصل سیاسی و حقوقی سوق پیدا کند. در باب حضور قدرت‌های خارجی در خزر نیز دو چالش بزرگ وجود دارد و آن اینکه باید روابط طرفین در خزر به گونه‌ای باشد که طرفین از قدرت آن دیگری احساس ترس نکنند. چنین حسی منجر به وارد کردن قدرت‌های جهانی به منطقه از سوی کشورهایی که در موضع ضعف هستند می‌گردد. باید توجه داشت که ما به یکدیگر نیاز داریم و اگر این حس تقویت شود قطعاً مباحث و موضوعات نظامی به حاشیه خواهد رفت. از طرفی دیگر بخش مهمی از دلایل حضور قدرت‌های خارجی با اوضاع داخلی کشورهای منطقه خزر مرتبط است. همانگونه که می‌دانیم ترکمنستان، قزاقستان و آذربایجان و حتی روسیه از وضعیت خوبی در زمینه دموکراسی برخوردار نیستند. سه کشور آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان تجهیزات نظامی و حمایت‌های نظامی غرب را نه تنها ابزاری برای موازنه بین‌المللی قوا می‌دانند، بلکه حتی به این تجهیزات به عنوان ابزاری برای حفظ نظام سیاسی خود نیز نگاه می‌کنند. لذا این پیچیدگی باعث می‌شود تا نتوان آرمان‌گرایانه راجع به مباحث نظامی شدن خزر و کشورهای حاشیه آن قلم بزنیم.

پروژه‌های راهبردی ترانزیتی برای کشورهای نفتی صرفا یک پرستیژ هستند

* به‌عنوان آخرین سوال، پروژه‌های ترانزیتی بین‌المللی که ذیل برنامه‌های راهبردی چین(یک کمربند، یک جاده) و هند(کریدور بین‌المللی شمال-جنوب) و بعضا طرح‌های غربی مطرح می‌شود، چگونه منافع جمهوری اسلامی و پیچیدگی مسائل خزر تاثیر می‌گذارند؟ آیا این طرح‌ها یک موقعیت راهبردی به ایران در مناطق پیرامونی خزر می‌دهند؟

اجاز بدهید کمی واقع‌بینانه به پروژه‌های راهبردی چین و هند نگاه کنیم. آن پروژه‌ها برای چین و هند راهبردی هستند. نمی‌خواهم معرف یک دیدگاه منفی راجع به این پروژه‌ها باشم، اما واقعیت آن است این پروژه‌ها سود بسیار زیادی برای مبداء و مقصد آن دارند. در واقع این پروژه‌ها و رد شدن آن برای کشورهایی که اقتصاد تماماً نفتی دارند و یا حتی از یک اقتصاد تک محصولی دیگر برخوردار هستند چیزی جز پرستیژ سیاسی به همراه ندارد. در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن نیز اگر از زیرساخت‌های جاده‌ای، ریلی و دریایی کافی برخوردار باشیم و بتوانیم از صنعت حمل و نقل بهره‌مند شویم، باز هم در دراز مدت با قدیمی شدن زیرساخت و ناوگان حمل و نقل باید یک عقبگرد اقتصادی را تجربه کنیم. بدون تعارف زمانی طرح‌هایی نظیر یک کمربند یک جاده می‌تواند به نفع واقعی و اقتصادی و حتی توسعه سیاسی منجر شود که یا ظرفیت‌های تولیدی قابل رقابت با چین ایجاد و یا تولیداتی قابل رقابت با آنها تولید نماییم که از طریق این مسیر ترانزیتی به چین یا اروپا و یا سایر کشورها صادر نماییم و یا اینکه در پس تولیدات مشترک، سهمی در پروسه تولید کالا داشته باشیم تا در پی آنکه دود قطار و ماشین‌ها را استنشاق می‌کنیم، بتوانیم به تولید و اشتغال داخلی کمک کنیم. هر چند که می‌توانیم دیدگاهی حداقلی به این موضوع داشته و در چند ده سال آینده نیز خود را وابسته به نفت و تحت تحریم‌های غرب تصور کرده و آنگاه معتقد باشیم که چنین جاده‌ای می‌تواند ابزار حیات ما و نیز ابزار چانه‌زنی ما در برابر غرب باشد. ولی تجربه صد سال اخیر نشان می‌دهد این خیال‌پردازی‌های ما هیچگاه منجر به فشار آوردن ایران به روی غرب نشده بلکه حتی باعث کنار زده شدن ایران با دور زدن ایران از مسیرهای دیگر شده است.

حجم تجارت خارجی ایران کمی بیش از 40 میلیارد دلار است. جمعیت ترکیه برابر با جمعیت ایران است و حجم تجارت خارجی آنها بیش از 350 میلیارد دلار است. مقایسه این دو رقم نشان می‌دهد اندازه اقتصاد ایران بسیار کوچک است و همین امر باعث شده است ایران در نزد کشورهای دیگر( خاصه کشورهای همسایه و قدرت‌های اقتصادی نظیر چین و آلمان و ...) جایگاه مناسبی نداشته باشد. وقتی جایگاه ما از لحاظ اقتصادی مناسب نباشد و در نتیجه آنها در معادلات خود با غرب از ما حمایت نخواهند کرد و اگر هم حمایت‌هایی سیاسی از ایران صورت گیرد از آن روی هست که کارتی باشیم در دستان آنها برای بازی با غرب. همین حجم تجاری باعث می‌گردد که جایگاه یگانه و ممتازی برای چین نداشته باشیم تا ما را نسبت به سایر مسیرها و کشورها برتری دهد. لذا باید به سمت تولیدی کردن اقتصاد داخلی و صنایع پیش برویم. حتی شاید مجبور بشویم بخشی از موضوعات محیط‌زیستی را نادیده بگیریم اما در شرایط فعلی حرکت به سمت صنایع دانش بنیان که نقش دولت در آن ناچیز و نقش دانشگاه‌ها و بخش خصوصی(مردم) در آن پررنگ باشد ضروری است تا آنگاه بتوانیم از مزیت‌های طرح‌هایی نظیر یک کمربند-یک جاده استفاده نماییم و حتی چینی یا اروپایی را در آینده به سبب احتیاجات اقتصادی به ایران وادار کنیم از مسیر ایران نمی‌توانند چشم‌پوشی کنند. در غیر اینصورت با نفتی و دولتی بودن اقتصاد ایران قطعاً اگر این پروژه از ایران هم عبور کند در آینده تبدیل به یک چالش امنیتی، چه در زمینه قاچاق و چه وابسته‌تر شدن به اروپا و چین، برای ایران می‌گردد. باز هم تاکید می‌کنم مگر اینکه مقوله اقتصاد را در ایران باز تعریف کنیم. همچنین طبیعی است که این طرح‌ها نیز دارای آثار مخرب زیست‌محیطی برای کشورهای میزبان می‌باشد. نباید این چالش را نادیده بگیریم و باید از همین حالا به فکر آثار مخرب آن باشیم.

آدرس دسترسی به مصاحبه در سایت تسنیم:

https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/02/16/1718373

منبع: خبرگزاری تسنیم

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTAwNDk


توازن منافع و بقاء تعهد در رژیم حقوقی دریای خزر

 توازن منافع و بقاء تعهد در رژیم حقوقی دریای خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – معاهدات را می‌توان از حیث تاریخی، مهمترین پدیداری در جهان دانست که بعد از کش و قوس‌های زیاد در فرایندی که ناشی از تصادم منافع میان کشورها است ظهور و بروز یافته‌اند. بدین ترتیب یک معاهده خوب معاهده‌ای خواهد بود که بتواند اولاً با اصول کلی حقوق بین‌الملل منطبق بوده و ثانیاً بتواند بیشترین منافع را برای طرفین متعاهد تامین نماید. همچنین یک قاعده حقوقی به تبع ذات خود ممکن است ایجاد کننده یک منفعت و یا محدود کننده یک منفعت در طرفین یک معاهده باشد. طبیعی است که برای شکل گیری و بقاء چنین معاهداتی باید نسبتی منطقی میان منافعی که ایجاد می‌شود و منافعی که از دست می‌رود شکل بگیرد. در چنین وضعیتی چشم پوشی از دسته‌ای ازمنافع نه اینکه به معنی وادادگی در برابر دیگران بلکه به معنی مشارکت در تاسیس یا ایجاد یک نظم نوین خواهد بود که هر کس باید سهم خود را در ایجاد آن ادا نماید.

همچنین با توجه به این واقعیت که می‌دانیم هیچگاه یک امر غیر منطقی نتوانسته یک امر پایدار و همیشگی بوده و نیز یک اراده غیر‌عقلایی دیکته شده از سوی یک کشور نتوانسته در همه اعصار بعد از آن پایدار بماند لذا بگذارید یک فرض اخلاقی و عقلانی در نظر بگیریم و آن اینکه یک سیاستمدار عاقل از ابزارهای متمدنانه و حقوقی برای رسیدن به هدف خود استفاده می‌کند و یک سیاست‌مدار بد به زور و بازوی خود دل خوش می‌کند. بدین ترتیب سیاستمداری که تاریخ را یک پیکره یکپارچه و البته ادامه دار می‌داند سعی خواهد کرد که منافعی را در یک تعهد ایجاد کرده و یا حتی منافعی را از دست بدهد که نسبتی منطقی با قواعد عام حقوق بین‌الملل و نیز منافع سیاسی سایر کشورها داشته باشد.
منطقه خزر و موضوع دریای خزر نیز از این قاعده مستثنی نیست. خزر بخشی از این دنیاست و دنیا نیز قاعده‌هایی برای حفظ کلیّت خود دارد و این قواعد را بر اجزاء خود تحمیل می‌نماید. ایران نیز به عنوان یکی از بازیگران سیاسی حاضر در منطقه که تواماً یک پیکره حقوقی بین‌المللی نیز به حساب می‌آید می‌تواند و حتی در مواقعی ملزم است که نه تنها به قواعد عام حقوق بین‌الملل تن بدهد بلکه بتواند به نحو احسن از این قواعد عام در جهت تامین منافع خود نیز استفاده نماید.
به نظر می‌رسد در زمان حال کشورهای حاشیه دریای خزر، خاصه جمهوری اسلامی ایران، جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکمنستان به جای تمرکز بر مقولات فنی و حقوقی تمامی تمرکزشان را بر روی حل و فصل سیاسی معادله حقوقی خزر گذاشته اند. امّا باید توجه داشت که در عصر کنونی که علم از در و دیوار کاخ دولت‌ها بالا می‌رود و هیچ مکان اَمنی برای فرار از آن وجود ندارد نمی‌توان با اتکاء به روش‌های غیر فنی و غیر علمی به معادلات حقوقی پاسخ گفت. بخواهیم یا نخواهیم دریاها از حوزه نفوذ و یکه‌تازی جغرافیای سیاسی خارج شده و به یکی از اصلی‌ترین موضوعات حقوق بین‌الملل تبدیل شده‌اند. حقوق بین‌الملل نیز برای تعیین و تکلیف قلمرو کشورها از ابزارها و چاقوهایی استفاده می‌نماید که بر همین اساس نمی‌توان با چنگ انداختن بر روی پهنه‌های آبی و دریایی مشکل دریاها (در اینجا دریای خزر) و یا سایر مناطق دریایی را حل و فصل کرد. در واقع نمی‌توان همانقدر که بریدن کیک توسط چاقو را عاقلانه می‌دانیم، تقسیم کیک بر اساس چنگ انداختن را عاقلانه بدانیم. بدین ترتیب می‌توان با استعانت از قواعد حقوق بین‌الملل به متعهد بودن همه کشورهای خزری به تعهدات خود امیدوارتر بود.

میثم آرائی درونکلا، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTk4Mw


نشست مشترک \موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر IIKSS\ و موسسه \وط

 نشست مشترک "موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر IIKSS" و موسسه "وطن یولی" تحت عنوان تحدید حدود بستر و زیربستر دریای خزر در بخش جنوبی

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – نشستی مشترک میان "موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر IIKSS" و موسسه "وطن یولی" با مشارکت اندیشمندان و نویسندگان در حوزه آسیای میانه و قفقاز در نمایشگاه مطبوعات برگزار گردید. در این نشست مشترک جناب آقای "غلامرضا انصاری" سفیر سابق ایران در ترکمنستان و استاندار سابق مازندران به اتفاق آقای "میثم آرائی درونکلا" مدیریت "موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر IIKSS" راجع به تحولات مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر اقدام به ارائه مطالب نمودند. روندها و رویه‌های توافقات که قرار بود حاصل بشود ولیکن به دلایل کارشکنانه کشورهای حاشیه دریای خزر به این توافقات نرسیدیم مورد بحث قرار گرفت.

در این نشست آقای آرائی درونکلا در خصوص رژیم حقوقی دریای خزر اقدام به ارائه مطالب نمودند که در بخشی از آن راجع به اشتباهات برداشتی جامعه ایرانی از سهم 50 درصدی در دریای خزر توضیحاتی مطرح شد و سپس مسائلی را در رابطه با استفاده ازظرفیت‌های حقوق بین‌الملل برای تحدید حدود این دریا ارائه کردند. ایشان همچنین به رفع و حل اختلاف سایر کشورها در سایر نقاط مختلف جهان از طرق حقوقی و سیاسی در زمینه تحدید حدود دریاها اشاره داشتند. مدیریت موسسه IIKSS اشاره کرد که مشکل اصلی موجود میان کشورها علی‌الخصوص میان ایران-آذربایجان-ترکمنستان تقسیم یا تحدید حدود فلات قاره قسمت جنوبی دریای خزر می‌باشد هر چند بخش شمالی دریای خزر میان کشورها به موجب توافقنامه تحدید حدود شده و اقدام به بهره‌برداری کرده‌اند.
دکتر آرائی درونکلا فرمودند می‌بایست عینک بدبینی را در برخی از مسائل کنار گذاشت و نباید به دید شک و تردید به همسایگان نگاه کرد علی‌رغم اینکه باید هوشیار بود باید مفاد توافقنامه آن کشورها نیز مورد بازبینی و بررسی دقیق قرار گیرد. همچنین باید از ظرفیت‌های فنی و حقوقی برای تحدید حدود این منطقه دریایی استفاده کرد هر چند استفاده از پتانسیل‌ها و ظرفیت‌های سیاسی علی‌رغم اینکه کارکرد مطلوبی نداشته، حداقل تجربه 50 سال اخیر این را ثابت میکند و از طرف دیگر کشورهای جدا شده از شوروی سابق به چشم برادر بزرگ به روسیه نگاه می‌کنند و روسیه هم همین حس را به آنها دارد و طبیعتاً اگر بدنبال موازنه سیاسی باشیم، شاید در منطقه نتوانیم حقوق حقه ایران را به صورت کامل احیا کنیم.

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTgwNQ


نکات حقوق بین الملل، دریای خزر - مواضع کشورهای حاشیه دریای خزر د

ن

نکات حقوق بین الملل، دریای خزر

مواضع کشورهای حاشیه دریای خزر در مورد تحدید حدود فلات قاره

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – عملاً چهار کشور خزری تشکیل شده از تجزیه شوروی سابق به موافقت های کلی و حتی جزئی در رابطه با تحدید حدود فلات قاره (بستر و زیر بستر) رسیده اند.

تحدید حدود فلات قاره بر خلاف تحدید حدود سطح و عمق آب یک امر کاملاً وابسته به موقعیت سرزمینی کشورهاست.

در سال 1998 میلادی بر اساس موافقتنامه " تحدید حدود بستر شمالی دریای خزر  به منظور تعیین حقوق حاکمه استخراج مواد معدنی زیرزمینی" و به موجب پروتکل سال 2002 مربوطه به "تحدید حدود بخش شمالی دریای خزر" منطقه فلات قاره یا بستر بخش مشترک میان روسیه و قزاقستان تحدید حدود گردید.

در سال 2003 میلادی به موجب موافقتنامه" نقاط اتصال مربوط به تحدید حدود مناطق مجاور بستر و زیر بستر دریای خزر" منطقه سه جانبه میان آذربایجان، قزاقستان و روسیه تحدید حدود گردید.

در سال 2001 میلادی به موجب موافقتنامه "تحدید حدود کف دریای خزر" و به موجب پروتکل سال 2003 مربوطه به "تحدید حدود بستر دریای خزر" منطقه فلات قاره یا بستر مشترک میان آذربایجان و قزاقستان تحدید حدود گردید.

در سال 2002 میلادی بر اساس موافقتنامه " تقسیم مناطق مجاور بستر دریای خزر" منطقه فلات قاره یا بستر مشترک میان آذربایجان و قزاقستان تحدید حدود گردید.

نکات قابل توجه:

1 : در موافقتنامه ها و پروتکل های صورت گرفته مبنای تحدید حدود فلات قاره خط میانه عنوان شده است.

2: در موافقتنامه میان روسیه و قزاقستان علاوه بر استناد به خط میانه تکیه بر اصل انصاف مبنای تحدید حدود بوده است.

3: در اجرای موافقتنامه های منعقد شده مبنای محاسبه خط ساحلی خط صاف است و این یک نکته کلیدی است که باید مورد توجه قرار گیرد. دلیل این امر نیز صاف بودن خط میانه میان طرفین است که با الگوی پیچش سواحل منطبق نیست.

4: ماده 1 موافقتنامه میان روسیه و آذربایجان شیوه و مبنای تحدید حدود را بر اساس اصول حقوق بین الملل مقرر می نماید.

 

میثم آرائی درونکلا؛ عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTc1OA