سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تبعیض جنسیتی در شوروی و پسا شوروی

 

 

تبعیض جنسیتی در شوروی و پسا شوروی 

زنان در روسیه

با  نگاهی به  جمعیت زنان و مردان  در روسیه پی می بریم که جمعیت زنان 20 میلیون بیشتر از مردان می باشد(به نسبت هر 7 زن 6 مرد وجود دارد). چرا؟ دلیل این امر این است که مردان بیشتر و در سنین کمتری نسبت به زنان می میرند. بعد از جنگ جهانی دوم در نتیجه مرگ و میر در  جنگ ، جمعیت زنان 19 ساله در سال 1346 ،  20 میلیون نفر نسبت به مردان بیشتر بودند.

روسیه دارای میراث اتحاد جماهیر شوروری است و به حقوق مساوی بین زنان و مردان احترام می گذارد. در دوران شوروی زنان در کارخانه ها کار می کردند و معمولا فقط یک  طبقه قوی از زنان وجود داشت. البته هیچ گفتمان فیمینیستی وجود نداشت و به طور کلی به نظر می رسید همه چیز نسبتا منصفانه بود.

روسیه دارای زنان قوی همانند: کاترین بزرگ ؛ همسر لنین ، نادژادا کروپسکایا؛ والنتینا ترشوا، اولین زن فضانورد؛ و رئیسه گورباچف می باشد. زنان در جنگ جهانی دوم جنگیدند و در جنگ کشته شدند.در انقلاب 1917 یک گردان متشکل از زنان  به نام "گردان مرگ" نیز وجود داشت.

علی رغم تلاش برای برقراری حقوق مساوی بین زنان و مردان  ، سابقه تبعیض علیه زنان نیز در روسیه وجود دارد. در زمان پتر کبیر ، زنانی که کاری برای انجام دادند نداشتن به اجبار به کلیسا ها فرستاده می شدند. مجله های دوران کمونیستی،  زنان را به عنوان بانوی کارگر و بانوی دهقان معرفی می کردند.

تبعیض جنسیتی سنتی  نیز در مدرسه ها  هم دیده می شد.  در مدارس ابتدایی دختران لباس  و روبان مو  می پوشیدند. در دبیرستان ، پسران در کلاس تعمیر و نگهداری خودرو و ماشین  آموزش می دیدند درحالی که دختران  پخت و پز و دوختن را یاد می گرفتند.

در جوامع دهقانان ارزش زن اغلب بر این بود که چگونه می تواند کار کند. آنها اکثر وقت خود در زمین ها و خانه ها مشغول به کار بودند: وجین ، جمع آوری آب ، دوشیدن شیر گاوها ، پخت و پز ، شستن ، ریسندگی پارچه از جمله این کارها بود.

 

حقوق اقتصادی

زنان 46.9 درصد از جمعیت شاغل در روسیه را تشکیل می دهند.  بیشترین تعداد کارکنان در خدمات بهداشت عمومی (85% ) ، آموزش (81%) ، اعتبار و امور مالی (78%) ، خدمات اطلاعات و خدمات حسابداری (75%) مشغول به  کار هستند. درحالی که کمترین سهم در صنعت ساخت و ساز (22%) را دارند. زنان در دوران شوروی ، اکثر زنان کارگر در مشاغل کم در آمد مانند پزشکی ، تحصیلات و شغل های مذهبی مشغول به کار بودند. تفاوت این دو دوران این است که مزایای دوران شوروی ، مانند مراقبت های روزانه و کمک به نگهداری  فرزند، در این دوران  هنوز هم وجود دارد ، اما فقط به طور اسمی -  به طوری که آن مزایا قابل توجه نمی باشد.

 اصل حقوق برابر برای کار در قانون اساسی وجود دارد، اما مردان در موقعیت های پیشرو قرار دارند و دارای  درآمد خوب  می باشند. می توان گفت متوسط دستمزد مردان  در روسیه بالاتر از زنان می باشد. قوانین محافظتی ممنوعیت مشاغل خیلی سخت، برای زنان وجود دارد مانند حمل و نقل وسایل بیش از حد سنگین  و یا کار در شب. با این حال ، بسیاری از زنان در مغازه ها و در مترو قبل از نیمه شب کار می کنند. البته باید گفت قانون اجازه انعقاد قراردادهای موقت برای چنین مشاغلی را می دهد. زنان باردار یا زنان با کودک یک تا 3 ساله به سختی مشغول به کار در شب می شوند. برای زنان بارداراین امکان وجود دارد که  به مدت سه سال از کار خود  برای  زایمان و مواظبت از فرزند خود مرخصی بگیرند. البته باید توجه داشت که زنان جوان اغلب در هنگام تقاضای شغلی دچار مشکل و تبعیض سنی  می شوند.

زنان 45 در صد از جمعیت بیکار را تشکیل می دهند. بسیاری از زنان پس از  پایان اتحاد جماهیر شوروی ، همانند مردان به دلیل عدم پرداخت مناسب و متناسب نبودن کار با مهارت علمی و فنی آنها   شغل های خود را از دست دادند. بعضی از زنان کار خود را ول کرده و در خانه ماندند ، بعضی از زنان به الکل روی آوردند.

سن بازنشسنگی برای زنان 55 سال و برای مردان 60 سال است. با این حال ، حقوق بازنشستگی معمولا 10000 R/month  ، (200 دلار ) است که به سختی برای خرج یک ماه آنها کافیست .در نتیجه بسیاری از زنان سالخورده شغل های کوچکی  پیدا می کنند تا درآمد بیشتری کسب کنند.

 

ازدواج ، نام خانوادگی

سن ازدواج قانونی برای مردان و زنان 18 سال است ، اما ممکن است تحت شرایط خاص  دختر در سن 16 سالگی ازدواج کند.

اموال بدست آمده توسط همسران در طول ازدواج ، اموال مشترک آنها محسوب می شود، مگر اینکه  قراردادی که  بین همسران تنظیم شده ، متفاوت باشد.

همسر می تواند نام خانوادگی خود را بعد از ازدواج به اشتراک بگذارد. شوهر می تواند نام خانوادگی همسر خود را برگزیند و یا برعکس . نام خانوادگی زن می تواند با اضافه شدن پسوند feminized  به نام خانوادگی مرد ، تبدیل به نام خانوادگی شوهر شود. به عنوان مثال اگر شوهر به نام  Smirnof باشد ، همسر می تواند نام خانوادگی خود را به Smirnova تغییر دهد .همسران همچنین می توانند نام اصلی خود را حفظ کنند. پس از طلاق نیز می توانند نام های قبل از طلاق خود را نگه داشته یا تغییر دهند.

 در روسیه ، کودکان معمولا نام و نام خانوادگی پدران خود را می گیرند. به عنوان مثال آنا یک پدربه نام پطرس پوشکین دارد ، لذا این دختر را می توان  Anna PetrovnaPushkina نامید. برادرش  Stepan Petrovitch Pushkin  نامیده می شود. مردم اغلب از نام خانوادگی پدر و مادر خود برای معرفی در جلسات رسمی استفاده می کنند.

ضد بارداری و سقط جنین

در سال های 1990 ، سقط جنین روش اصلی کنترل  تولد در روسیه بود، اما در سالهای گذشته وضعیت تغییر کرده است و بیشترین روش کنترل تولد  استفاده از کاندوم و قرص های ضد بارداری است. حکومت شوروی اولین دولت در اروپا بود که در سال 1920 اجازه سقط جنین را داد.سپس از سال 1936 تا 1953 (دوران حکومت استالین ) سقط جنین ممنوع شد و بعد از آن زمان مجددا این عمل قانونی شد. در حال حاضر سقط جنین در روسیه می تواند به درخواست یک زن در هفته 12 بارداری انجام شود ، و در هفته 22 ام اگر شرایط اجتماعی مبنی بر این باشد که  تولد فرزند و پرورش کودک به یک بار سنگین برای یک زن تبدیل شود ، این اجازه داده می شود.همچنین هر زمان از بارداری ثابت شود که بارداری می تواند به سلامت مادر و کودک آسیب بزند ، جنین سقط می شود.

نرخ سقط جنین در روسیه در بالاترین سطح جهان قرار دارد . در سال 1965 رکود آن حدود 5 میلیون سقط جنین در سال بوده است. در حالی که در سال 2011 این تعداد به حدود یک میلیون رسید و نرخ سقط جنین در حدود 30 سقط جنین در هر 1000 زن در سن 15-44 سال بود  که بالاترین نرخ اعلام شده از طرف سازمان ملل متحد  نسبت به کشورهای دیگر بود.

پیشگیری از بارداری به طور رایگان در داروخانه ها  و اکثرا بدون هیچ نسخه ای در روسیه در دسترس است .

 

یک موقعیت راحت

یلنا روژدستنسکی، استاد دانشگاه اقتصاد در مسکو ، در گفتگو با بی بی سی می گوید: زنان تمایل دارند که نابرابری جنسیتی را با امتیازاتی که به آنها به عنوان "جنسیت ضعیف " داده می شود، جبران کنند. به عنوان مثال ، برخی آزار و اذیت جنسی در محل کار را تحمل می کنند، به این شرط که این وضعیت مزایای شغلی آنها را تضمین کند. بر طبق نظر سنجی ها  انجام شده  این نگرش در بین اکثریت زنان وجود دارد. با این وجود نشانه های از پیشرفت و بهبود این تبعیض جنسیتی به چشم می خورد.در اوایل مارچ 2015 ، مرکز تحقیقات  تفکر عامه روسیه (VTsIOM) یک نظر سنجی انجام داد و به این  نتیجه دست یافت که وضعیت برابری جنسیتی در روسیه بهبود یافته است.

اول از همه روس ها در مورد آموزش صحبت می کنند- 90 درصد آنها معتقددند که تبعیض جنسیت در این زمینه وجود ندارد. در طول 9 سال گذشته افرادی که فکر می کنند زنان حق انتخاب حرفه ی خود را با توجه به مهارت خود دارند از 48 درصد به 76 درصد  افزایش یافته است، همچنین کسانی که فکر می کنند زنان حق و حقوق مناسب و معقول دریافت می کنند از 47 درصد به 75 درصد و  نیز حضور زنان در فعالیت های سیاسی کشور از 48 درصد به 74 درصد افزایش یافته است.

زادروزنایا می گوید: " امروزه زنان در روسیه ، همانند اروپا ، همه فرصت های را که می خواهند  را دارند ، اما آنچه که مشخص است این است که نه همه اما بسیاری از زنان روسیه و آسیای مرکزی هنوز ترجیح می دهند که زنان خانه دار و مادران دلسوز برای خانواده خود باشند ، نه زنان قوی و با اعتماد به نفس".

این بدان معنی است که اکثر زنان روسی تلاش خود را برای حفظ خانواده و تربیت فرزندان شایسته انجام می دهند. این بدان معنی نیست که زنان آموزش و پرورش و یا حرفه ای دریافت نمی کنند. به طور کلی اکثر زنان در روسیه بعد از ازدواج یا فرزندار شدن کار خود را کنار می گذارند تا زمانی که فرزندانشان به سن مدرسه برسند. روس ها ترجیح می دهند بدون کمک یک پرستار ازکودکان خود مراقبت کنند، ایده مهد کودک یک مفهوم خارجی است . آنها به طور کامل به خانواده و همسر خود عشق می ورزند و برای بهتر شدن آن تلاش می کنند.

واکنش محافظه کارانه

دوما در سال 2003  و در سال 2011 ، قانون برابری جنسیتی را برای تصویب آماده کرد. اما در هر دوبار انجام آن را به تعویق انداخته اند. همچنین پیشنهادی برای اعطای حق امتیاز برای مشارکت زنان در سیاست ، به ویژه در دوما از طرف برخی از قانونگذاران بیان شد ولی راه به جای نبرد.

افزون بر این ، همانطور که جنگ روسیه و غرب شدید تر شده است و به خصوص از زمان پیوستن روسیه به کریمه در اواسط سال 2014 ، بازگشت به ارزش های سنتی و نقش جنسیتی به عنوان نوعی ادای  احترام  به ملی گرایی و سدی در برابر  "انحطاط" جامعه غربی بشمار می رفت. در نهایت ، از هر سه زن یک زن مورد خشونت های خانگی  قرار می گیرد و تاکنون 10 هزار نفر از آنها توسط شوهرانشان کشته شده اند.

 

چه کارهای را زنان در روسیه  نمی توانند انجام دهند

در ایالات متحده ، زنان هر کاری را که بخواهند می توانند انجام دهند- البته به لحاظ قانونی حق داشتن هر شغلی را دارند- اما در روسیه یک لیست از کارهای وجود دارد که زنان نمی توانند آن را انجام دهند.مشاغلی که از نظر فیزیکی خسته کننده و خطر ناک هستند.

قانون اساسی روسیه برابری زنان و مردان را در برابر کار و اشتغال تضمین می کند ، اما قانون کار در کشور بیان می کند که زنان نباید کارفیزیکی سخت و کاری را انجام دهند که شرایط  مضر یا خطر ناک را برای آنان به همراه داشته باشد و 460 شغل را برای زنان ممنوع می کند. کارهایی مانند جارو کردن دودکش ، آتش نشانی ، آهنگری، کارگران فولاد و اپراتور قطار مترو. اما زنان در روسیه می توانند اتوبوس ها و تراموا ها را برانند.

ایرینا واسانوا معلم اواخر دهه 50 است. او می گوید شغل هایی که در دوران اتحاد جماهیر شوروی برای آن  از زنان قدردانی می شد، عجیب و غریب بود: "در دوران شوروی اغلب زنان شوروی جاده ها را در شهر و همچنین راه آهن  را تعمیر می کردند. زنان  همانند مردان، کارهای سنگین انجام می دادند. "

دولت بلشویکی مفهوم برابری جنسیتی را بر جامعه تحمیل کرد و به عنوان چیزی که از بالا تحمیل می شود ، خیلی تاثیر عمیقی داشت و  وقتی اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد؛ آنان روش های محافظه کارانه در پیش گرفتند.    

یک معلم روسی ایرنا واسووانا می گوید : بسیاری از زنان به این محدودیت ها به عنوان تبعیض جنسیتی نگاه نمی کنند، زیرا آنها نمی خواهند که کارهای مردانه انجام دهند . چرا که آنها دوست دارند مردان  فکر کنند آنها ضعیف هستند.

بنابراین نباید این انتظار را داشت که بزودی شاهد زنان متخصص در حمل و نقل کالا و یا شرکت های قطار در روسیه باشیم.

 

ماندانا فردین – عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA5ODg


نشست تهران - پیروزی بزرگ دیپلماتیک برای ایران و روسیه/ سرنوشت اد

نشست تهران - پیروزی بزرگ دیپلماتیک برای ایران و روسیه/ سرنوشت ادلب - سرنوشت همه سوریه

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - اخیرا نشست سه‌جانبه روسای جمهور ایران، روسیه و ترکیه "حسن روحانی"، "ولادیمیر پوتین" و "رجب طیب اردوغان" در تهران برگزار گردید. در این نشست تحولات استان ادلب سوریه که آخرین مامن و پناهگاه به اصطلاح اپوزیسیون‌های دولت سوریه اما در واقع تروریست‌های سوریه تصور می‌شود، مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. در پایان این نشست بیانیه مشترکی به تصویب رسید که بر اساس آن، بنابر اظهارات رئیس جمهور ایران، آشکارا راه برای همکاری‌های آتی و ادامه تلاش‌ها برای برقراری ثبات و امنیت، نه تنها در سوریه، بلکه در کل منطقه باز خواهد شد. روسای جمهور سه کشور در این بیانیه مخالفت خود با هرگونه تلاش برای از بین بردن حاکمیت و تمامیت ارضی سوریه و ایجاد واقعیت جدید نظیر جدایی‌طلبی به بهانه مبارزه با تروریسم را اعلام کردند. وزیر امور خارجه روسیه "سرگی لاوروف" در خصوص این که اهداف نهایی سه کشور در سوریه چیست اظهار کرد که هر سه کشور متحد روسیه، ایران و ترکیه خواهان پایان دادن به جنگ سوریه هستند. لازم به ذکر است که این نشست ادامه نشست آستانه پیرامون ایجاد مناطق امن در سوریه است. دیدار بعدی در روسیه انجام خواهد شد. همچنین در آینده‌ای نزدیک نمایندگان سه کشور قصد دارند با نماینده سازمان ملل متحد در امور سوریه در ژنو دیدار کنند.

نشست تهران مهم ارزیابی می‌شود: یک پیروزی بزرگ دیپلماتیک برای ایران و روسیه

روسای جمهور سه کشور قصد دارند با برگزاری چنین نشست‌هایی مناسبات اتحادی خود پیرامون سوریه را در مقابل اتحاد عربستان، اسرائیل و آمریکا که خواهان تجزیه سوریه هستند تقویت نموده و در صورت امکان جغرافیای این اتحاد را گسترش دهند. به دنبال چنین رایزنی‌های فشرده و سخت بوده است که بیش از 90 درصد خاک سوریه از لوث وجود تروریست‌ها پاک شده است. این یک پیروزی نظامی-سیاسی قابل توجه برای تهران و مسکو است. برای درک این پیروزی تنها کافی است به دو سال گذشته بازگردیم که چگونه در آن زمان دولت و ارتش سوریه در شرایط بسیار نامطلوبی در مواجهه با شبه نظامیان تروریست قرار داشت و دولت دمشق در آستانه فروپاشی بوده است. اما در حال حاضر تنها یک استان باقی مانده که از کنترل دولت و ارتش سوریه خارج هست.

در این بین اهمیت نشست تهران بسیار فراتر از این‌ها است. ماهیت برگزاری چنین نشست‌هایی که کشورهای تشکیل‌دهنده آن دارای مواضع متفاوتی هستند بسیار دشوار است. این نشست پیرامون سرنوشت منطقه‌ای تشکیل شده است که بین محور ایران-روسیه-سوریه، ترکیه و آمریکا برای کنترل آن جنگ دیپلماتیک جدی در حال انجام است که حتی خطر گسترش این جنگ به فاز نظامی نیز قابل تصور است؛ موضوع بحث و مذاکره پیرامون سرنوشت منطقه‌ای است که در مدار نفوذ ترکیه قرار دارد. بنابراین یکی از مهم‌ترین نتایج نشست تعدیل در مواضع اردوغان نسبت به "بشار اسد" و همکاری با حامیان او ایران و روسیه می‌باشد. حضور ترکیه در چنین ائتلافی یعنی اعتراف صریح به این موضوع که آتش‌افروزان منازعه و بحران سوریه غربی‌ها و آمریکایی‌ها هستند. اردوغان به وضوح از نقشه‌های مخرب غرب و آمریکا برای استفاده از ادلب و تروریست‌ها در آن با هدف ایجاد فاجعه‌ای دیگر در سوریه مطلع است. به همین دلیل این کشور از متحدین خود روی برگردانده و به اتحاد ناخوشایند با رقبای منطقه‌ای خود یعنی ایران و روسیه تن داده است. بنابراین نمی‌توان کتمان کرد که در حال حاضر ایران، روسیه و ترکیه به عنوان بزرگ‌ترین و قوی‌ترین کانون قدرت در خاورمیانه عمل می‌کنند و حفظ و تقویت آن می‌تواند یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای مقامات کشورهای فوق الذکر، به صورت مشخص ایران و روسیه تلقی گردد.

اما ضمن پذیرش واقعیت پیروزی نظامی-سیاسی ایران و روسیه در موضوع سوریه، نباید از تمایلات و گرایشاتی که در طرف‌های درگیر در سوریه متاثر از خط‌مشی سیاست خارجی آن‌ها وجود دارد نیز غافل شویم. برخی از مواردی که نباید از توجه به آن‌ها در گرماگرم پیروزی بزرگ دیپلماتیک غافل شویم عبارتند از:

فاکتور آمریکا-غرب

طبیعتاً غربی‌ها، آمریکایی‌ها و اقمار آن‌‌ها نمی‌توانند از موفقیت‌های نظامی-سیاسی ایران و روسیه در سوریه عصبانی نشوند. آن‌ها به شکلی واضح از عزم جدی ایران و روسیه در عمل به تعهداتشان به دولت سوریه در از بین بردن کامل تروریست‌ها در ادلب سوریه بسیار ناخرسند هستند، زیرا آن‌ها یکی از مهم‌ترین بهانه‌های حضورشان در سوریه، یکی از مهم‌ترین کانون‌های بی‌ثباتی و یکی از مهم‌ترین ابزارهای تاثیرگذاری بر تحولات سوریه را از دست می‌دهند. بنابراین نظر به این که تروریست‌های داعش به ابتکار سه کشور روسیه، ایران و ترکیه و بدون حضور جدی آمریکا به صورت کامل از سوریه بیرون رانده شده‌اند، پیش‌بینی برافروختگی آمریکایی‌ها و غربی‌ها و اقمار آن‌ها در منطقه چندان کار سختی به نظر نمی‌رسد. نمونه‌های عینی چنین برافروختگی‌هایی فراوان هستند که البته به تدریج ابعاد جدی‌تر و گسترده‌تری نیز خواهند یافت.

هشدارهای مکرر به روسیه و ایران برای جلوگیری از کشتار غیرنظامیان در سوریه یکی از آن‌ها است. رئیس جمهور آمریکا "دونالد ترامپ" در گرماگرم نشست مهم تهران اظهار کرد که همه دنیا و آمریکا بسیار نگرانندکه کشتار و خونریزی در ادلب آغاز گردد. واضح است که این اخبار می‌توانند جان تازه‌ای به گروه‌های تروریستی حاضر و مستقر در ادلب بدهند و امکان و احتمال هرگونه اقدام تحریک‌آمیز و غیرمتعارف از سوی آن‌ها را تقویت سازند؛ حملات سنگین رسانه‌ای بر علیه ایران، روسیه و ترکیه و تشدید تحریم‌ها بر علیه آن‌ها که تاثیر آن بر پول‌های ملی آن‌ها نیز کاملا مشهود می‌باشد از دیگر مصادیق عینی برافروختگی آمریکا است. غربی‌ها و آمریکایی‌ها از آن جهت که دلایلی مستدل با هدف متقاعد ساختن روسیه ایران و روسیه برای خروج از سوریه و در مجموع منطقه ندارند، به اقداماتی با هدف بی‌ثبات‌سازی داخلی ایران، روسیه و ترکیه متوسل شده‌اند. بدون تردید آمریکایی‌ها و اتاق‌های فکر آن‌ها به این سطح از کارشکنی‌ها بسنده نخواهند کرد و پس از پاکسازی قلمرو سوریه از تروریست‌ها موضوع حضور نیروهای کشورهای خارجی در سوریه را مطرح خواهند کرد.

بدین ترتیب گره بحران سوریه پس از شکست کامل تروریست‌ها حتی کورتر نیز خواهد شد و آمریکایی‌ها و اقمار آن‌ها در سوریه خروج نیروهای‌شان از این کشور را به خروج نیروهای ایران و نیروهای مورد حمایت ایران از سوریه پیوند خواهند زد که محتملا نقطه اختلاف بین ایران و روسیه در سوریه خواهد بود. در حالی که مقامات روسیه بارها اظهار کرده‌اند که پس از به دست آوردن کنترل کامل سوریه از سوی بشار اسد تمام نیروهای خارجی باید این کشور را ترک کنند، اما تهران در چارچوب خط‌مشی سیاست خارجی خود قادر به اجابت درخواست روسیه نخواهد بود. قطعا آمریکایی‌ها و اقمار این کشور در منطقه بر روی این فاکتور مانور خواهند داد. به موضوع خروج نیروهای خارجی از سوریه موضوعاتی نظیر بازسازی اقتصادی این کشور، حل و فصل موضوع اکراد و مناطق اشغالی جولان را نیز می‌بایست اضافه کرد که می‌توانند منشأ و منبع بسیاری از اختلافات بین روسیه، ایران و ترکیه باشند. بنابراین ما باید درک کنیم که آمریکایی‌ها اگرچه در فرایند کار دیپلماتیک پیرامون حل و فصل بحران سوریه حضور ندارند، اما آن‌ها خود را حافظ منافع اسرائیل، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و اکراد جدایی‌طلب می‌دانند و بر پیگیری اهدافشان مصرند.

فاکتور ترکیه

در بیانیه پایانی نشست تهران هیچ صحبتی از اقدامی مشخص در خصوص حمله به تروریست‌ها در استان ادلب نمی‌شود که متاثر از فاکتور ترکیه است. در این بیانیه تنها در خصوص حمایت قاطع از غیر نظامیان و بهبود شرایط انسانی و نیز در خصوص ادامه عملیات نظامی بر علیه تروریست‌های جبهه‌النصره و داعش صحبت می‌شود و طرفین نتوانستند مواضع خود را در این خصوص به یکدیگر نزدیک سازند. از یک سو، "اردوغان" در خصوص کشتار در ادلب هشدار می‌دهد و معتقد است که حمله به این استان به فاجعه، خونریزی و تراژدی انسانی بزرگ می‌انجامد. بنابر اظهارات او، روسیه، ایران و ترکیه در حالی که حفظ مناطق امن ایجاد شده در سال گذشته را تضمین می‌کنند، باید از ایجاد خشونت جدید در سوریه نیز جلوگیری نمایند. او ادامه داد که ادلب می‌تواند به فروپاشی فرآیند سیاسی در سوریه بیانجامد. در سویی دیگر، "پوتین" اظهار می‌کند که اشاره به صلح و سازش مطلوب است، اما نمایندگان اپوزیسیون مسلح سوریه همچون جبهه‌النصره و داعش در نشست حضور نداشتند و شرکت‌کنندگان در آن نشست نمی‌توانند تضمین دهند که آن‌ها تیراندازی و بمباران با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین را متوقف خواهند کرد. مقامات ترکیه حمله نظامی به استان ادلب را یک فاجعه برای ترکیه ارزیابی نموده و اظهار می‌کنند که حمله نظامی نه تنها خیل عظیمی از پناهندگان، بلکه تروریست‌ها را نیز به سمت مرزهای ترکیه سرازیر خواهد کرد، این در حالی است که مقامات روسیه از پایبندی و تعهداتشان به دولت سوریه برای از بین بردن کامل تروریست‌ها به هر طریقی از جمله حمله نظامی سخن می‌گویند.

بنابراین باید اذعان کرد که از آن جهت که برای ترکیه در تحولات ادلب موضوع سرازیری موجی از پناهندگان و تروریست‌ها به سمت مرزهای این کشور بسیار مهم است و نیز به این دلیل مهم‌تر که برای آنکارا تسلط روسیه، ایران و سوریه بر این منطقه کابوس وحشتناکی تلقی می‌گردد، لذا این فرضیه وجود دارد که ترکیه در چارچوب سیاست خارجی پراگماتیستی خود به واشنگتن و غرب نزدیک‌تر گردد. ترک‌ها احتمالا از اینکه به روسیه و ایران در موضوع سوریه امتیاز داده‌اند، احساس سرخوردگی خواهند کرد و به طور طبیعی مترصد فرصتی خواهند بود تا از این احساس خلاصی یابند.

جمع‌بندی

در هرصورت گره کور ادلب در چهارچوب سناریویی کم‌تر تحریک‌آمیز و با کم‌ترین پیامدها و عواقب، به دست ترک‌ها باز خواهد شد. آنکارا باید هر چه سریع‌تر بین گروه‌های تحت حمایت خود که حاضر به مصالحه و سازش و کنار گذاشتن سلاح هستند و تروریست‌های سازش ناپذیر در ادلب تمییز قائل شده و آن‌ها را از یکدیگر جدا سازد. پس از آن ائتلاف ترکیه، روسیه و ایران می‌تواند امکان حمله به تروریست‌ها و مواضع آن‌ها در ادلب را به دست آورند. در ضمن، صرف نظر از همه اظهارات و بیانیه‌های تهدید‌آمیز از سوی غربی‌ها و آمریکایی‌ها بر علیه ایران و روسیه و هشدار به این کشورها در خصوص ایجاد فاجعه انسانی در صورت حمله به ادلب، در شرایطی که تروریست‌های مستقر در این استان حاضر به سازش و مصالحه و کنار گذاشتن سلاح‌شان نیستند، چه گزینه‌ای جز حمله به این استان برای به دست گرفتن کنترل قانونی و کامل آن وجود دارد؟ بنابراین گزینه حمله به تروریست‌های ادلب اجتناب ناپذیر خواهد بود و ترکیه باید بین گزینه یا با تروریست‌ها و یا با دولت دمشق یکی را برگزیند که کاملا واضح هست که انتخاب اول تبعات و پیامدهای منطقه‌ای و بین‌المللی نامطلوبی برای آنکارا به همراه خواهد داشت. بنابراین آن چه که در موضوع ادلب مبهم است، مسئله زمان است، وگرنه آن چه که می‌بایست حادث گردد، دیر یا زود حادث خواهد شد. در این موضوعی که بسیار حائیز اهمیت می‌باشد این است که آمریکایی‌ها و غربی‌ها و اقمار آن‌ها در سوریه و منطقه از آن جهت که منابع و ابزارهای لازم حقوقی و قانونی برای تقویت نقششان در موضوع حل و فصل بحران سوریه را ندارند، بدون تردید دست به تحرکاتی بر علیه محور ایران، روسیه و ترکیه خواهند زد. لذا رصد کامل و پیش‌بینی تحرکات و تلاش‌های بعدی آن‌ها با هدف انجام اقدامات تحریک‌آمیز جدید و پس از آن خنثی‌سازی آن‌ها امری اجتناب‌ناپذیر تصور می‌شود.

 

محسن حمیدی - کارشناس مسائل آسیای مرکزی و قفقاز جنوبی، مترجم زبان روسی، عضو شورای علمی موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA5NDg