سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

فرصتهای اقتصادی خزر برای بخش خصوصی

فرصت‌های اقتصادی خزر برای بخش خصوصی 

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – وجود پهنه آبی خزر همواره به عنوان یکی از منابع مهم برای تامین منافع ساکنین منطقه خزر محسوب می‌گردد که سبب رونق اقتصادی برای مردمان حاشیه‌نشین آن نیز شده است. با پیشرفت علم و تکنولوژی در دنیا راه‌های کسب سود و در آمد نیز به همان اندازه ارتقاء یافته است و برآیند آن تنوع اقتصادی برای جامعه می‌باشد. در حال حاضر موقعیت دریای خزر بعنوان یکی از منابع کسب درآمد در ایران  حائز اهمیت می‌باشد که در شمال کشور جایگاه اقتصادی مطلوبی برای بخش خصوصی دارد. قابل کتمان نیست که استان‌های شمالی از فقر صنعت یا صنعتی بودن و نداشتن صنایع های‌تک رنج می‌برند اما وجود دریای خزر برای ساکنین این خطه تا حدودی فقدان جایگاه صنعت و تکنولوژی را مرتفع ساخته است که نیاز به توجه بیشتری از سوی سرمایه‌گذاران بخش خصوصی و حتی دولتی دارد. بدون تردید موقعیت ممتاز و ویژه ژئواکونومیک، ژئواستراتژیک و ژئوپلتیک دریای خزر از جایگاه مهمی برای جمهوری اسلامی ایران و استان‌های شمالی برخوردار است، همچنین ابعاد پنهان اقتصادی در این پهنه آبی وجود دارد که می‌بایست به آنها توجه گردد. علی‌ایحال در حال حاضر توجه سرمایه‌گذاران در بخش‌های توریستی، کشاوری، شیلات، کشتی‌رانی متمرکز شده است که هر یک به نوبه خود برای بخش خصوصی مهم و سودآور می‌باشد. لذا در این مقاله سعی می‌گردد پتانسیل‌ها و فرصت‌های اقتصادی موجود در دریای خزر مورد بررسی قرار گیرد.

توریسم:
تردیدی وجود ندارد که حاصل سرمایه‌گذاری در صنعت توریسم دستیابی به سود سرشار آن می‌باشد. به همین منظور امروزه اکثر کشورهای جهان سعی دارند سرمایه‌گذاری در این صنعت پرسود را تجربه نموده و بدین ترتیب است که شاهد تحرکات و اقدامات کشورهای منطقه خزری در ساخت جزایر مصنوعی، هتل‌های چند ستاره، مناطق توریستی، برج‌های مرتفع و ... هستیم. در این بین اما سهم استان‌های شمالی ایران در مقایسه با کشورهای همسایه چندان چشم‌گیر و قابل توجه نبوده، اما با همین امکانات حداقلی مشاهده می‌کنیم که سالانه و در روزهایی از سال سیل جمعیت به این استان‌ها گسیل می‌شوند. در واقع توریست‌ها با حضور در اماکن تفریحی و رفاهی تنها اقدام به خرید و یا بهتر آنکه خرج پول می‌نمایند که همین امر سبب خلق سرمایه برای طرف مقابل خواهد بود.
به هر حال توریست‌ها در مسیر عبور خود از اماکن تاریخی و بازارها، فضای سبز زیبا، رستوران‌ها، هتل‌ها، اماکن رفاهی و ... بازدید نموده و قطعا برای ارائه خدمات و حتی خرید صنایع دستی و دیگر محصولات هزینه پرداخت می‌نماید. اما در این میان مشکل مهم و اساسی موجود در رابطه با وضعیت توریسم در منطقه خزر آن است که مردم ایران، شمال کشور و دریای خزر را تنها به عنوان منطقه‌ای برای گردشگری و توریستی می‌پندارند و این در حالیست که از پتانسیل بستر و زیربستر این پهنه آبی غافل شده‌اند. در این خصوص باید گفت تحدید حدود منصفانه دریای خزر می‌تواند آینده اقتصادی استان‌های شمالی و حتی کشور را تامین نماید.
بخش کشاورزی:
اقلیم آب و هوایی و خاک حاصل‌خیز خطه شمال ضامن شغل اصلی مرمان این منطقه بوده است و می‌توان گفت به نوعی بخش اعظمی از مایحتاج غذایی ایرانیان از همین استان‌های شمالی تامین می‌گردد. اما یکی از چالش‌های پیش‌رو و بزرگ کمبود منابع آبی که حاصل از خشکسالی‌ها و عدم بارندگی‌ها می‌باشد و دگرسو عدم استفاده صحیح و نامناسب از آب آینده این منبع غنی درآمدی را با چالش جدی روبرو ساخته است. در حال حاضر تغییر ماهیت کشاورزی و کشت محصولات سازگار با محیط که در عین حال مصرف آب کمی را دارد حائز اهمیت و از سوی دیگر سرمایه‌گذاری در بخش‌های مدیریت استفاده از آب در کشاورزی می‌تواند در آینده بسیاری از مشکلات موجود را مرتفع نماید.
شیلات:
بحث شیلات و آبزیان بخش جدا نشدنی منابع درآمدی برای تمام شهروندان ساحل‌نشین پهنه آبی خزر بشمار می‌رود و می‌توان گفت سفره اکثر ساحل‌نشینان منطقه خزر و به صورت خاص ایران، توسط آبزیان مزین شده است. تولید و صید سالانه بیش از 200 هزار تن انواع آبزیان دریایی و پرورشی بیانگر اهمیت بخش شیلات در استان‌های شمالی می‌باشد که بخش خصوصی می‌تواند در بهبود شرایط فعلی و با هدف کسب سود برنامه‌ریزی و سرمایه‌گذاری نماید. در حال حاضر و با چالش کمبود آب بهترین گزینه پرورش آبزیان در قفس و در دریا می‌باشد که مقرون به صرفه خواهد بود. تردیدی وجود ندارد که جمعیت ماهیان در دریای خزر به دلایل مختلف در حال افول می‌باشد و دگرسو سطح منابع آبی سطحی و زیرسطحی نیز با چالش روبرو شده است. در واقع ذکر چنین مشکلاتی باعث می‌گردد که بیش از پیش در رابطه با پرورش ماهی در قفس و سرمایه‌گذاری در این بخش توجه نمود. ورود بخش خصوصی به این عرصه بدون تردید علاوه بر کسب سود حفظ منابع آبی را نیز به همراه خواهد داشت.
در حال حاضر کشورهای منطقه خزر با استفاده از کشتی‌های جدید و پیشرفته که توانایی انجماد و نگهداری ماهی را دارند توانسته‌اند گام بلندی در اقتصادی‌سازی آن بردارند و این در حالیست که صیادان ایرانی کماکان به صورت سنتی و با استفاده از قایق‌های کوچک و لنج‌های صیادی اقدام به این امر می‌کنند. علاوه بر این تبدیل برخی ماهی‌های صید شده به محصولات مختلف از قبیل پودر ماهی برای تهیه خوراک ماهیان پرورشی، تبدیل به وسایل آرایشی و بهداشتی و تولیدات متنوع دیگری که از ماهیان حاصل می‌گردد از دیگر مهمی است که در کشورهای منطقه خزر انجام می‌شود.
کشتی‌رانی و حمل و نقل دریایی:
کشورهای دنیا در زمینه کشتی‌رانی و حمل و نقل دریایی که امروزه به عنوان یکی از فاکتورهای کسب سود و درآمد یاد می‌شود سرمایه‌گذاری هنگفتی انجام داده‌اند که کشورهای منطقه خزر نیز از این قاعده مستثنی نمی‌باشند. در این میان کشورهای آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان طی سال‌های اخیر با دو هدف 1- ارتباط با جهان خارج (که این امر از طریق آذربایجان مرتفع می‌گردد) و  2- زمینه‌های عبور جاده ابریشم جدید (که از این کریدور فراهم نمایند)، اقدام به سرمایه‌گذاری در این صنعت نموده‌اند.
در نتیجه می‌توان گفت ظاهراً به هیچ وجه نمی‌توان مانع از این تصمیم و اراده جدی از سوی طرفین شد. لذا می‌بایست در ایران بسترهای دریایی به منظور همکاری مشترک منطقه‌ای با این سه کشور شکل بگیرد. لذا زیرساخت‌های کشتی‌سازی باید به دنبال بومی‌سازی این صنعت در آب‌های سبک خزری پیش برود(صنعت کشتی‌سازی در آب‌های شور اقیانوس و آب‌های رودخانه‌ای متفاوت است) که بدین ترتیب علاوه بر تامین نیازهای داخلی بتوانیم در خرید و فروش کشتی‌ها در این پهنه آبی نقش جدی داشته باشیم.

قاسم عزیزی، عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA1NzQ


شک و تردید خزریها: هلال اسلامی یا ستاره آمریکایی؟

شک و تردید خزری‌ها: هلال اسلامی یا ستاره آمریکایی؟

عمیق‌تر شدن بحران هویت در کشورهای مسلمان منطقه خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر - بدون تردید سهم رهبران سیاسی کشورهای مسلمان منطقه خزر در عمیق‌تر شدن بحران بی‌هویتی در این کشورها بسیار بالاست. اگرچه رهبران سیاسی جمهوری‌های منطقه خزر در سال‌های پس از فروپاشی شوروی، به اسلام به عنوان ابزار اتحاد و یکپارچگی مردم می‌نگریستند، اما در مرحله بعد و پس از گذار از بی‌ثباتی سیاسی، اقتصادی و امنیتی، منافع و مطامع شخصی این رهبران در اولویت نخست و اسلام در اولویت‌های بعدی آن‌ها قرار گرفت. نخبگان حاکم در کشورهای مسلمان خزری بی‌توجه به جمعیت حداکثری مسلمانان در منطقه با صرف هزینه‌های گزاف به تعاریف جدیدی از هویت بر مبنای قومیت، مذهب، زبان، فرهنگ و قبیله پرداخته و می‌پردازند که بدیهی است با توجه به کثرت قومی، زبانی، مذهبی، فرهنگی و قبیله‌ای در منطقه خزر انتخاب بسیار مهلکی تصور می‌شود، زیرا برجسته ساختن و احیای فاکتورهای یاد شده بسترهای لازم برای واگرایی و ظهور و بروز خرده‌ هویت‌ها را فراهم می‌آورد. بدیهی است از آنجائیکه این خرده هویت‌ها از تامین نیازهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی جوامع خزر ناتوانند، ناگزیر برای تقویت خود به هویت‌های نامتجانس غربی، عربی، ترکی، عبری، روسی، چینی و ایرانی متوسل می‌شوند. به هر کشوری که در منطقه خزر می‌نگریم، خرده هویت‌های قومی، زبانی، فرهنگی در آن‌ها به هویت دیگری پیوند خورده است که نتیجه آن مشخص و واضح هست: هر خرده هویتی برای ابراز وجود با خرده هویت دیگر با همین هدف مبارزه می‌کند.
نژاد‌پرستی قومی، مذهبی و قبیله‌ای و دیگر انواع نژادپرستی در کشورهای منطقه خزر آشکارا به معنای نقض حقوق مسلمانان منطقه می‌باشد. حتی در برخی کشورهای مسلمان منطقه خزر سیاست تبعیض و نژادپرستی قومی-ملیتی و قبیله‌ای به سیاست اصلی رهبران سیاسی آن‌ها بدل شده است، به طوری که از پرچم اسلام به عنوان سپری در مقابل فاشیسم قومی و نژادپرستی قومی و قبیله‌ای بهره می‌برند. برخی از آن‌ها نیز طی سال‌های اخیر بیشتر بر ایدئولوژی توسعه اورآسیایی و دیگر انواع ایدئولوژی تاکید می‌ورزند، تلاش می‌کنند هرگونه مظاهر و جلوه‌های اسلامی را حذف کنند، احزاب اسلامی را سرکوب نمایند، نام کشورشان را تغییر دهند و هرگونه فعالیت اسلامی را در کشورهایشان ممنوع سازند. از نگاه و نظر برخی نخبگان جمهوری‌های خزری، بهترین و تاریخی‌ترین انتخاب حرکت به سمت نظام‌های سکولار است که بدون تردید پاک کردن صورت مسئله به آسان‌ترین شیوه و البته بدترین شیوه می‌باشد. البته نمی‌توان سهم اتفاقات و تحولات خاورمیانه در طی سال‌های اخیر را در گسترش چنین تفکری در منطقه خزر نادیده گرفت. به وجود آمدن مناطق منازعه در این منطقه بهانه لازم را در اختیار رهبران سیاسی کشورهای مسلمان خزر داده است تا در لوای مبارزه با تروریسم و مظاهر آن، هرگونه تلاش برای احیای اسلام در این منطقه را به صورت آشکارا سرکوب نمایند. در صورتی که فاکتور "تروریسم" می‌توانست به موضوع بسیار مهمی برای گفتگو و در نهایت همکاری بین کشورهای خزری با هدف مبارزه مشترک با تهدید مشترک گسترش تفکرات و گرایشات وهابیستی، سلفیستی و داعیشیستی در منطقه خزر بدل گردد.    
همچنین کافی است به تعداد بالای سازمان‌ها و ترتیبات چند‌جانبه در منطقه اورآسیا که شامل دریای خزر نیز می‌شود نظر اندازیم تا دریابیم که کشورهای منطقه خزر در تعریف یک هویت واحد ناتوانند. بدون تردید سیاست کشورهای مسلمان در جغرافیای بزرگ اسلامی خزر به هیچ وجه در خدمت جهان اسلام نیست، بلکه صرفا تلاشی برای حذف یکدیگر و رویارویی و تقابل بین آن‌ها برای به کرسی نشاندن مدل‌ها و نسخه‌های خود از همگرایی تلقی می‌گردد. بدین ترتیب، هر بازیگری به دنبال خرده هویتِ فشار برای تاثیرگذاری بر دیگری است که مطلقا به سود فرصت‌طلبان و سودجویان خارجی می‌‌باشد. همه این‌ها نشان‌دهنده نگاه سطحی‌نگرایانه و غیرواقع‌بینانه به شرایط مذهبی در منطقه خزر می‌باشد. چگونه است که رهبران منطقه‌ای متوجه نیستند که جوامع مذهبی در منطقه خزر و در کشورهای خزری در حال رشد است. اکثریت جمعیت منطقه خزر را مسلمانان تشکیل می‌دهند و به همین دلیل اسلام یک فاکتور بسیار مهم و تعیین‌کننده در ژئوپلیتیک خزر تلقی می‌گردد. لذا علیرغم تاکید برخی کشورهای مسلمان منطقه خزر بر ایدئولوژی توسعه اورآسیایی و دیگر انواع ایدئولوژی‌ها، با اطمینان می‌توان گفت که همه آن‌ها به لحاظ تاریخی بخشی از دنیای اسلام تلقی می‌گردند و زور تحریفشان به حقیقت‌های تاریخی نخواهد رسید. نمونه‌های متعددی از طرح‌ها و ایده‌ها همچون امپراتوری ایرانی-فارسی، اتحاد آریایی، امپراتوری‌ تزاری، اتحاد شوروی، ترکستان بزرگ، امپراتوری عثمانی و دیگر طرح‌ها در منطقه خزر در ادوار مختلف تاریخ به بوته آزمایش گذاشته شد. همه این‌ها بارها و بارها جغرافیای سیاسی منطقه خزر را دستخوش تغییر کردند، اما هیچکدام از آن‌ها نتوانستند اهالی مسلمان منطقه خزر را به بازی با قواعد جغرافیایی-سیاسی خود وادار سازند.

به چه دلیل هلال اسلامی در آسمان دریای خزر رویت نمی‌شود؟

ناتوانی یا عدم تمایل کشورهای منطقه خزر در تعریف و تبیین فصل‌های مشترک همکاری بر اساس اسلام پیامدها و عواقب بسیار خطرناکی برای منطقه به همراه داشته است که ظهور و بروز بازیگران غیررسمی نظیر جریان‌های سلفیستی و وهابیستی و گسترش حضور و نفوذ بازیگران فرامنطقه‌ای در منطقه خزر از جمله آمریکا و پروکسی‌های آن در منطقه – ترکیه، اسرائیل، عربستان و ... از جمله مهم‌ترین آن‌ها است. سیاست‌های مبهم و نامشخص کشورهای منطقه خزر که به جای تاکید بر هویت اسلام بر خرده هویت‌های دیگری تاکید ورزیده و می‌ورزند و دارای اختلافات اساسی در رویکرد سیاست خارجی نسبت به حل مشکلات منطقه‌ای هستند، کشورهایی همچون پاکستان، عربستان، ترکیه، مصر، آمریکا، کشورهای اروپایی، اسرائیل و چین را برای حضور و نفوذ در منطقه خزر به وسوسه انداخته است. زیرا آمریکایی‌ها و متحدین منطقه‌ای آن‌ها واهمه داشته و دارند که تقویت هلال اسلامی در منطقه خزر ممکن است ستاره آمریکایی و خورشید دیگر کشورها را در این منطقه کم نور ساخته و به تغییرات بنیادینی در خط مشی سیاسی و اقتصادی کشورهای خزر بیانجامد.
آمریکایی‌ها و متحدین غربی‌ آن‌ها بیکار ننشسته و علاوه بر استفاده از استراتژی "انقلاب رنگی"، از شیوه‌های دیگری نیز برای از بین بردن هویت اسلامی مردم خزر بهره گرفته‌اند و آن استفاده از استراتژی فاکتور ترکی و عربی است. آن‌ها در صدد هستند تا بار دیگر تجربیات موفق بریتانیا و روس‌ها در استفاده از فاکتور قومیت-ملیت را در طی قرن‌ها تکرار کنند. لازم به ذکر است که آمریکا در استفاده از استراتژی انقلاب رنگی در منطقه خزر تا حدودی محتاط‌تر شده است، زیرا کشورهای منطقه با توجه به تجربه تلخ اوکراین و گرجستان و نیز برخی کشورهای عربی دریافته‌اند که استراتژی دخالت در امور داخلی کشورها چیزی جز بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نیز امنیتی به ارمغان نخواهد آورد. بدین ترتیب غربی‌ها وظیفه دخالت در امور داخلی کشورهای خزری و بحران‌آفرینی هویتی در آن‌ها را به صورت مشخص و واضح به ترکیه، عربستان و اسرائیل محول کرده‌اند.
ترکیه به شدت تلاش می‌کند هویتی فراتر از اسلام را برای دستیابی به اهداف و منویات شخصی خود در منطقه خزر تعریف نماید و آن توسل به تمایلات و گرایشات پان‌ترکیستی است، اما آنگونه که آمریکایی‌ها انتظار آن را داشتند این مهم محقق نگردید و ترکیه نتوانست کشورهای منطقه خزر را به انتخاب یکی از دو گزینه غربیسم و پان‌ترکیسم وادار نماید. ایده پان‌ترکیسم در شرایطی که هویت‌ها و خرده‌هویت‌های مستقلی همچون هویت‌ آذری، اسلامی، ایرانی، فارسی، ترکمنی، روسی، قزاقی و ... نقش تعیین‌کننده‌ای در اتفاقات و تحولات منطقه خزر دارند، به حدی غیرعقلایی، منسوخ و غیرواقع‌بینانه هست که حتی متحد اصلی ترکیه یعنی آمریکا را نیز به تهیه و تدوین طرح‌ها و پروژه‌های دیگری همچون ایجاد سازمان همکاری دریای سیاه و گوآم مجبور نمود، زیرا تنها امید آمریکا و ناتو در منطقه ترکیه است و آنها به هر طریقی به دنبال تقویت حضور و نفوذ این کشور در بالکان، قفقاز شمالی، قفقاز جنوبی، کریمه، اوکراین، مولداوی و نیز سوریه، لبنان و عراق و به صورت مشخص کشورهای مسلمان پهنه آبی خزر هستند.
عربستان سعودی که دیگر نیازی به توصیف ندارد نیز با چراغ سبز آمریکا به کمک آنکارا شتافت. این کشور بزرگ‌ترین منبع بنیادگرایی اسلامی در تمام مناطق دنیا، از جمله منطقه خزر می‌باشد. وهابیسم با به وجود آمدن عربستان سعودی به عنوان کشور مستقل ارتباط مستقیمی دارد. اما نکته جالب توجه و قابل تامل اینکه آل سعود که از ترس و واهمه کشورهای مسلمان خزری نسبت به تهدید گسترش وهابیسم و سلفیسم در این منطقه به خوبی آگاه است، شیوه رادیکالیزاسیون غیرمستقیم در این منطقه را در دستور کار خود قرار داده است. بدون تردید وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی برخی کشورهای مسلمان خزری در انتخاب چنین رویکردی از سوی ریاض و دیگر کشورهای عربی بسیار موثر بوده و دارای مصادیق متنوع و متعددی است: تهیه و تدوین برنامه‌های ویژه برای روحانیون و مفتیان در کشورهای خزری، تامین نوشتجات و کتب و نیز تامین ابزارهای تکنولوژیکی و فنی مراکز مذهبی قانونی و غیرقانونی در کشورهای خزری، تامین هزینه ساخت مساجد و مدرسه، برگزاری دوره‌های آموزشی و تربیتی دانشجویان مسلمان منطقه خزر در کشورهای عربی و ...
حاکمان کشورهای اسلامی منطقه خزر با عنایت به اتفاقات و تحولات ناگوار در مناطق منازعه در خاورمیانه – سوریه، قطر، یمن، عراق، افغانستان، بحرین و لیبی باید دریابند که عربستان سعودی وارد هر کشور و هر منطقه‌ای شده‌ است، وهابیت و سلفیت را نیز با خود به همراه داشته است. اعراب بسیار می‌کوشند که مفهوم هلال شیعی را با هدف بسیج اهالی سنی منطقه خزر بر علیه ایران مدام تکرار نموده و برجسته سازند، اما کشورهای خزری چگونه می‌توانند به کشورهای عربی که خود از چند سویی در سیاست خارجی رنج برده و از تعریف و تبیین خط‌مشی واحد در مواجهه با موضوعات و مسائل مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی عاجز و ناتوانند متوسل شوند؟ چگونه می‌توان به سردمدار فتنه و آشوب مذهبی در منطقه یعنی عربستان امیدوار بود که برای به انقیاد درآوردن حتی هم کیشان و هم‌مذهبان خود و وادار ساختن آن‌ها به اطاعت کورکورانه از ریاض به هر شیوه‌ غیرانسانی متوسل می‌شود؟
جای تعجب است که رهبران سیاسی کشورهای مسلمان منطقه خزر موضوع افراط‌‌گرایی بنیادگرایان و واکنش تلافی‌جویانه طرفداران اسلام سنتی به آن‌ها در این منطقه را که به دلیل اختلاف بین کشورها و دخالت قدرت‌های خارجی و تقویت حضور اعراب و اسرائیل در آن‌ها به مناطق سیاسی-قومی متعددی منشعب شده است ناچیز می‌پندارند. بدون تردید مناسبات کشورهای مسلمان خزری با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به گسترش ایده‌های وهابیستی و نیز ایده‌های "سلفیسم جدید" در آنها خواهد انجامید که ترکیبی از ایده‌های وهابیسم و ایده‌های سیاسی سلفیست‌های رادیکال‌تر می‌باشد.  
در خصوص تلاش بی‌وقفه هم‌پیمان این روزهای آل ‌سعود یعنی اسرائیل برای حضور و نفوذ در منطقه خزر نیز اخیرا  مقاله‌ای تحت عنوان "آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در منطقه خزر" در سایت موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر منتشر شده بود. کسانی و کشورهایی از منطقه خزر و نیز برخی کشورهای معلوم‌الحال، به صورت خاص اسرائیل بدون وقفه تلاش می‌کنند افزایش منازعات و درگیری‌های سیاسی و اجتماعی در کشورهای اسلامی خزر، به صورت ویژه جمهوری آذربایجان را به رشد اسلامیزاسیون در این کشورها و رشد اسلامیزاسیون در منطقه را به تلاش ایران برای یافتن موقعیت مسلط و غالب مذهبی اسلامی و گسترانیدن تاثیر و نفوذش در منطقه مرتبط سازند. این در حالی است که تنها با نگاهی اجمالی و سطحی‌ به رفتار کشورهای مسلمان خزری، به صورت خاص آذربایجان می‌توان به مضحک بودن این تعابیر و تفاسیر پی برد و سوالاتی را مطرح نمود که پاسخ به آن‌ها غیرممکن به نظر می‌رسد. چه کسی می‌تواند بپذیرد که جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور شیعه با یکی از متحجرترین و تروریست‌پرورترین کشورهای دنیا یعنی عربستان و به عنوان یک کشور مسلمان با منفورترین رژیم دنیا یعنی اسرائیل دارای مناسبات اتحادی است و با ایران که دارای پیوندهای عمیق مذهبی، دینی، تاریخی، زبانی، فرهنگی و قومی با آن می‌باشد در تخاصم و دشمنی است!
در پایان این بخش باید به موضوع بسیار مهم دیگری نیز اشاره نمود و آن حواله کردن همه مشکلات و بدبختی‌ها به عامل و فاکتور خارجی است؛ غافل از اینکه وجود اختلافات و منازعات متعدد بین کشورهای منطقه خزر و عدم توانایی و در برخی موارد عدم تمایل برخی از این کشورها به حل و فصل آن‌ها از طریق گفتگو، بسترهای بسیار مناسبی را برای عامل سوم با هدف بسط حضور و نفوذش در منطقه خزر فراهم آورده است. نادیده گرفتن این موضوع و کم‌میلی نخبگان خزری به نشستن به دور میز مذاکره عواقب خطرناکی به همراه خواهد داشت. بدون تردید باید منتظر روزی باشیم که عامل یا عوامل سوم و یا فاکتور خارجی بر اساس قواعد بازی تحمیلی خود صاحبان اصلی منطقه خزر را پای میز مذاکره بنشانند.  

جمع‌بندی

اصرار و پافشاری کشورهای منطقه خزر بر سنتز مذهب و قومیت-قبیله تحت تاثیر مطامع و منافع شخصی و فشار دیگر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، جغرافیای اسلامی خزر را به سمت و سویی خطرناک سوق می‌دهد. کشورها و مناطق مسلمان منطقه خزر – ایران، آذربایجان، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان و مناطق مسلمان‌نشین روسیه و گرجستان باید درک کنند که این همه اختلاف و دشمنی و عداوت پیدا و پنهان بین مسلمانان بهانه‌های لازم را در اختیار کشورهای خارجی قرار داده و بستر بسیار مناسبی را برای انجام فعالیت‌ها و اقدامات خرابکارانه در منطقه اسلامی خزر فراهم می‌آورد. شیفتگی زایدالوصف طبقه‌ای از نخبگان در هر یک از کشورهای خزری به جهانی شدن بدون توجه به ارزش‌ها، باورها و انگاره‌های مشترک اهالی مسلمان خزر به ایجاد شکاف‌های قومی، مذهبی، زبانی در منطقه انجامیده است. نقش و تاثیر اسلام بر فرآیندهای توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و قومی کشورهای منطقه نادیده گرفته شد. اسلام جزء لاینفک تاریخ و فرهنگ و فاکتور بسیار مهم در زندگی سیاسی-اجتماعی کشورهای خزری است. نخبگان خزری تلاش می‌کنند با رنگ و لعاب ارزش‌های غربی بی‌هویتی کشورهای تحت مدیریت خود را پنهان سازند، اما بدون تردید روزی فرا خواهد رسید که وادار خواهند شد اسلام را از حصر خارج نموده و با آب دریای خزر غسل نمایند.
و آن روزی است که کشورهای مسلمان منطقه خزر دریابند که فاکتور ترکی، عربی و اسرائیلی بسیار مهلک و کشنده‌تر از فاکتور انقلاب رنگی است و به همین دلیل است که آمریکایی‌ها می‌کوشند با حرص و ولع فراوان از این کارت‌ها به جای فاکتور انقلاب رنگی برای دستیابی به اهداف خود در منطقه خزر بازی کنند. در آن روز بر همگان واضح خواهد شد که پدیده واگرایی در منطقه خزر معلول سیستم‌های سیاسی است که از سوی انگلوساکسون‌ها و یهودیان مدیریت می‌شوند. کشورهای منطقه خزر دقیقاً از فردای آن روز که بتوانند هویت مشترکی را برای خود بر اساس اسلام تعیین نموده و هویت اصلی خود را بازیافته و به آن اقتدا کنند، می‌توانند آرزوها و آرمان‌های بزرگی را در سر بپرورانند و به آن‌ها جامه عمل بپوشانند که ایجاد ارتش مشترک بزرگ اسلامی خزر، تشکیل یک اتحادیه اقتصادی اسلامی خزر، راه اندازی یک تلویزیون مشترک اسلامی خزر، ساخت دانشگاه‌های بزرگ اسلامی خزر، اتحادیه‌های مشترک علمی اسلامی خزر، ساخت کمپانی‌های مشترک خزری تولید مواد غذایی حلال و ... از جمله آن‌ها است. در چنین شرایطی است که می‌توان به رویت هلال اسلامی در آسمان دریای خزر امیدوار بود.
بدون تردید کسانی از کشورهای منطقه خزر هستند که به دنبال سند و فکت برای رد ادعاهای ما مبنی بر تاثیرات بسیار منفی و مخرب و بسیار تعیین‌کننده فاکتورها و محرکه‌های سیاسی بر فاکتور همگرایی اسلامی در منطقه خزر هستند و همچنان بر تاثیر مخرب فاکتور دوم بر فاکتور اول پافشاری می‌ورزند، اما نگاه بدون غرض و مرض به تحولات و اتفاقات اخیر در دنیای عرب به سرکردگی عربستان سعودی که مدعی تولیت حرمین شریفین است به وضوح حاکی از آن است که انگیزه‌ها و محرکه‌های سیاسی چگونه می‌توانند کشوری را مجاب سازند که برادران و هم‌کیشان خود را در یمن اینگونه بکشند و فاجعه‌ای انسانی خلق کنند. آیا در چنین شرایطی باید از تلاش اسرائیل و عربستان برای عادی‌سازی مناسبات با یکدیگر متعجب شد؟ کشورهای خزری باید درک کنند که مهم‌ترین راه حضور و نفوذ عامل و فاکتور سوم در منطقه آن‌ها ایجاد رخنه و شکاف در هویت مشترک آن‌ها یعنی اسلام با استفاده از فاکتورها و محرکه‌های سیاسی همچون زبان، قومیت، فرهنگ و سرزمین است. با هدف جلوگیری از این روند یا حداقل کند ساختن آن، باید خرده هویت‌ها در منطقه خزر را ذیل نام اسلام گردهم آورد.

محسن حمیدی، کارشناس و عضو شورای علمی موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTUzMQ


نوسانات متغیرهای وزن سیاسی و وزن حاکمیتی ایالات متحده آمریکا

نوسانات متغیرهای وزن سیاسی و وزن حاکمیتی ایالات متحده آمریکا

سهم متغیرهای وزن سیاسی و وزن حاکمیتی ایالات متحده آمریکا در شاکله وزن سیاسی این کشور

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) – در ادوار گذشته ایالات متحده به عنوان یکی از ابرقدرت های سیاسی, اقتصادی و نظامی جهان از وضعیت متعادل و رو به رشدی در شاخص های سیاسی, اقتصادی و نظامی خود برخوردار بوده است و همواره به عنوان یک الگو از جهان غرب مورد تبلیغ قرار میگرفته است. در حال حاضر نیز علیرغم آنکه این کشور در شاخص های سیاسی و اقتصادی ممتاز است اما شاهد یک روند نزولی در شاخص های حیاتی آمریکا هستیم و این در حالی است که جمعیت این کشور به نرخ نسبتاً ثابتی در حال افزایش است. بر اساس مطالعات انجام شده توسط موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر, ایالات متحده در حال فاصله گرفتن از شاخص های اقتصادی و سیاسی کشورهای مرفه اروپایی بوده و کشورهای رقیب آن نظیر چین, روسیه و آلمان در حال کم کردن فاصله خود با این کشور می باشند.

بر اساس بررسی های انجام شده و تطبیق آن با وقایع میدانی مشاهده می شود که با ایجاد ضعف هایی در عملکردهای اقتصادی ایالات متحده, پرخاشگری این کشور نیز افزایش می یابد. اینفوگرافی ذیل شاخص های حیاتی آمریکا را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد.

میثم آرائی درونکلا

عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر 

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODYwMA


رویاهای وارونه کابوی ها... (تحلیل نوسانات وزن سیاسی و وزن حاکمیت

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) – مدت اندکی است که مجدداً شاهد به روی کار آمدن یک دولت جمهوری خواه در ایالات متحده آمریکا می باشیم و بر همین اساس تحلیل های متعددی از وضعیت فعلی این کشور و آینده سیاسی آمریکا ارائه شده است. با به روی کار آمدن دولت ترامپ به نحو چشمگیری پرخاشگری این کشور افزایش یافته و بیم آن می رود که در آینده نه چندان دور یک منازعه دیگر در هر نقطه از دنیا به وقوع بپیوندد. بر همین اساس باید در میان مدت بررسی نمود که اقدامات اینچنینی دولت آمریکا چه تاثیری بر وضعیت سیاسی این کشور خواهد گذاشت. لذا با بررسی شاخص وزن سیاسی و وزن حاکمیتی ایالات متحده به مطالعه رفتارهای جاری ایالات متحده می پردازیم. در این راستا باید متذکر گردید که ایالات متحده آمریکا یکی از بازیگران فعال در منطقه خزر و خاورمیانه و رقیب سنتی روسیه به حساب می آید. به همین دلیل باید جایگاه بین المللی این کشور مورد بررسی قرار گیرد.

جدیدترین مطالعات موجود در زمینه شاخص وزن سیاسی و وزن حاکمیتی ایالات متحده آمریکا نشان می‌دهد که این کشور در 2 دهه اخیر با کاهش مستمر وزن سیاسی و حاکمیتی خود روبرو بوده است. این شاخص که بر اساس متغییرهای متعددی نظیر توانایی اقتصادی، سیاسی، ژئوپلتیک و جمعیتی تعریف و استخراج گردیده است با شروع دولت جمهوری‌خواه جرج بوش در سال 2001 با شتاب تندی رو به کاهش گذاشته و اصلی‌ترین علت کاهش وزن را می‌توان ماجراجویی‌های دولت آمریکا دانست که با حمله به افغانستان آغاز گردیده و تا کنون نیز در سایر مناطق دنیا ادامه دارد. در این مدت، فاصله شاخص‌های اقتصادی (اعم از رفاهی و غیر رفاهی) در ایالات متحده با کشورهای مرفه اروپایی زیاد شده و افزایش قابل توجه این شکاف در آینده نزدیک قابل پیش‌بینی است.

اما جالب اینجاست که باور عامه بر آن است که اقدامات نظامی ایالات متحده و فروش سلاح به اعراب باعث افزایش درآمد ایالات متحده شده است. در واقع باید اذعان داشت ایالات متحده با هزینه سرمایه‌های خود در بخش نظامی و صرف آن سرمایه‌ها در خاورمیانه، از سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های داخلی دور شده که امروزه آثار آن به خوبی در جامعه آمریکا نمایان گردیده است. به گونه‌ای که افزایش شکاف طبقاتی در این کشور به سطح بی‌سابقه‌ای رسیده است.

بر اساس نوسانات وزن حاکمیتی ایالات متحده آمریکا می‌توان اعتراف نمود که در 2 دهه اخیر فضای امنیتی بر این کشور غالب گردیده و رابطه اقتصادی میان جمعیت و حاکمیت کمرنگ شده است. طبیعی است که در شرایط حاضر دولت مجبور به استفاده از اقتدار بیشتری در روابط میان خود و سایر بازیگران داخلی و بین‌المللی خواهد بود. بر اساس اینفوگرافی ذیل می توان پیش بینی نمود که ایالات متحده به آن دلیل که شاهد شکاف های متعدد جمعیتی در سرزمین خود می باشد, به دنبال یک بحران سازی جدید است تا با ایجاد یک وضعیت فوق العاده اقدام به سرکوب خواسته های اقتصادی مردم خود نماید. علاوه بر آن با ایجاد وضعیت فوق العاده دست دستگاه های امنیتی خود را برای کنترل جمعیت بازتر نموده تا شاید بتواند افول اقتصادی خود را مخفی نماید. همچنین باید اذعان داشت که عموم کشورهایی که از وزن حاکمیتی بالا برخوردار می باشند نمی توانند با اتکاء به واقعیت های سرزمینی خود اقدام به تامین مایحتاج جمعت حاضر در کشور نمایند. لذا قابل پیش بینی است که چنین کشورهایی باید به منابع ثابت و پایداری برای تامین نیازهای آینده خود دست یابند. ایالات متحده آمریکا نیز از این قاعده مستثنی نیست و ید طولایی در استیلاء سخت و نرم بر منابع و معادن سایر نقاط جهان دارد. بر همین اساس است که در قرن اخیر هیچگاه تغییر رویکردی در رفتارهای عمومی چنین دولت هایی مشاهده نمی شود. این کشورها اگر خوی تهاجمی نداشته باشند محکوم به نابودی هستند.

امّا آنچه را که نمی توان کتمان کرد آن است که آمریکا علیرغم وزن حاکمیتی بالای خود در جهان شاهد یک افول جدی و معنی دار در این شاخص است و روز به روز از استانداردهای رفاهی و اقتصادی موجود در کشورهای مرفه فاصله میگیرد. پیش بینی می شود با ادامه وضعیت فعلی در 10 تا 15 سال آینده از قدرت اقتصادی این کشور به نحو چشمگیری کاسته شده و چیزی از آمریکای رویایی دهه های گذشته به جز قدرت نظامی آن باقی نماند. همچنین باید توجه داشت که شکاف های جمعیتی ایجاد شده در آمریکا به عنوان یک پدیدار کم سابقه در این کشور این پتانسیل را دارد که به زمینه ای برای تجزیه آمریکا بدل شود.

میثم آرائی درونکلا

عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر 

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODU2Ng


\ساختار ژئوپلیتیک\ منطقه خزر پایانی بر رویاپردازیهای نظریهپردازا

"ساختار ژئوپلیتیک" منطقه خزر پایانی بر رویاپردازی‌های نظریه‌پردازان "پایان تاریخ"

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - وقتی برخی نظریه‌پردازان غربی در اوایل دهه 1990 نظریه "پایان تاریخ" را علم کرده بودند، بسیاری بر این تصور بوده‌اند که منازعات و درگیری‌ها به پایان رسیده و جایگزینی برای لیبرال دموکراسی نسخه آمریکایی وجود ندارد، اما اینگونه نشد و مفهوم بسیار مهمی تحت عنوان "ساختار ژئوپلیتیک" ظهور و بروز کرد که مبتنی بر منافع اقتصادی مشترک و جهت‌گیری‌های مشترک فرهنگی-تاریخی است. به صورت خاص پیرامون منطقه مورد مطالعه ما، اگرچه شکل و ظاهر سیاسی منطقه خزر در طول تاریخ بارها و بارها دستخوش تغییرات بنیادین شده است، اما ساختار ژئوپلیتیک این منطقه که مبتنی بر جغرافیا، سنت‌ها، ارزش‌ها و خویشاوندی‌های قومی-مذهبی است همچنان بدون تغییر مانده و به عاملی برای پیوند بین کشورها تبدیل گردید. با اطمینان می‌توان گفت که نزدیکی بین کشورهای منطقه خزر یکی از مهم‌ترین مطالبات و خواسته‌های مردم آن‌ها بوده، هست و بدون تردید خواهد بود. پتانسیل موجود در روابط تاریخی، انسانی، فرهنگی، معنوی، مذهبی و قومی کشورهای منطقه خزر به اندازه‌ای بالا است که می‌توان به راحتی از ایجاد یک ساختار ژئوپلیتیک همچون سازمان همکاری شانگهای سخن گفت. بدون تردید در هر استراتژی همگرایی فاکتورهای ذهنی فوق‌الذکر بسیار تعیین کننده هستند.

مطالعه و بررسی رفتار کشورهای منطقه خزر در بیش از یک دهه اخیر حاکی از آن است که این کشورها پس از گذراندن دوران با شکوه نفتی و شیفتگی زایدالوصف برای نزدیکی مناسبات با غرب و آمریکا به تدریج نگاه خود را از غرب به شرق و از شمال به جنوب تغییر داده‌اند. می‌توان به نمونه‌های متعددی از مناسبات دوجانبه و چندجانبه سیاسی، اقتصادی، انسانی، فرهنگی، علمی و نظامی بین کشورهای منطقه خزر اشاره نمود که گواه صحت چنین تفسیری است. در شرایطی که غرب به هر بهانه‌ای می‌کوشد وارد حریم ژئوپلیتیکی خزر شود، اما کشورهای این منطقه در چارچوب توافق آستاراخان در سال 2014 متعهد شدند که از نظامیان کشورهای فرامنطقه‌ای برای حضور در قلمرو خود دعوت نکنند. آن‌ها توافق کردند که فعالیت نظامی در منطقه خزر باید بر اساس اصل "بسندگی معقول" و تامین شرایط یکسان امنیتی برای همه کشورهای منطقه صورت گیرد. مناسبات روسیه و آذربایجان طی سال‌های اخیر به شکل قابل توجهی افزایش یافت که دیدارهای متوالی روسای جمهور و دیگر مقامات بلندپایه دو کشور به وضوح موید چنین ادعایی است.

ترکمنستان و ازبکستان نیز اگرچه نامحسوس و با تردید، اما برای بهبود بخشیدن به مناسبات دوجانبه با کشورهای منطقه خزر و نزدیک شدن به ترتیبات و سازمان‌های چندجانبه منطقه‌ای تلاش می‌کنند. همچنین مقامات باکو که سال‌ها به غرب و آمریکا برای حل و فصل منازعه قره‌باغ دل بسته بودند، به سمت روسیه متمایل شده و به روسیه برای پایان دادن به منازعه قره‌باغ متوسل شده‌اند. از ایجاد سه گانه‌های "ایران-روسیه-آذربایجان" و "ایران-روسیه-ترکیه" و ابراز علاقه‌مندی آن‌ها به حفظ و تقویت این سه‌گانه‌ها، کم‌میلی و بی‌میلی کشورهای منطقه خزر به حضور در ساختارهای اروپایی، به صورت خاص کم‌میلی آذربایجان به حضور فعال در طرح و برنامه اروپایی "شراکت شرقی"، حمایت باکو از روسیه در مجمع پارلمانی شورای اروپا، خودداری آذربایجان و ترکمنستان از حضور در رای‌گیری سازمان ملل متحد پیرامون قطعنامه اخیر ضد روسی در خصوص شرایط کریمه، امضای توافقنامه همکاری نظامی بین مسکو و تاشکند بلافاصله پس از انتخاب رئیس جمهور جدید در ازبکستان و ... نیز می‌بایست به عنوان نمونه‌های بارز و عینی پیروزی ژئوپلیتیسم بر ویروس ایده‌آلیسم نام برد.

بنابراین بر خلاف ادعاهای برخی نظریه‌پردازان غربی مبنی بر پایان تاریخ، با اطمینان می‌توان گفت که دولت‌ها و ملت‌های منطقه خزر نه تنها خواهان همگرایی با غرب و پذیرش ارزش‌های غربی نیستند، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا "سیاست استثناگرایی" غرب و آمریکا را با نزدیکی مناسبات با یکدیگر و در حتی در اقدامی جسورانه‌تر ایجاد بلوک‌بندی‌ها و ترتیبات چندجانبه منطقه‌ای به چالش بکشند. در این بین، بدون تردید دعوا و منازعه ژئوپلیتیک بین روسیه و غرب به کشورهای منطقه در درک و فهم بهتر و بیشتر واقعیات ژئوپلیتیک در منطقه خزر کمک قابل توجهی نمود. بعید به نظر می‌رسد که کسی غیر از این بیندیشد که اگر مناسبات انرژی بین روسیه و غرب مطرح نمی‌بود، غرب و آمریکا تحریم‌های بسیار بیشتر و سنگین‌تری را بر علیه روسیه وضع می‌کردند. کاملا مبرهن است که غربی‌ها به کشورهای منطقه خزر به عنوان صرفا ابرازی برای تامین مواد خام خود می‌نگرند و بدون تردید در صورت کاهش وابستگی به حامل‌های انرژی کشورهای منطقه خزر، ماهیت واقعی خود را نمایان ساخته و ساز خود را برای دخالت در امور داخلی این کشورها کوک خواهند کرد که از جمله نمونه‌های بارز و عینی آن انتقادات و گزارشات شدید‌الحن غرب و آمریکا در خصوص نقض حقوق بشر، نقض حقوق اقلیت‌های قومی-مذهبی و قومی-ملیتی و اعمال فشار بر اپوزیسیون در آذربایجان و ترکمنستان است.

طی هزاران سال گذشته چهار تمدن بزرگ شرق یعنی، اسلام، ایرانی، اسلاو و ترک در منطقه "اورآسیا" و قلب آن "دریای خزر" با یکدیگر در تماس و مراوده بوده‌اند. در عصر معاصر تاریخ نه تنها به پایان نرسید، بلکه از یک سو، دور جدیدی از همکاری و تعامل دوستانه بین مسلمانان، ایرانی‌ها، اسلاوها و ترک‌ها آغاز گردید و از سویی دیگر، تقابل بین آتلانتیسم و اورآسیانیسم وارد فاز جدی و آشکار شده است. شاید تاریخ برای غربی‌ها به پایان رسیده یا در حال پایان باشد، اما تاریخ قطعا برای آسیا تازه شروع گردید که میل فزاینده کشورهایی همچون ایران، روسیه، چین و هند به بازتعریف نقش و جایگاه خود در عرصه بین‌الملل در حوزه‌های سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی به وضوح موید این ادعا است. با این توصیفات، کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن هست. اهداف و وظایف مبرم و نخستین کشورهای منطقه خزر در ژئوپلیتیک خزر عبارتند از:

- دستیابی به منابع انرژی دریای خزر؛
- بهره‌مندی از قابلیت‌ها و ظرفیت‌های ژئوپلیتیک کشورهای منطقه خزر برای ایجاد خطوط لوله انتقال انرژی به بازار جهانی با هدف تنوع‌بخشی به مسیرهای انتقال انرژی بدون ملاحظات سیاسی و حرف‌شنوی از بازیگران فرامنطقه‌ای؛
- تعیین رژیم حقوقی دریای خزر تنها از طریق توافق همه 5 کشور حاشیه خزر بدون ملاحظات سیاسی؛
- جلوگیری از حضور نیروهای دریایی کشورهای خارجی در دریای خزر؛
- محلی کردن ضرر و زیان ناشی از حضور بیگانگان در پهنه آبی دریای خزر؛
- مدرنیزاسیون مسیرهای حمل و نقل؛
- مقابله با تهدیدات نظامی-سیاسی بازیگران غیررسمی؛
- کمک به حل و فصل منازعات منطقه‌ای بدون دخالت و میانجیگری کشورهای فرامنطقه‌ای و با حضور قدرت‌ها و سازمان‌های برجسته منطقه‌ای؛
- کشف و شناسایی تهدیدات و خطرات ناشی از انقلابات رنگی و جنگ هیبریدی و مقابله با آن‌ها؛
- حفظ و مدیریت منطقی محیط زیست و دریای خزر و ...

کاملا واضح و مبرهن است که موضوعات بسیار مهم و متعددی وجود دارد که هر کدام می‌توانند دلیلی برای نشستن پشت میز مذاکره و دیدارهای متوالی و متعدد بین مقامات کشورهای منطقه خزر باشند. نگارنده این مقاله در نهایت نه از باب دلسوزی که کافی به نظر می‌رسد، بلکه از رهگذر نگاه و رویکرد واقع‌بینانه به رهبران کشورهای منطقه خزر توصیه می‌کند:

- رهبران منطقه باید هوشیار باشند که تا زمانی که کشورهای منطقه خزر با تکیه بر ظرفیت‌‌ها و پتانسیل داخلی خود به تقویت ساختار ژئوپلیتیکی منطقه خزر مبادرت نورزند، نمی‌توانند از برقراری مناسبات و ارتباطات گسترده با غرب سخن بگویند. تا زمانی که غربی‌ها در موضع قدرت باشند، میل وافر و فزاینده‌ای برای تحمیل مدل خود از توسعه اقتصادی و سیاسی بر کشورهای منطقه خزر دارند که پیامدها و عواقب مشابه آنچه که در سوریه، یمن، اوکراین، گرجستان، لیبی، عراق و افغانستان رخ داده است را در پی خواهد داشت. کشورهای منطقه خزر باید از قابلیت‌ها و توانمندی‌های فراوان خود - منابع سرزمینی، طبیعی و انسانی گسترده - برای برقراری توازن ایدئولوژیک با غرب بهره ببرند.
- رهبران کشورهای منطقه خزر تنها در صورتی می‌توانند به حفظ و تقویت ساختار ژئوپلیتیک منطقه خزر و مصون نگه داشتن آن از حضور و نفوذ غرب و آمریکا که مجهز به ابزارها و تکنولوژی‌های "انقلاب رنگی" و تربیت "ستون پنجم" هستند امیدوار باشند که بستری برای بیان شفاف و صریح انتظارات و مطالبات یکدیگر داشته باشند که دیدارهای مکرر و متعدد در سطح کارشناسی و رسمی می‌تواند بسیار راهگشا باشد.
- شرایط ژئوپلیتیک منطقه به دلیل حضور قدرت‌های فرامنطقه‌ای در آن پیچیده شده و تنها نگاه رئالیستی و نه ایده‌آلیستی به مسائل و تحولات منطقه‌ای می‌تواند از غلظت این پیچیدگی که محصول دعوت مهمانان ناسپاس غرب از سوی برخی کشورهای منطقه است بکاهد. به هیچ وجه نمی‌توان کتمان کرد که بسیاری از بخش‌ها و حوزه‌های همکاری و تعامل بین کشورهای منطقه پنهان مانده که باید از سوی موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی در چارچوب نگاه واقع‌گرایانه و بدور از هرگونه تعصب و جانبداری به دقت مطالعه، شناسایی و پس از آن در اختیار دولت با هدف بهره‌برداری قرار گیرد.

محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODMxMg