سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

الهه کولایی: شرایط فعلی بههیچوجه زمان مناسبی برای توافق پیرامون

الهه کولایی: شرایط فعلی به‌هیچ‌وجه زمان مناسبی برای توافق پیرامون رژیم حقوقی خزر نیست/ اشتباهات گذشته تکرار نشود

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) -  به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، هفتاد و سومین نشست کارشناسی مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی با همکاری گروه حقوق عمومی دانشگاه تهران و موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر با عنوان «دریای خزر، تحدید حدود مناطق دریایی، ژئوپلیتیک» روز دوشنبه با حضور الهه کولایی مدیر مرکز مطالعات اوراسیای مرکزی، باقر میرعباسی و ساسان صیرفی اساتید دانشگاه تهران، میثم آرائی درونکلا مدیر موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر و آرمین طلعت دانشجوی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد.

ماهیت مسائل حقوقی خزر سیاسی است

الهه کولایی، استاد گروه مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران در ابتدای این نشست با اشاره به اهمیت منطقه خزر گفت: اگرچه امروز موضوع خزر ظاهراً بحثی حقوقی است؛ اما این مساله ماهیتی حقوقی ندارد و موضوعی کاملاً سیاسی است. در چنین بستری، معادلات قدرت اهمیت بسیار دارند.
این استاد دانشگاه در ادامه با اشابره به اسناد تاریخی که در آن‌ها این دریا با نام «دریای خزر» نام برده شده است، اظهار داشت: در قرارداد 1940 سفیر شوروی اذعان کرده "خزر دریای ایران و شوروی است". پس در به کاربردن واژگانی مانند دریای مازندران باید احتیاط؛ و توجه کرد نام رسمی مورد استفاده در متون رسمی کشور "دریای خزر" است.

سایه قدرت‌های بزرگ بر خزر

کولایی افزود: در قراردادهای گلستان و ترکمانچای سایه‌ قدرت برتر بر قراردادها افتاده بود. در این قراردادها حق استفاده و کشتیرانی در این دریاچه از ایران گرفته شده بود، اما در سال 1921 در پایان جنگ داخلی و انقلاب اکتبر روسیه قرارداد عدم تعرض ایران و شوروی به امضا رسید. در قرارداد سال 1921 نگاه انقلابیون شوروی که خود را طرفدار آزادی، حقوق و برابری و مخالف استثمار معرفی می‌کردند، بازتاب یافت. بر این پایه قراردادهای استعماری پیشین لغو شد و ایران حق کشتیرانی در این دریا را پیدا کرد. در سال 1940 و آغاز جنگ جهانی دوم نیز شرایط و ملاحظات مشابهی برقرار بود و در این شرایط قرارداد سال 1940 برای تنظیم روابط دو طرف بسته شد.

فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و آغاز اختلافات

این استاد دانشگاه و نماینده پیشین مجلس ضمن اشاره به تحولات پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، افزود: در سال 1992 یعنی سال پس از فروپاشی شوروی نیز که ایران به‌جای یک کشور با چند کشور جدید هم مرز شده بود، همه دولت‌های همسود توافقی مبنی بر پایبندی به توافق‌های دوران شوروی با روسیه امضا کردند. همین کشورها در سال 1994 دوباره بر این تعهد صحه گذاشتند. در سال 1994 باکو با وجود دوگانگی در مواضع روسیه، قراردادی را برای بهره‌گیری از منابع نفت خزر امضا کرد و لوک اویل وارد پیمان‌های جدیدی در منطقه شد. وزارت امور خارجه روسیه با این مساله مخالفت کرد و حق استفاده یک‌جانبه از منابع دریای خزر و بهره‌برداری بدون اجماع سایر کشورها را به رسمیت نشناخت. این سند امروز قابل استناد است.

موازنه ژئوپلیتیکی با روسیه

استاد دانشگاه تهران ادامه داد: باید توجه کرد جمهوری آذربایجان و بقیه کشورها به تدریج از سال 1994 به موازنه‌ ژئوپلیتیکی برای مهار روسیه روی آوردند؛ زیرا روسیه مفهوم «خارج نزدیک» را مورد توجه قرار داده بود و این فرصتی برای کشورها بود که با موازنه بین روسیه و آمریکا به تامین منافع ملی و گرفتن امتیاز از این کشور بپردازند.

همه کشورهای بازمانده از شوروی با شدت و ضعف از منافع چنین سیاستی بهره برده‌اند، اما ایران به عنوان کشوری که همسایه خارج نزدیک است، از چنین سیاستی استفاده نکرده است. معادله قدرت پیوسته تغییر کرده، اما ایران در گرفتن سهم خود در خزر ابزاری برای چانه زنی ایجاد نکرد. امروز سوال مهمی که مطرح است، این است که ایران برای چانه زنی در برابر تک تک این کشورها چه اهرم‌های فشار و ابزارهایی برای چانه زنی فراهم کرده است؟

ابزارهای چانه‌زنی ایران

کولایی در ادامه با برشمردن ویژگی‌های خاص و ژئوپلیتیکی منطقه‌ خزر و پیرامون آن گفت: در زمان آقای خاتمی من از طرف مجلس به امضای آقای کروبی به عنوان نماینده مجلس در امور دریای خزر معرفی شدم که البته هیچ‌گاه به این نشست‌ها دعوت نشدم. وقتی با آقای خاتمی و به دعوت ایشان به اولین نشست سران در عشق‌آباد رفتیم، شرایط بین‌المللی خاصی حاکم بود. در آن هنگام بوش ایران را به عنوان محور شرارت معرفی کرده بود. کشورهای حوزه خزر با سوءاستفاده از شرایط ایجادشده، فرمول یک به علاوه چهار را مورد توجه قرار دادند. نیاز‌اف این برنامه را برای میز کنفرانس اعلام کرده بود که با مخالفت آقای خاتمی روبرو شد. از نخستین نشست سران حتی یک جمله بیانیه مشترک صادر نشد، زیرا کشورهای ساحلی دیگر بنا داشتند از شرایط به سود خود استفاده کنند، اما موفق نشدند. با پایان آن دوره و پیگیری سیاست‌های تهاجمی در دوره‌های بعد، قدرت مانور ایران کاهش شدیدی یافت. در این دوره روسیه ابتکار عمل را در مسائل خزر به دست گرفت و آگاه بود ایران قدرت مانور و ابزار چانه‌زنی قابل توجهی ندارد. حتی وزیر خارجه وقت آقای متکی از 13 یا 11 درصد سهم ایران صحبت کرد. بنابراین روند تحولات نشان می‌دهد با اولویت بندی نادرست مسائل در سطح کلان، چگونه ایران شکل روز افزون جایگاه خود را در این حوزه از دست داد. روس‌ها به خوبی اطلاع دارند ایران قدرت مانور و ابزار چانه‌زنی ندارد. بنابراین معادلات قدرت رژیم حقوقی دریای خزر را شکل داده است و می‌دهد.

شرایط فعلی زمان مناسبی برای توافق نیست

کولایی در پایان هشدار دادند: «ما به دلیل بی‌توجهی به نقش مهم معادلات قدرت و نحوه‌ی امتیازگیری در روابط بین‌الملل، از 19 درصد دوران خاتمی به 13 و 11 درصد دوران احمدی نژاد رسیدیم. اما در شرایط حساس کنونی چه باید کرد؟ با توجه به اینکه آقای لاوروف اعلام کرده احتمال توافق در مورد خزر در نشست پیش روی سران وجود دارد، هشدار اکید می‌دهم شرایط فعلی زمان مناسبی برای توافق نیست. در قانون اساسی ایران قید شده هیچ دولتی حق ندارد از منافع سرزمینی و حقوق حقه ملت چشم‌پوشی کند. وضعیت فعلی با توجه روابطی که ما با روسیه داریم و مذاکراتی که بین آمریکا و این کشور در جریان است، به هیچ وجه زمان مناسبی برای امضای هیچ سندی نیست.

در ادامه این نشست همچنین گزارشات و مطالبی از سوی دیگر کارشناسان و صاحب‌نظران حاضر پیرامون مسائل سیاسی، حقوقی، زیست‌محیطی، بین‌المللی و امنیتی خزر ارائه شد.

منبع: خبرگزاری تسنیم (https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/04/27/1779079)

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA1NDI


کارشناس مسائل خزر: تاناپ میتواند بهانهای برای حضور بیشتر غرب در

کارشناس مسائل خزر: تاناپ می‌تواند بهانه‌ای برای حضور بیشتر غرب در خزر باشد

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم، افتتاح خط لوله انتقال گاز طبیعی ترانس آناتولی موسوم به تاناپ، که چندی پیش با حضور روسای جمهور ترکیه و جمهوری آذربایجان صورت گرفت، مباحث بسیاری را میان تحلیل‌گران به وجود آورد. یکی از اصلی‌ترین حوزه‌های مدنظر کارشناسان، آینده مشارکت ترکمنستان در این خط لوله است. علی‌رغم این‌که اروپایی‌ها بارها تمایل خود را برای خرید گاز ترکمنستان اعلام کرده و طبیعتاً ترکمنستان نیز از متنوع‌سازی بازار انرژی خود در مسیرهایی غیر از روسیه استقبال می‌کند، اما مسئله انتقال انرژی از بستر دریای خزر تاکنون مانع تحقق این امر شده است.

یکی از اصلی‌ترین علل این موضوع، وضعیت نامشخص حقوقی دریای خزر و اختلافات موجود میان کشورهای ساحلی بوده است. هم‌زمانی افتتاح تاناپ با تهیه پیش‌نویس کنوانسیون وضعیت حقوقی دریای خزر که گفته می‌شود در ماه اوت قرار است در اجلاسی با حضور سران کشورهای ساحلی به امضا برسد، مجدداً عرصه‌های تحلیلی جدیدی را در این زمینه به وجود آورده است. در همین راستا گفت‌وگویی با میثم آرائی درونکلا، مدیر موسسه بین‌المللی مطالعات خزر صورت داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

تسنیم: ترکیه پیش از این بارها از حضور و مشارکت ترکمنستان در تاناپ ابراز تمایل کرده است. پیش‌تر نیز در قالب کشورهای ترک‌زبان این مسائل در چارچوب ترانس‌خزر مطرح شده بود. پاسخ واقعی ترکمنستان به چنین طرحی چه بوده؟

آرائی: گاز طبیعی منبع عمده درآمدهای ترکمنستان است. طبیعی است که ترکمن‌ها به دنبال جذب منابع جدید درآمد و مشتریان جدید می‌گردند. اما علی‌رغم چنین تمایلاتی، ترکمنستان و ساختار سیاسی آن رفتارهای قابل پیش‌بینی در حوزه مسائل سیاسی-اقتصادی ندارند. ترکمن‌ها خواهان مشارکت ترک‌ها در طرح‌های اقتصادی خود هستند، اما به همان اندازه از هژمونی ترکیه و یا هر کشور دیگری در فضای سیاسی خود هراس دارند.

در این راستا عدم رضایت ایران و روسیه در احداث خط لوله نفت یا گاز ترانس خزر را به دلیل مباحث زیست‌محیطی و غیر آن را نیز نمی‌توان کتمان کرد. در چند سال گذشته ایران و روسیه بارها اقدام به بازسازی مراودات خود با ترکمنستان کرده‌اند تا از این طریق در فرآیند محاسبه سود و فایده، ترکمن‌ها را به تردید اندازند.

از طرفی طرح‌هایی همانند تاپی نیز در تصمیم نهایی ترکمن‌ها مؤثر است. زیرا مشتریان گاز ارزان می‌خواهند و شاید این امر در توان کشوری همانند ترکمنستان که در خشکی محصور است نباشد.

تسنیم: اختلافات ترکمنستان و آذربایجان در حوزه‌های مشترک انرژی خزر در پرتو این پروژه چه تأثیری خواهد داشت؟ آیا می‌تواند مانع تحقق این پروژه شود، یا اینکه می‌توان امیدوار بود در چارچوب این طرح مشترک، چنین اختلافاتی با میانجی‌گری ترکیه حل شود؟

آرائی: اختلافات  دو کشور آذربایجان و ترکمنستان بر سر میادین مشترک تأثیر جدی بر روابط آن‌ها نخواهد داشت، زیرا بخش عمده منابع و معادن نفت و گاز طرفین در مناطق مجاور ساحل یا دور از ساحل طرفین قرار دارد، اما می‌توان این فرض را در نظر آورد که ترکیه برای اینکه تبدیل به یک هاب انرژی در منطقه شود تلاش خواهد کرد طرفین را به یکدیگر نزدیک کند.

در این راستا اما پیش‌دستی ایران و آذربایجان در میدان بزرگ نفتی البرز را می‌توان تیر خلاصی بر ادعای طرف ترکمن دانست. زیرا این امر نه‌تنها اتحاد سیاسی-گازی ایران و آذربایجان را قوی‌تر می‌کند، بلکه باعث می‌شود ایران و آذربایجان در برابر ترکمن‌ها نقش وکیل مدافع یکدیگر را بازی کنند. چنین موضوعی به ضرر ترکیه نیز خواهد بود. زیرا ترکیه می‌داند ایران در شمال کشور منابع گازی قابل توجهی دارد که چاره‌ای جز صادرات آن‌ها به اروپا ندارد.

از آنجایی که ترکیه گاز ایران را با مشکلات کمتری نسبت به گاز ترکمنستان می‌خرد، لذا سعی می‌کند بی‌طرفانه به نظاره بنشیند تا تکلیف این میادین مشخص شود. با این حال قطعاً ترکیه مشتاق است که ترکمنستان از تاناپ حمایت کند زیرا تعداد بیشتر فروشندگان گاز در منطقه، نه تنها درآمد ترکیه را افزایش می‌دهد بلکه تضمین می‌کند که در پس معادلات سیاسی منطقه، هیچ‌گاه این لوله‌های گاز خالی نباشد.

تسنیم: گفته می‌شود در نشست ماه اوت کشورهای ساحلی خزر، این طرح قرار است مطرح شود. چه میزان احتمال موافقت با آن وجود دارد؟ طرح این موضوع می‌تواند بر روند نهایی شدن پیش‌نویس رژیم جامع حقوقی خزر تأثیر بگذارد؟

آرائی: حیات و کیفیت این طرح با رژیم حقوقی دریای خزر گره خورده است. ایران و روسیه ملاحظات سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی خاص خود را دارند. جدای از اینکه اختلاف نظرات زیادی میان کارشناسان این حوزه در زمینه دلایل مخالفت سیاسی و اقتصادی ایران و روسیه وجود دارد، اما ملاحظات زیست‌محیطی در این زمینه کاملاً جدی است.

به علت موقعیت خاص این منطقه عموماً آب‌های خزری در سمت سواحل جنوب شرقی خزر دپو می‌شوند. لذا ایجاد آلودگی در نقاط میانی خزر به معنی تحمل تبعات آن در جنوب خزر خواهد بود. از طرفی قرار گرفتن لوله‌های زیردریایی قطعاً بر کیفیت اکوسیستم خزری اثرگذارند. در حال حاضر ایران صفر مترمکعب گاز و صفر بشکه نفت از خزر استحصال می‌کند. یعنی هیچ و لذا بهره‌ای که از خزر می‌بریم منابع جانداران آن است. از آنجایی که دریای خزر یک دریای بسته است جانداران دریایی در برابر شوک‌های زیست‌محیطی فرصت کوچ و تغییر محل زیست را ندارند. دقیق‌تر آنکه چاره‌ای جز مرگ در برابر آن‌ها متصور نیست. لذا ایران خسارت جدی اکوسیستمیک خواهد دید هر چند که زمزمه شده است ظاهراً ایران و روسیه به صورت کلی با طرح حاضر موافقت کرده‌اند. البته این ادعا و اظهار نظر معاون وزیر خارجه آذربایجان است و باید منتظر ماند و دید که تکلیف رژیم حقوقی دریای خزر چه می‌شود.

تسنیم: به‌رغم توافق سال 2007 کشورهای ساحلی، اما همچنان یکی از نگرانی‌هایی که درباره این طرح و طرح‌های مشابه مطرح می‌شود، افزایش بازیگری کشورهای فرامنطقه‌ای در خزر، به‌ویژه در حوزه امنیتی است. به‌خصوص پس از توافق اخیر قزاقستان با ایالات متحده برای انتقال تجهیزات این کشور به افغانستان از طریق خزر که زمزمه‌هایی مبنی بر زیر پا گذاشتن این توافق توسط قزاقستان مطرح می‌شود. آیا طرح‌هایی مانند تاناپ می‌توانند این روند را تشدید کنند؟

آرائی: بخش عمده سهام‌داران میدان‌های نفتی آذربایجان و قزاقستان و حتی ترکمنستان شرکت‌های خارجی هستند. لذا می‌توان گفت مدت‌هاست که آن‌ها در منطقه خزر و معادلات انرژی آن حضور چشم‌گیر و کاملاً مؤثر دارند.

طبیعی است که ادامه این روند باعث می‌شود، همان وضعیتی که در خلیج فارس با آن روبرو هستیم در خزر نیز باشیم. زیرا ادعای غرب برای حضور در خلیج فارس (از میانه قرن 19 میلادی) دفاع از منافع اقتصادی خود و اتباع خود بوده است، کشورهایی نظیر بریتانیا ارزش و معنی ثبات و پایداری سیاست و اقتصاد را خیلی خوب درک می‌کنند.

سیاست اصولی آن‌ها این است که همواره به دنبال پیشگیری هستند نه درمان. دقیق‌تر آنکه اگر منافع جدی اقتصادی برای غرب و خاصه بریتانیا و آمریکا در منطقه خزر وجود داشته باشد به قطع و یقین به دنبال دفاع و تضمین منافع خود نیز بر خواهند آمد. جدای از معادلات امنیت اقتصادی، دو کشور ایران و روسیه همواره سیبل غرب در منطقه خزر بوده و خواهند بود.

اختلافات ایدئولوژیک، ساختارهای سیاسی غیرمتباین، منافع متفاوت سیاسی و اقتصادی و در نهایت رقابت سیاسی از اصلی‌ترین دلایل این درگیری است. بدین ترتیب می‌توان وجود طرح‌هایی نظیر تاناپ را بهانه‌هایی قابل پیگیری برای غرب به حساب آورد که از این طریق به خواسته‌های خود در ضربه زدن به ایران و روسیه برسند.

تسنیم: پروژه کمربند و جاده چین، نگاه ویژه‌ای به مقوله انرژی نیز دارد. چین هم طی سال‌های اخیر تلاش کرده طرح‌های همسو را به کمربند و جاده پیوند بزند. به نظر شما آیا تاناپ می‌تواند به کمربند و جاده پیوند خورده و از این طریق رشد بیشتری پیدا کند؟ ملزومات و پیامدهای این امر چیست؟

آرائی: یکی از نگرانی‌های چین تأمین مواد اولیه برای پاسخ به رشد اقتصادی خود و نیز فروش محصولات ناشی از آن به اروپا و آمریکاست که بیش از 60 درصد سهم صادرات از چین را به خود اختصاص داده‌اند. ولی اگر بخواهیم واقع‌گرایانه نگاه کنیم و ملزومات فنی را در نظر بگیریم خواهیم دید که اصولاً راه‌های ریلی و زمینی نمی‌تواند زمینه مناسبی برای انتقال چنین موادی باشد.

البته چین راه ابریشم دریایی نیز تعریف کرده که ارتباطی با راه زمینی موجود و خاصه منطقه خزر و پروژه‌هایی نظیر تاناپ نخواهد داشت. با این حال اگر طرح یک کمربند و یک جاده راه‌اندازی شود ممکن است از پتانسیل‌های برآمده از آن بتوان در زمینه‌های اقتصادی و تولیدی تاناپ استفاده کرد.

به عنوان مثال ایجاد پالایشگاه‌های نفت و گاز باعث ایجاد صنایع تبدیلی و یا شبه تبدیلی نیز خواهد شد. پلاستیک و پلی‌اتیلن و ... از جمله این مواد هستند که می‌توانند در مسیر یک کمربند یک جاده به صورت آسان‌تری به بازارهای مصرف و یا صنایع تبدیلی منتقل شوند.

تسنیم: منافع ایران یکی از اصلی‌ترین سؤالات در خصوص تاناپ است. برخی دیدگاه‌ها تاناپ را یک فرصت برای جمهوری اسلامی ایران می‌بینند که می‌تواند مسیری برای صادرات گاز ایران نیز فراهم کند. برخی نیز آن را عاملی برای کاهش نقش‌آفرینی ایران در عرصه انرژی می‌دانند. به نظر شما، تاناپ در وضعیت فعلی و در چشم‌اندازی که برای آینده دارد، چه تأثیری بر منافع جمهوری اسلامی ایران خواهد داشت؟

آرائی: متأسفانه صنایع نفتی شرایطی را تحمیل می‌کنند که در بهترین وضعیت ممکن نیز نیازمند کشورهای دیگر خاصه آن‌هایی که صاحب تکنولوژی و جمعیت بالا هستند می‌شوید. لذا زمانی می‌توان از مزایای طرح‌هایی نظیر تاناپ استفاده کرد که اولاً تکنولوژی و سرمایه‌گذاری کافی در کشور برای استخراج نفت و گاز (بخصوص شمال کشور و دریای خزر) وجود داشته باشد و دوماً مشتریان کافی و عمده در اروپا موجود باشند.

لذا اگر گمان می‌کنیم که اولاً تکنولوژی کافی برای استحصال و نیز مشتریان کافی برای خرید گاز ایران در اروپا وجود دارد که قادر به خرید گاز ایران با قیمتی معقول و اقتصادی هستند، لذا می‌توان پروژه‌هایی نظیر تاناپ را مفید ارزیابی کرد. از طرفی نقش‌آفرینی ایران در حوزه‌های انرژی کاملاً وابسته معادلات سیاسی و پتانسیل‌های سایر کشورهای منطقه و جهان در حوزه انرژی است.

متأسفانه در تحلیل‌های خود همواره به آن سمت می‌رویم که صرفاً مزایا و پتانسیل‌های خود را می‌بینیم و همواره پتانسیل‌های جغرافیایی و غیرجغرافیایی سایر کشورهای پیرامونی خود را لحاظ نمی‌کنیم به همین دلیل در دهه‌های اخیر از تمامی پروژه‌های انتقال انرژی کنار گذاشته شده و حتی از زمان تحریم‌ها از منابع تأمین انرژی نیز خط خورده و در مواقعی تبدیل به کارت چین و یا کارت روسیه در برابر غرب بدل شده‌ایم.

منبع: گروه بین‌الملل خبرگزاری تسنیم (https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/04/10/1765001)

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA0Nzg


قانون اساسی در روسیه، بررسی قانون اساسی کشورهای پساشوروی(1)

قانون اساسی در روسیه، بررسی قانون اساسی کشورهای پساشوروی(1)

میثم آرائی درونکلا

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور و مدیر موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

 

روسیه

گفته می شود سربازان تزار در سال 1825 می پنداشنتد که « کنستیتوسیون » مورد مطالبه انقلابیون ، نام همسر ولیعهد است. در هر حال علاقه به برقراری یک دموکراسی واقعی باعث شده است مردم روسیه پس از تقریبا هفتاد و پنج سال حکومت کمونیستی قانون اساسی  چند حزبی جدیدی را تصویب کنند.

اطلاعات عمومی

فدراسیون روسیه یا به اختصار روسیه وسیع ترین کشور جهان است و مساحتی بیش از 17 میلیون کیلومتر مربع دارد که از شمال اروپای مرکزی  تا دوردست ترین قسمت های آسیای شمال شرقی را فرا گرفته است. روسیه حدوداً 150 میلیون نفر جمعیت دارد. پایتخت آن شهر مسکو است که نزدیک به نه میلیون نفر جمعیت دارد.

روسیه سرشار ازمنابع طبیعی از جمله منابع انرژی است که غالباً برای استخراج و حمل آن به بازار فروش، هزینه ی زیادی لازم است. این کشور در یک دوره گذار دردناک بین اقتصادی هدایت شده که در آن دولت به جای کالای مصرفی توجه خود را به صنایع سنگین معطوف کرده بود، سهمیه تولید کارخانجات را تعیین می نمود و یک اقتصاد بازار آزاد بود که کارل مارکس بنیانگذار کمونیسم آن را آنارشی می خواند. برای رسیدن به رونق و رفاه در آینده بهترین چیزهایی که روسیه می تواند به آنها امید ببندد، کمک های بین المللی و ثبات سیاسی در طی دوره وقوع تحولات می باشد.

نوع حکومت: جمهوری فدرال پارلمانی . نهادهای سیاسی عمده عبارتند از : ریاست جمهوری ، نخست وزیری و هیات وزیران (کابینه) ، قوه مقننه دومجلسی و قوه قضائیه که یک دادگاه قانون اساسی را نیز در برمی گیرد.

تاریخ تصویب قانون اساسی : 1905 ، 1918، 1924،1936،1977 (که در فاصله 1988 تا 1990 به نحوه چشمگیری اصلاح شد) و 1993.

تاریخچه

اگر چه شواهدی مبنی بر وجود اقامتگاه های انسانی متعلق به عصر حجر در روسیه وجود دارد، تاریخ این کشور با حضور ایرانیان و سکاهای که از سال 600 تا 200 پیش از میلاد در سرزمین اوکراین ساکن بودند آغاز می شود. در آن تاریخ  این منطقه در شمال دریای سیاه مسکن شاخه شرقی اقوام اسلاو زبان شد. شاخه غربی همین قوم بعد ها مردم لهستانی و چک و شاخه جنوبی آن گروه های مختلف ساکن بالکان مثل بلغارها و واحدهای قومی موجود در یوگسلاوی  سابق را شکل داد.

در قرن نهم میلادی روریک  یکی از اعضای اقوام اسکاندیناویایی که وارانگیایی خوانده می شدند و به این منطقه کوچ کرده بودند اولین حکمران سرزمین روس کیف در نووگورود و کیف شد. حکومت خاندان روریکیان تا پایان قرن شانزدهم ادامه یافت. در طی قرون میانه روس ها (اسلاوهای شرقی) به سه گروه زبانی تقسیم شدند که عبارت بودند از روسهای کبیر ، اوکراینی ها ، روسهای سفید(بیلو روس ها). در این زمان حکومت متکی بر حکمرانی خودکامه ، شورایی از اشراف و اعیان و یک مجلس شهری دموکراتیک تر ( که «وچه» خوانده می شد) بود.

پس از آنکه در قرن سیزدهم مغول ها به این منطقه حمله کردند، تدریجاً بر قدرت و نفوذ مسکو افزوده شد و این شهر به ایالت مسکووی تبدیل شد که در آن ، زمین در مالکیت مشترک ساکنان قرار داشت. کلیه امیرنشین های نیمه مستقلی را که سر برآوردند ، ایوان سوم امیر مسکووی به انقیاد خود در آورد. او برادرزاده آخرین امپراتور بیزانس را به همسری گرفت و عنوان «تزار و حاکم مطلق» را بر خود گذاشت. در قرن شانزدهم ایوان چهارم (ایوان مخوف) خودکامگی را به حد اعلای آن رساند و در عین حال دست به اصلاحات نظامی و سازماندهی مجددحکومت محلی زد و اقدام به یک اوپریکینا(تصفیه) در میان بویارها (اشراف و اعیان) کرد.فرزند ضعیف النفس  او موجبات استقلال کلیسای ارتدکس روسیه را فراهم کرد. پس از مرگ او در سال 1598 یک زمسکیی سوبور(مجلس ملی) بوریس گودونف را که یک بویار بود به عنوان تزار جدید برگزید. در سال 1613 این مجلس میخائیل رومانف را برای این کار انتخاب کرد.

در سال 1649 یک مجموعه حقوقی مدون به اجرا گذاشته شد که منافع کشور را برتر از منافع فردی قرار می داد و به دنبال آن برحجم دستگاه بوروکراسی به شدت افزوده شد.اینکه روسیه بعد ها غربی شد و تحول و تبدیل آن به یک امپراتوری عمدتاً مدیون تلاشهای پطر کبیر بود که از سال 1682 تا 1725 می زیست. کاترین کبیر شاهزاده خانم آلمانی که پس از کشته شدن شوهرش تزار پطر سوم در کودتایی در 1762 به قدرت رسید، سرزمین های جدیدی از جمله منطقه ای که امکان  دسترسی به دریای سیاه فراهم می کرد، را  برقلمرو کشور افزود. در طی قرن نوزدهم روسیه خلاف جریانات لیبرالی موجود در اروپا حرکت می کرد، اما فسران جوان ارتش که ناپلئون را در حین عقب نشینی اش از روسیه دنبال کرده بودند با بذر اندیشه های انقلابی ای چون حکومت انتخابی و دموکراسی فراگیر به کشور بازگشتند.

در دسامبر 1825 گروهی که دسامبری ها خوانده می شدند جرقه انقلاب را زدند. در سال 1905 انقلاب نافرجام نیکولاس دوم را که قرار بود آخرین تزار رومانف باشد، مجبور ساخت قانون اساسی محدودی به ملت اعطا کند که مطابق با آن نهاد قانونگذاری ای تحت عنوان دوما ایجاد می کرد. البته چنین شورای قانونگذاری ای برای قرنها مورد استفاده فرمانروایان روسیه بود، اما نیکولاس در آغاز آن را دور زد و سپس در طی جنگ جهانی آن را به کلی نادیده گرفت. جنگ و حکومت استبدادی هر دو رو به شکست بودند و مجلس در چنین فضایی موجبات برپایی یک حکومت موقت را فراهم ساخت. در جای دیگری سوویت یا شورایی مرکب از نمایندگان کارگران ایجاد شد.در 25 اکتبر 1917 (طبق تقویم قدیمی که بعد اطلاح شد) بلشویک ، جناحی تندرو در حزب سوسیال دموکراتیک کارگر تحت رهبری ولادیمیر لنین (که اسم اصلی اش یولیانفب بود ) کنترل واحد های کلیدی ارتش را به دست آورده بود. به این ترتیب بود که عصر حکومت کمونیستی در روسیه آغاز شد.

از نظر کارلوس مارکس قوانین اساسی توصیف کننده روابط سیاسی و طبقاتی موجود در جامعه بودند. ژوزف استالین (که نام اصلی اش جوگاشویلی بود) هم مانند لنین با مارکس هم عقیده بود. او در مورد قانون اساسی 1936 شوروی گفت که این قانون اساسی باید نشان دهنده ی دستاوردهای سوسیالیسم باشد و نه اهداف آن . در هر حال قانون اساسی 1918 رسماً حزب بلشویک را به عنوان اعمال کننده ی قدرت مطلقه سیاسی در کشور از طریق دیکتاتوری پرولتاریا معرفی کرد و بیان  کرد که این حزب اتحادی است بین کارگران و دهقان ها .به این دو گروه تا حد وسیعی برابری در حقوق اعطا شده بود. قانون اساسی 1924 اتحاد شوروی را اتحادیه ای از جمهوری های سوسیالیستی می دانست که اوکراین ، بیلوروس و ماورای قفقاز را هم در بر می گرفت. این قانون اساسی به جای مجلسی که گنگره شورا ها خوانده می شد، یک کمیته اجرایی مرکزی را به عنوان عالیترین مرجع قدرت در کشور در کنار یک نهاد دو مجلسی مرکب از شورای اتحادیه که نماینده جمهوری هاست و شورای ملیتها ایجاد می نمود. بر همبن مبنا بود که هیات رئیسه کمیته به صورت جمعی می توانست نقش رئیس جمهور را ایفا کند.

قانون اساسی  1936 به «استالین» اجازه می داد که نهاد های حکومتی در انتخاباتی به طور مستقیم و با حق رای عمومی برگزیده شوند. این قانون عنوان عالیترین نهاد حکومتی را به شورایعالی جماهیر شوروی سوسیالیستی تغییر می داد. در بین دوره های اجلاسیه هیات رئیسه این نهاد قدرت را در دست داشت.در 7 اکتبر 1977 قانون اساسی «برژنف» که به نام لئونید آی برژنف خوانده می شد تصویب گردید. قانون اساسی برژنف بر این اندیشه که دیکتاتوری پرولتاریا محقق شده و اکنون بیانگر اراده کلیه کارگران است صحه می گذاشت. تحت این قانون اساسی حزب کمونیست همچنین  نقش رهبری را برعهده داشت و اداره جامعه و اقتصاد همچنان توسط حکومت صورت می گرفت. در سالهای 1988 ، 1989 و 1990 اصلاحیه های عمده ای به تصویب رسیدند. این اصلاحیه ها به نامزدهای احزاب متعدد اجازه می دادند که در انتخابات نامزد شوند، برای بازبینی قوانین عادی و پیشنهاد تغییر در آنها یک کمیته ی نظارت قانون اساسی ایجاد نمودند و حد و حدود اختیارات میخائیل گورباچف را که در 5 مارس 1990 به پست جدید ریاست جمهوری اتحاد شوروی منصوب شده بود ، رسماً بیان کردند. گورباچف درسال 1977 به عنوان رئیس حزب کمونیست  و رئیس دولت جانشین برژنف شده بود.

کودتای نا موفق توسط کمونیست های محافظه کار در اوت 1991 به اعتبار حزب لطمه ی شدیدی وارد آورد. اتحاد شوروی از هم پاشید و یازده جمهوری از جمهوری های  شوروی ، جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع را تشکیل دادند.بوریس ان یلتسین  قبلاً در ماه ژوئن و به دنبال اصلاحاتی که در ماه مه در قانون اساسی روسیه صورت گرفت به ریاست جمهوری برگزیده شده بود. پس از طرح چندین پیش نویس اولیه نهایتاً در 12 دسامبر 1993 قانون اساسی جدیدی در همه پرسی به تأیید مردم رسید.

عوامل تأثیر گذار

قانون اساسی روسیه ، مخصوصاً در زمینه رابطه رئیس جمهور و قوه مقننه ، تحت تأثیر قانون اساسی جمهوری پنجم  فرانسه بوده است ، اما عناصری از قانون اساسی ایالات متحده نیز در آن به چشم می خورد.

قانون اساسی

مقدمه قانون اساسی 1993 فدراسیون روسیه می گوید که یکی از دلایل تصویب آن تمایل به « تجدید حاکمیت مطلق کشور روسیه  و اذعان به جاودانگی بنیانهای دموکراتیک آن » بوده است. اصل اول اظهار می دارد که « فدراسیون روسیه کشوری دموکراتیک، فدرال و مبتنی برقانون و شکل حکومتی آن جمهوری خواهد بود».

اصل دوم اظهار می دارد که « نوع بشر و حقوق بشر و آزادی های او بالاترین ارزش خواهند بود.به رسمیت شناختن  حقوق بشر و آزادی های او و حقوق و آزادی های مدنی و رعایت و حمایت از آن وظیفه حکومت خواهد بود».

حقوق بنیادین

فصل 2 تحت عنوان « حقوق بشر و آزادیهای او و حقوق و آزادی های مدنی » مقرر می دارد که حقوق و آزادی های اساسی افراد مطابق با اصول پذیرفته شده حقوق بین الملل در سرتاسر جهان تضمین خواهد شد. در این فصل همچنین اشاره شده است که این حقوق و آزادی های غیر قابل تفکیک از شخصیت فرد است و از حین تولد  به او تعلق دارند، اما اعمال آنها نباید به نحوی باشد که حقوق و آزادیهای دیگران نقض شود.

از جمله حقوق و آزادی های تضمین شده این موارد است : برابری در مقابل قانون ، مصونیت از تبعیض بر مبنای جنسیت ، نژاد ، ملیت ، زبان ، خاستگاه ، وضع مالکیت ، تصدی یک مقام رسمی ، اقامتگاه ، نگرش فرد نسبت به مذهب ، تمایلات عقیدتی ، ارتباط با تشکل های اجتماعی یا اوضاع و احوالی دیگر . از دیگر حقوقی که تضمین شده اند می توان به موارد زیر اشاره کرد: حق حیات(اگر چه  مجازات اعدام ملغا نشده است)، مصونیت از شکنجه و حق آزادی و مصونیت شخصی برای فرد. (بازداشت بدون حکم قضایی به چهل و هشت ساعت محدود شده است ). همچنین حق برخورداری از تأمین اجتماعی در دوران کهولت ، در صورت بروز بیماری ، از کار افتادگی و یا از دست دادن سرپرست خانواده برای کلیه افراد تضمین شده است.

تقسیم قوا

در روسیه که کشوری فدرال است قدرت میان دولت ملی و ایالات عضو اتحادیه تقسیم شده است. در سطح دولت ملی ، قدرت میان رئیس جمهوری ، نخست وزیر ، قوه مقننه و دادگاه ها که از طریق دادگاه قانون اساسی از اختیاراتی در زمینه نظارت دستوری برخوردارند، تقسیم می شود.

قوه مجریه

رئیس جمهور :طبق اصل 80 رئیس جمهور رئیس کشور ، ضامن اجرای قانون اساسی و حافظ حاکمیت، استقلال و تمامیت ارضی کشور است. او قدرت غالب در قانون اساسی است. سیاست های داخلی و خارجی  را در کشور تعیین می کند، در داخل و خارج نمایندگی کشور را برعهده دارد و فرمانده کل نیروهای مسلح است.

رئیس جمهور برای دوره ای چهار ساله در انتخاباتی با حق رأی عمومی ، مستقیم و برابر با رأی مخفی مردم و به عنوان رئیس کشور برگزیده می شود. انتخابات مجدد او برای بیش از دو دوره متوالی ممکن نیست. هر شهروندی  که حداقل ده سال در کشور اقامت داشته و حداقل سی و پنج ساله باشد،دارای شرایط لازم برای نامزدی احراز این پست می باشد.

از جمله وظایف و اختیارات رئیس جمهور این موارد است: انتصاب رئیس هیأت دولت (نخست وزیر  ) با تأیید مجلس تالی قوه مقننه ، ریاست بر نشست های هیأت دولت ، پذیرفتن استعفای هیأت دولت، معرفی نمودن و برکناری رئیس بانک مرکزی با تأیید مجلس تالی قوه مقننه، عزل و نصب معاون رئیس هیأت دولت و وزیران فدرال که توسط رئیس هیأت دولت معرفی می شوند، معرفی قضات عالی ترین دادگاه های کشور و دادستان  کل برای انتصاب توسط مجلس عالی قوه مقننه،  سرپرستی شورای امنیت و دفتر اجرایی ، تأیید سیاست نظامی کشور و عزل و نصب فرماندهان عالی رتبه نظامی ، عزل و نصب نمایندگان دیپلماتیک کشور در خارج و نمایندگان تام الاختیار رئیس جمهور فدراسیون روسیه. رئیس جمهور همچنین مسئول هدایت سیاست خارجی کشور است. مذاکرات کشور با کشور دیگر را انجام می دهد، استوارنامه نمایندگان دیپلماتیک خارجی را می پذیرد، در مورد مسأله تابعیت و پناهندگی تصمیم می گیرد ، نشان های  رسمی کشور را اعطا می کند، حکم به عفو خصوصی محکومان می نماید و مشروط به عدم مغایرت با قانون اساسی و قوانین عادی می تواند فرامین و دستورالعمل های صادر کند.

به موجب اصل 85  رئیس جمهور می تواند اختلافات بین مقامات دولتی را به مصالحه ختم کند و یا اینکه این اختلافات را برای حل و فصل به دادگاه ارجاع دهد. او می تواند تا زمان صدور حکمی از طرف دادگاه صالحه آن دسته از اقدامات نهادهای اجرایی را که مغایر با قانون اساسی ، قوانین عادی و یا تعهدات بین المللی کشور یا ناقض حقوق بشر یا حقوق مدنی شهروندان می باشند به حال تعلیق در آورد.

مجلس عالی قوه مقننه در صورتیکه مجلس تالی ، رئیس جمهور را به خیانت درجه یک یا جرم عمده دیگری متهم کند و به تشخیص دیوان عالی اقدامات رئیس جمهور مجرمانه باشد و آئین لازم برای طرح اتهام علیه او رعایت شده باشد، می تواند او را از مقام خود برکنار کند.

نخست وزیر و کابینه :فصل 6 قانون اساسی اعلام می دارد که قوه مجریه به دولت که مرکب از رئیس هیأت دولت (نخست وزیر) ، معاونان او و وزیران خواهد بود، اعطا شده است. دولت مسئول اجرای قوانین و سیاست های ملی است.

قوه مقننه

پارلمان: بر طبق اصل 94 پارلمان دومجلسی روسیه که Federalnoe Sobranie (مجلس فدرال) خوانده می شود، عالی ترین نهاد قانون گذاری و بلند رتبه ترین نماینده مردم است. پارلمان از یک مجلس عالی که شورای اتحادیه خوانده می شود و یک مجلس تالی که دومای کشور خوانده می شود تشکیل شده است.

مجلس عالی : شورای اتحادیه  مرکب است از یک نماینده از قوه های مقننه و مجریه هریک از ایالات عضو اتحادیه از جمله اختیارات این مجلس مورد زیر است: تصویب تغییرات مرزهای داخلی تصویب فرمان رئیس جمهور مبنی براعلام حکومت نظامی یا وضعیت اضطراری ، تصویب استفاده از ارتش در خارج از کشور ، صدور دستور انتخابات ریاست جمهوری ، برکناری رئیس جمهور در صورتی که علیه او اعلام جرم شده باشد و انتصاب قضات عالی ترین دادگاه های کشور .

مجلس تالی: دومای کشور متشکل است از 450 نماینده که برای دوره هایی چهارساله برگزیده می شوند. از جمله اختیارات این مجلس عبارتند از : تأیید فرد معرفی شده  توسط رئیس جمهور به عنوان رئیس هیأت دولت ، اخذ تصمیم در مورد دادن رأی اعتماد به دولت، انتصاب رئیس بانک مرکزی ، رئیس هیآت حسابداری و همچنین نیمی از حسابرسان این هیآت، اعلام عفو عمومی و اعلام جرم علیه رئیس جمهور.  برای نماینده شدن، فرد باید داری تابعیت کشور ، حداقل بیست و یک ساله و برخوردار از حق رأی باشد.

اعضای پارلمان از لحظه تصدی مقام نمایندگی از برخی مصونیت های خاص برخوردارخواهند بود.هر یک از مجلسین از میان اعضای خود یک رئیس، نایب رئیس اختیار می کند، آئین نامه داخلی خود را تعیین می نماید و برای نظارت برنحوه اجرای قانون بودجه یک هیأت حسابداری تشکیل می دهد که ترکیب و قواعد حاکم برآن را قانون تعیین می کند.

وضع قانون با پارلمان است.طرح پیشنهاد قانون می تواند از سوی رئیس جمهور ، شورای اتحادیه یا اعضای آن ، نمایندگان دوما، دولت یا مجالس قانونگذاری ایالات عضو اتحادیه صورت گیرد. در هر صورت لازم است طرح ها و لوایح اول در دوما مطرح شوند و برای مطرح کردن طرح ها و لوایح مالی  هم باید اول موافقت دولت را جلب کرد.

به طور کلی قوانین فدرال با رأی اکثریت کل اعضای دوما توسط این مجلس و سپس توسط شورای اتحادیه در صورتیکه « بیش از نیمی از تعداد کل نمایندگان در تأیید آن رآی داده باشند» تصویب می شود.همچنان در صورتیکه شورا ظرف چهارده روز از دریافت مصوبه دوما نسبت به رد و تصویب آن اقدامی اتخاذ نکند، آن طرح یا لایحه تصویب شده محسوب می شود.در صورتیکه شورا طرح یا لایحه ای را رد کند، برای حل اختلاف نظر یک کمیسیون مشترک تشکیل می شود. پس از عبور از این مرحله طرح یا لایحه ی مورد اختلاف دوباره به دوما باز گردانده می شود و دوما می تواند با رأی حداقل دو سوم کل اعضا در هریک از مجلسین وتوی او را بلا اثر کند.

قوانین دستوری فدرال در زمینه هایی که در قانون اساسی به طور خاص به آنها اشاره شده است، با رآی حداقل سه چهارم اعضای شورای اتحادیه  و حداقل دو سوم نمایندگان دومای کشور ، تصویب می شود که سپس باید توسط رئیس جمهور توضیح گردد.

آمبودزمن: به موجب اصل 103 (ه) مجلس تالی قوه مقننه می تواند شخصی را به عنوان  مقام ناظر بر رعایت حقوق بشر منصوب کند که فعالیتش برطبق قانون دستوری فدرال خواهد بود.

قوه قضاییه

اصل 118 مقرر می کندکه ایجاد نظام قضایی کشور به واسطه ی قانون اساسی و قانون دستوری فدرال خواهد بود. اصل 120 قضات را ملزم می کند که مستقل و تنها تابع قانون اساسی و حقوق فدرال باشند.بر طبق اصل 124 بودجه دادگاه ها باید به نحوی تأمین شود که آنها بتوانند « به طور کامل و مستقل مطابق با حقوق فدرال عدالت را به اجرا در آورند » .

قانون اساسی سه دادگاه را در نظام قضایی کشور ایجاد می کند: دیوانعالی کشور، دیوانعالی داوری و دادگاه قانون اساسی. قضات این دادگاه ها توسط رئیس جمهور معرفی و توسط شورای اتحادیه منصوب می شوند.مابقی قضات دادگاه های فدرال توسط رئیس جمهور و مطابق با قانون منصوب می شوند.

دیوانعالی کشور:دیوانعالی کشور، عالی ترین دادگاه برای رسیدگی به دعاوی حقوقی، کیفری، اداری و دیگر دعاوی می باشد. این دیوان مطابق با آئین هایی که در قانون پیش بینی شده اند بر قوه قضائیه نظارت می کند و در ارتباط با حرفه وکالت رهنمود هایی ارائه می دهد.

دیوانعالی داوری: دیوانعالی داوری مسئول حل و فصل اختلافات اقتصادی و دیگر اختلافاتی است که در دیوان های داوری مطرح می شود.

دادگاه قانون اساسی

از جمله موارد تحت صلاحیت این دادگاه نظارت بر تطابق قوانین فدرال و تصویب نامه های رئیس جمهور، قوانین اساسی جمهوری ها و همچنین قوانین و تصویب نامه های ایالات عضو اتحادیه  7 معاهدات بین مقامات فدرال و مقامات ایالات عضو و معاهدات بین المللی – که هنوز لازم الاجرا نشده اند- با قانون اساسی می باشد. این دادگاه همچنین به حل و فصل اختلافات بین نهاد های دولتی برشمرده شده ، تأیید انطباق قوانین ناظر برحقوق و آزادی های شهروندان با قانون اساسی ، و در صورت درخواست رئیس جمهور و بعضی از نهادهای دولتی خاص به تفسیر قانون اساسی نیز می پردازند. رئیس جمهور و دیگر نهاد های دولتی و یک پنجم از اعضای شورای اتحادیه یا دومای کشور می توانند از دادگاه تقاضا کنند که انطباق موارد فوق با  قانون اساسی را مورد بررسی قرار دهد.

آئین بازنگری در قانون اساسی

فصل 9 تحت عنوان «اصلاحیه های قانون اساسی و بازنگری در قانون اساسی » مقرر می کند که اصلاحیه ها همانند طرح ها و لوایح در پارلمان مطرح شوند، جز آنکه علاوه بر رئیس جمهور  شورای اتحادیه ، دوما، دولت و مجلس قانون گذاری ایالت های عضو اتحادیه حداقل تعداد یک پنجم از اعضای مجلسین قوه مقننه نیز می توانند چنین پیشنهادی را مطرح سازند.

در صورتیکه سه پنجم کل اعضای پارلمان تغییراتی را در فصول مربوط به نظام حقوق اساسی کشور ، حقوق و آزادی های افراد، یا آئین بازنگری در قانون اساسی را پیشنهاد کنند، باید مجلس مؤسسان تشکیل و قانون اساسی جدیدی را تدوین و این قانون اساسی برای تصویب به همه پرسی گذاشته شود؛ در غیر این صورت تغییر قسمت های مورد نظر ممکن نخواهد بود. دیگر اصلاحیه ها را می توان با رأی موافق حداقل سه چهارم کل اعضای شورای اتحادیه و حداقل دو سوم کل اعضای دوما به تصویب رساند، مشروط بر اینکه دوسوم از مجالس قانونگذاری ایالات عضو اتحادیه نیز آن را تأیید کنند. تغییر اصل 65 که تحت عنوان «سازماندهی اتحادیه» جای دارد باید مطابق با قانون ویژه فدرال صورت بگیرد.

 

ref:

Robert L. Maddex, constitutions of the world, cqpress

ترجمه و تالیف:

میثم آرائی درونکلا

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور و مدیر موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA0Njc


روسیه در سوریه: در تنگنای ایران و اسرائیل

روسیه در سوریه: در تنگنای ایران و اسرائیل 

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – حملات پی در پی اسرائیل علیه  موضع گیری های ایران در سوریه ، تهدید جدی برای روسیه است که این امر باعث شده تا روسیه    قدرت نظامی خود را در این کشور افزایش  داده و تقویت کند.  دخالت های فعال اسرائیلی ها در سوریه ، معماری بسیار ناپایدار امنیتی روسیه که در سوریه کار می کند ، را کاهش می دهد. روسیه باید بین متحدان خود ، ایران و اسرائیل  – دو کشور با قواعد ژئوپولیتیک کاملا متقاوت – توازن برقرار کند.

یکی از نگرانی های کرملین در چند ماه گذشته ادامه حملات اسرائیل در خاک سوریه بوده است.

در 10 فوریه ، یک هواپیمای بدون سرنشین نیروی مسلح ایران وارد حریم هوایی اسرائیل شد. که این امر موجب واکنش سریع  و نابودکننده ی اسرائیل شد. دو ماه بعد ، در 9 آوریل ، هواپیماهای اسرائیلی  پایگاه های ایران را بمباران  کردند، بمباران پایگاه T4 که منجر به کشته شدن حداقل 14 پرسنل از جمله هفت نیروی نظامی  شد. سرگئی لاوروف ، وزیر امور خارجه روسیه این حادثه را " پیشرفت بسیار خطرناک" خواند.

این حوادث نشان می دهد که مشارکت نظامی  اسرائیل- سوریه(از جانب ایران) می تواند به یک وضعیت جدی تبدیل شود که ممکن است از کنترل روسیه خارج شود. این مسائل برای مسکو نگران کننده است زیرا مشتاق به حفظ تعادل در سوریه می باشد.

هنگامی که تنش هایی بین ایران و اسرائیل در سوریه رو به افزایش است ، عکس العمل روسیه در این زمینه چگونه می تواند باشد؟

روسیه بعد از کسب پیروزی های مهم در سوریه ، سعی در کسب موقعیت غالب در این کشور دارد.با این اوصاف تثبیت این وضعیت  برای روسیه سخت تر می شود. زیرا میدان جنگ در روسیه روز به روز شلوغ تر می شود و این احتمال که امریکایی ها نیروهای نظامی خود را از سوریه خارج کند بسیار ضعیف است.

همچنین ، در دیدار معاون نخست وزیر اسرائیل در روسیه در اوایل ماه مه برای جشن روز پیروزی ، یکی از روزنامه نگاران برجسته روسی به نقل از کرملین گفت که مسکو در حال مذاکره با دولت سوریه برای تامین موشک های زمین به هوای S-300    می باشد. علاوه بر این ، در 31 مه وزیر دفاع اسرائیل آویگدور لیبرمن از مسکو بازدید کرد. تحلیلگران روسی همپنین ادعا کردند  که معامله ای  صورت گرفته که به موجب آن ایران نیروهای خود را از مرز اسرائیل و سوریه خارج کند. که اگر همچین موضوعی درست باشد ، این یک رویه ظاهری  توسط دولت روسیه است.

توجه دیگربه مسکو ممکن است نکاتی را نشان دهد که  در رسانه های سیاسی و دفاعی  روسیه بیان شده است که اگر ایران از خاک سوریه  -  خود ایران یا هم پیمان او حزب الله-  به اسرائیل حمله کند، اسرائیل ساکت نبوده و با هدف قرار دادن خاک ایران پاسخ می دهد. 

در جامعه بین المللی این احتمال وجود دارد که روسیه به عنوان میانجی گر بین اسرائیل و ایران عمل کند. این امر می تواند یک  کودتای بزرگ دیپلماتیک باشد تا به جهان نشان دهد که صلح بین دو تاکتیک متضاد به  مدیریت بحران توسط  مسکو بستگی دارد.  علاوه بر این ، همانطور که ولادیمیر پوتین عمدتا از تحولات تاریخی شبه جزیره کره جدا شده است، کرملین به دنبال راهی برای بازی کردن نقش فعال و  قدرت در خاورمیانه می گردد.

امتیازاتی که روسیه به اسرائیل در منطقه سوریه می دهد مانع تقویت بیشتر روابط  ایران و اسرائیل نمی شود.  نقاط مشترک  جدید بسیاری برای هر دو کشور وجود دارد.. خروج امریکا از برجام ، روسیه و کشورهای اروپایی را در برابر یک توافق احتمالی قرار داد. مخالفت مشترک با فشار ایالات متحده باعث می شود مسکو و تهران بیش از پیش با هم متحد باشد. این چیزی است که باعث می شود موقعیت روسیه در رویارویی ایران و اسرائیل در سوریه دچار حیله و تزویر شود. هر دوکشور - روسیه و ایران - به دنبال تعادل وضعیت ژئوپلتیک ناپایدار در سوریه و اطراف آن هستند. همچنانکه درگیری های در سوریه ادامه دارد، پیش بینی سناریوی حتی برای یک دوره کوتاه بسیار دشوار است.

هرچند چندین چیز روشن است.  روس ها می دانند که با توجه به ضرورت های امنیتی اسرائیل، مداخله متقابل اسرائیلی انجام خواهد شد. آنها می دانند که اسرائیل قریب به یقین دوباره به تهدیدات  پاسخ می دهد ، حتی اگر به طور مستقیم بلندای جولان تهدید نشده باشد.  از دیگر سو ، بعید نیست ایران در سوریه با توجه به الزامات  ژئوپلیتیکی و منافع نظامی خود، امتیازاتی به طرف های مقابل خود بدهد. در این رابطه  دیدگاه های متفاوتی در زمان های مختلف طرح شده اند.

روسیه باید اقدام متعادل کننده ای بین اسرائیل و ایران انجام دهد، زیرا  او تلاش می کند خود را به عنوان بازیکن اصلی در کاهش اختلاف بین دو دشمن ژئوپولتیک قرار دهد.

نویسنده : امیل آودالیانی

مترجم : ماندانا فردین ، عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA0MDk


محرکه های تشدید علاقه مندی ترکیه و قزاقستان به همکاری سیاسی-اقتص

محرکه های تشدید علاقه مندی ترکیه و قزاقستان به همکاری سیاسی-اقتصادی با یکدیگر 

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - جمهوری قزاقستان را می‌توان از جمله کشورهای استقلال‌یافته از شوروی در منطقه خزر دانست که از همان ابتدا توسط ترکیه به رسمیت شناخته شد و شکل‌گیری روابط میان دو کشور نزدیک به سه دهه قدمت دارد. آستانه و آنکارا از روابط بسیار عمیقی در حوزه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و ... بهره می‌برند که طی سال‌های اخیر باعث نزدیکی میان دو کشور گردید که با در نظر گرفتن پیشینه همکاری میان ترکیه و قزاقستان در می‌یابیم روابط میان دو کشور همواره با ثبات و رو به جلو پیگیری شده است. شناسایی و کشف جلوه‌ها و مظاهر نزدیکی مناسبات بین آستانه و آنکارا و همکاری قابل توجه بین آن‌ها چندان کار دشواری نیست.

قزاقستان که به دلیل موقعیت ژئوپلتیکی خود بعنوان یک کشور محصور در خشکی تلقی می‌گردد طی چند سال اخیر با تعریف استراتژی اقتصادی 2050 تلاش کرده است فعالیت خود در عرصه بین‌المللی را ارتقاء داده و در این چارچوب بدنبال حمایت جامعه بین‌المللی می‌باشد تا بتواند ظرف 30 سال آینده در بین 30 کشور اقتصادی جهان جایگاه مطلوبی کسب نماید. در این بین، آنکارا با توجه به اقتصاد پویا و موقعیت ژئوپلتیکی خاص خود که به قاره‌های جهان متصل می‌باشد کشور بسیار مطلوبی برای جمهوری بزرگ آسیای میانه با هدف دستیابی به برنامه طولانی‌مدت فوق‌الذکر می‌باشد.
در اهمیت نقش و تاثیر بسزای قزاقستان برای ترکیه نیز می‌توان گفت که تردیدی وجود ندارد که ترکیه بازار 19 میلیون نفری قزاقستان و دسترسی آسان و راحت به منابع غنی و بکر این کشور را هدف گرفته و با گسیل کردن سرمایه‌های هنگفت اقتصادی و تجاری به این جمهوری و تشویق تجار برای حضور و سرمایه‌گذاری در قزاقستان، ضمن در اختیار گرفتن نبض بازار و اقتصاد، در صدد ‌پی‌ریزی نفوذ سیاسی نیز می‌باشد، لکن برقراری روابط و دیدارها در سطوح بالا و انعقاد قراردادهای دوجانبه و مشارکت در تشکیلات منطقه‌ای نشان از جایگاه ویژه قزاقستان برای ترکیه دارد. لذا نفوذ سیاسی-اقتصادی آنکارا در آستانه با توجه به موقعیت جغرافیای قزاقستان که در بین روسیه و چین که دو قدرت سیاسی و اقتصادی در جهان شناخته شده‌اند حکایت از طرح‌ریزی برنامه‌ای هدفمند از سوی ترک‌ها به منظور حضور و رقابت در این کشور منطقه خزری دارد.
به هر حال شکل‌گیری روابط نزدیک میان دو کشور قطعا در گرو فاکتورها و اِلمان‌های مختلفی می‌باشد که هر یک به نوبه خود نقش موثری در شکل‌گیری و نزدیکی روابط میان دو کشور داشته‌ است که به اختصار به آنها اشاره می‌کنیم:
1- فاکتور دین و مذهب:
تردیدی وجود ندارد که فاکتور دین و مذهب در شکل‌گیری روابط میان دو کشور نقش مهمی داشته است. 98 درصد از شهروندان ترکیه و 70 درصد شهروندان قزاقستان را مسلمانان تشکیل می‌دهند که اکثر جمعیت حاضر پیرو مذهب حنفی می‌باشند.
2- فاکتور زبان:
اگرچه بر خلاف سایر جمهوری‌های آسیای میانه، فاکتور زبان در پیوند و شکل‌گیری روابط میان دو کشور چندان موفق نبوده است و اکثر شهروندان این کشور ترجیح می‌دهند از زبان روسی برای برقراری ارتباط استفاده نمایند، اما با این حال نمی‌توان از تاثیر زبان در شکل‌گیری روابط میان دو کشور چشم‌پوشی کرد، زیرا طی چند سال اخیر اتحادیه ترک زبانان همواره سعی در برجسته نمودن این زبان در کشورهای آسیای میانه و حوزه قفقاز جنوبی کرده است. نورسلطان نظربایف رئیس جمهور قزاقستان نیز همواره در راستای ایده تاسیس اتحادیه کشورهای ترک زبان و سایر نهادها و تشکیلات بین‌المللی متعلق به حوزه جغرافیایی - فرهنگی کشورهای ترک زبان همگام و موازی با سیاست‌های ترکیه حرکت کرده است.
3- فاکتور اقتصاد و جمعیت:
در این خصوص می‌توان اذعان داشت کشورهای آسیای میانه بعد از استقلال از شوروی از لحاظ اقتصادی قدرت چندانی نداشته و یا به عبارتی از ضعف اقتصادی رنج می‌برند. در این بین می‌توان گفت قزاقستان در میان کشورهای حوزه CIS وضعیت بهتری دارد و از لحاظ جمعیت نیز از وضعیت برتری نسبی نفع می‌برد و همچنین در میان کشورهای منطقه خزر پس از روسیه و ایران در جایگاه سوم قرار دارد. از این رو ترکیه بعنوان داعیه‌دار کشورهای اتحادیه ترک زبانان که از اقتصادی پویا بهره می‌برد، به خوبی از افزایش قابل توجه جمعیت قزاقستان طی سال‌های آتی آگاه است و قصد دارد به شکلی هدفمند با حضوری پررنگ در اقتصاد این جمهوری آسیای میانه، ضمن بزرگ کردن اندازه بازار فروش محصولات، کالاها و خدمات خود در بازار مشترک بزرگ ترکیه-قزاقستان، از این فاکتور برای سلطه سیاسی-فرهنگی بر آستانه بهره ببرد.

قاسم عزیزی، عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/MTA0MTA