سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

توازن منافع و بقاء تعهد در رژیم حقوقی دریای خزر

 توازن منافع و بقاء تعهد در رژیم حقوقی دریای خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – معاهدات را می‌توان از حیث تاریخی، مهمترین پدیداری در جهان دانست که بعد از کش و قوس‌های زیاد در فرایندی که ناشی از تصادم منافع میان کشورها است ظهور و بروز یافته‌اند. بدین ترتیب یک معاهده خوب معاهده‌ای خواهد بود که بتواند اولاً با اصول کلی حقوق بین‌الملل منطبق بوده و ثانیاً بتواند بیشترین منافع را برای طرفین متعاهد تامین نماید. همچنین یک قاعده حقوقی به تبع ذات خود ممکن است ایجاد کننده یک منفعت و یا محدود کننده یک منفعت در طرفین یک معاهده باشد. طبیعی است که برای شکل گیری و بقاء چنین معاهداتی باید نسبتی منطقی میان منافعی که ایجاد می‌شود و منافعی که از دست می‌رود شکل بگیرد. در چنین وضعیتی چشم پوشی از دسته‌ای ازمنافع نه اینکه به معنی وادادگی در برابر دیگران بلکه به معنی مشارکت در تاسیس یا ایجاد یک نظم نوین خواهد بود که هر کس باید سهم خود را در ایجاد آن ادا نماید.

همچنین با توجه به این واقعیت که می‌دانیم هیچگاه یک امر غیر منطقی نتوانسته یک امر پایدار و همیشگی بوده و نیز یک اراده غیر‌عقلایی دیکته شده از سوی یک کشور نتوانسته در همه اعصار بعد از آن پایدار بماند لذا بگذارید یک فرض اخلاقی و عقلانی در نظر بگیریم و آن اینکه یک سیاستمدار عاقل از ابزارهای متمدنانه و حقوقی برای رسیدن به هدف خود استفاده می‌کند و یک سیاست‌مدار بد به زور و بازوی خود دل خوش می‌کند. بدین ترتیب سیاستمداری که تاریخ را یک پیکره یکپارچه و البته ادامه دار می‌داند سعی خواهد کرد که منافعی را در یک تعهد ایجاد کرده و یا حتی منافعی را از دست بدهد که نسبتی منطقی با قواعد عام حقوق بین‌الملل و نیز منافع سیاسی سایر کشورها داشته باشد.
منطقه خزر و موضوع دریای خزر نیز از این قاعده مستثنی نیست. خزر بخشی از این دنیاست و دنیا نیز قاعده‌هایی برای حفظ کلیّت خود دارد و این قواعد را بر اجزاء خود تحمیل می‌نماید. ایران نیز به عنوان یکی از بازیگران سیاسی حاضر در منطقه که تواماً یک پیکره حقوقی بین‌المللی نیز به حساب می‌آید می‌تواند و حتی در مواقعی ملزم است که نه تنها به قواعد عام حقوق بین‌الملل تن بدهد بلکه بتواند به نحو احسن از این قواعد عام در جهت تامین منافع خود نیز استفاده نماید.
به نظر می‌رسد در زمان حال کشورهای حاشیه دریای خزر، خاصه جمهوری اسلامی ایران، جمهوری آذربایجان و جمهوری ترکمنستان به جای تمرکز بر مقولات فنی و حقوقی تمامی تمرکزشان را بر روی حل و فصل سیاسی معادله حقوقی خزر گذاشته اند. امّا باید توجه داشت که در عصر کنونی که علم از در و دیوار کاخ دولت‌ها بالا می‌رود و هیچ مکان اَمنی برای فرار از آن وجود ندارد نمی‌توان با اتکاء به روش‌های غیر فنی و غیر علمی به معادلات حقوقی پاسخ گفت. بخواهیم یا نخواهیم دریاها از حوزه نفوذ و یکه‌تازی جغرافیای سیاسی خارج شده و به یکی از اصلی‌ترین موضوعات حقوق بین‌الملل تبدیل شده‌اند. حقوق بین‌الملل نیز برای تعیین و تکلیف قلمرو کشورها از ابزارها و چاقوهایی استفاده می‌نماید که بر همین اساس نمی‌توان با چنگ انداختن بر روی پهنه‌های آبی و دریایی مشکل دریاها (در اینجا دریای خزر) و یا سایر مناطق دریایی را حل و فصل کرد. در واقع نمی‌توان همانقدر که بریدن کیک توسط چاقو را عاقلانه می‌دانیم، تقسیم کیک بر اساس چنگ انداختن را عاقلانه بدانیم. بدین ترتیب می‌توان با استعانت از قواعد حقوق بین‌الملل به متعهد بودن همه کشورهای خزری به تعهدات خود امیدوارتر بود.

میثم آرائی درونکلا، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTk4Mw


منافع سیاسی کشورهای حاشیه خزر یا منافع انسانی مردمان حاشیه خزر؟؟

منافع سیاسی کشورهای حاشیه خزر یا منافع انسانی مردمان حاشیه خزر؟؟!!

منافع سیاسی کشورهای حاشیه خزر یا منافع انسانی مردمان حاشیه خزر؟؟!!

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - حقوق را علم برقراری عدالت می خوانند و فرض بر آن است که هر منازعه ای را می توان با علم حقوق ختم به خیر نمود اما در سیر تکوین یک قاعده حقوقی نمی توان از این واقعیت غافل گردید که در پس ایجاد و توسعه هر قاعده حقوقی, مسائل مختلف سیاسی,اجتماعی و روانی نهفته است. این وضعیت زمانی پیچیده می شود که بدانیم نقش یک سیاستمدار در ایجاد یک قاعده حقوقی همواره بیشتر از یک حقوقدان است وچنین وضعیت پیچیده ای زمانی پیچیده تر می گردد که به دنبال ایجاد یک قاعده حقوقی در جامعه بین المللی باشیم. چراکه در جامعه بین المللی هر رفتاری از سوی کشورها در چارچوب تامین منافع میان مدت و بلندمدت آنها شکل گرفته و خوب می دانیم که علم حقوق رابطه خوبی با منفعت گرایی ندارد. از طرفی تمرکز ناشیانه بر منافع سیاسی و اقتصادی, حقوق را از رسالت اصلی آن که همانا برقراری عدالت, در چارچوب اصل انصاف است دور می کند.

لذا رسیدن به یک قاعده حقوقی متوازن نیازمند اشتراک منافع و همسو شدن منافع سیاسی کشورها است. در منطقه خزر علیرغم عدم وجود منازعات فراگیر و یا رقابت های نفس گیر میان کشورهای حاضر در منطقه, در مقابل شاهد توسعه روابط و گسترش مبادلات اقتصادی نیز نیستیم. همچنین منافع سیاسی مشترک نیز برای طرف های حاضر در منطقه خزر ایجاد نشده است تا به ارزش ایجاد رابطه گسترده پی برده و برای بقاء روابط خود با همسایگان خزری تلاش کنند. در چنین شرایطی شاید بتوان گفت کلید حل مشکل رژیم حقوقی دریای خزر را نیز نمی توان در اعماق اقیانوس علم حقوق یافت. در واقع کلید حل مشکل دریای خزر را باید بیرون از دریا و در روابط فی مابین طرفین حاضر در این منطقه جستجو کرد. بدین صورت که کشورهای حاشیه خزر در بده بستان های سیاسی یا اقتصادی, می باید از آنچنان منافعی در برقراری روابط گسترده اقتصادی برخوردار گردند که در مقام مقایسه آن با بهره برداری از منابع فسیلی موجود در بستر دریای خزر, بتوانند منافع بلندمدت منطقه ای را بر منافع زودگذر اقتصادی خود ترجیح دهند.

همچنین می دانیم که در صده های اخیر, کشورهای حاشیه خزر به صورت متناوب با تغییر رژیم های سیاسی و تغییر حدود مرزها روبرو بوده و آنچه که ثابت و لایتغیر باقی مانده است چیزی جز مردمان حاشیه آن نیست. لذا زمانی می توان عدالت را دسترس دانست که هرگونه رژیم حقوقی موجود خالی از منافع زودگذر سیاسی طرفین منازعه باشد که گاهاً با دمیدن یک نسیم تغییر می کند. در این راستا باید بدانیم که امروزه از قویترین تئوری های مربوط به سهم کشورهای حاشیه خزر از بستر, مبتنی بر تئوری های سرزمین محور است. چه اینکه تاکنون نیز هرگونه بهره برداری از این منابع ناشی از همین تئوری بوده است. اما باید دانست که سرزمین در برابر جمعیت, یک فاکتور جنبی برای تاسیس و بقاء کشور به حساب می آید. در واقع این جمعیت است که حدود سرزمین را مشخص و از آن دفاع و نیز از آن بهره برداری می نماید. لذا به تبعیت از جنبش انسانی شدن علم حقوق, می باید موازین حقوقی دریای خزر نیز مبتنی بر فاکتورهای انسانی شکل بگیرد.

ساده ترین و کاربردی ترین راه نیز بدین صورت خواهد بود که هر گونه مشارکت و یا تقسیم منافع موجود در این دریا, مبتنی بر اصول انصاف تبیین گردند. در چنین وضعیتی باید به تبعیت از مکتب جامعه شناسی حقوق بین الملل, منافع انسان های حاضر در منطقه خزر( فارق از قومیت, نژاد, مذهب و هر نوع عامل غیر متجانسی) را مبنای برخورداری از منافع حاضر در این دریا به حساب آورد. لذا در کنار تمامی مباحث مطرح شده در باب بهره برداری از منافع بستر و زیر بستر دریای خزر, نباید فراموش کرد که انسانیت و اصول مربوط به آن (نظیر اصل انصاف) نیز باید مورد توجه سیاستمداران کشورهای منطقه قرار گیرد.

 میثم آرائی درونکلا, عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/NzcxNw