موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

فلات قاره و رژیم حقوقی بستر و زیربستر دریای خزر

فلات قاره و رژیم حقوقی بستر و زیربستر دریای خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - تقسیم بستر و منافع حاصل از آن همواره یکی از چالش‌های اساسی سه کشور حاشیه جنوبی دریای خزر است. از مهم‌ترین عواملی که باعث شکل‌گیری این چالش و مشکل گردیده‌اند می توان به: 1- جابجایی مرزها از سال 1820 میلادی به موجب عهدنامه‌های ترکمنچای و گلستان 2- تقعر ساحل در قسمت ایران و یا یو (U) شکل بودن ساحل و قرار گرفتن هر یک از کشورها در دهانه های آن 3- عدم بهره‌مندی از طول ساحل برابر 4- عدم بهره‌برداری از انحنای ساحل مشابه 5- و مهم‌تر از همه عدم بهره‌مندی از فلات قاره یک ریخت (عرض فلات قاره، شیب فلات قاره و مناطق عمیق) اشاره نمود.

لذا باید به گونه‌ای اقدام به تحلیل، تفسیر و انعقاد یک توافق مرضی‌الطرفین نمود که در آن مشکلات حاضر را به حداقل رساند تا از این طریق همه طرفین به حداکثر منافع و در عین حال حداقل غبن یا ضرر برسند. در این چارچوب رویه‌ای که می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد آن است که منافع طرفین در حوزه بستر به گونه‌ای سامان یابد که تعدیل منافع یک طرف با در نظر گرفتن ضررهایی که به طرفین دیگر وارد می‌شود ارزیابی گردد.

بدین ترتیب باید واقعیت‌های زمین‌شناسی و ژئومورفولوژی بستر و زیربستر را به گونه‌ای مطالعه و در نهایت تحلیل نمود که سهم‌ معقولانه‌ای از فلات قاره به طرفین اختصاص یابد. معنی و مفهوم این عبارت آن است که لزوما تقسیم بستر و زیربستر بر اساس اصول عینی و سطحی دریا و بهره‌گیری از اصطلاحاتی نظیر خط مبدا دریای سرزمینی نمی‌تواند یک امر کافی برای رسیدن به اجماع باشد.

زیرا مطالعات زمین شناسی ثابت کرده اند که پیچیدگی های متعددی در لایه های زمین شناسی منطقه خزر مشاهده شده است که این پیچیدگی ها عملاً تحلیل یکسانی را در صاحب نظران این حوزه شکل نداده است. به همین دلیل تا مسئله پیچیدگی های زمین شناسی منطقه خزر و ماهیت فلات های موجود در این منطقه حل نشود, نمی توان امید چندانی به حل مشکلات حقوقی میان طرفین دعوی در این منطقه داشت. زیرا از دیدگاه حقوقی, بخش عمده ای از مباحث مربوط به فلات قاره, به واقعیت های زمین شناسی آن فلات و یا فلات های مجاور آن بستگی دارد.

میثم آرائی درونکلا, عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODI4MA


عرف بین المللی و رژیم حقوقی حاکم بر (دریاها) دریای خزر

عرف بین المللی و رژیم حقوقی حاکم بر (دریاها) دریای خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - بر کسی پوشیده نیست که دریای خزر در ایام کنونی, پیچیده ترین وضعیت حقوقی-سیاسی خود را در دوران پسا شوروی تجربه می نماید. در واقع تجزیه شوروی و ظهور جمهوری‌های نوتاسیس باعث گردید که علاوه بر معادلات سیاسی منطقه، موازین حقوقی حاکم بر منطقه خزر و علی‌الخصوص دریای خزر تحت‌الشعاع قرار گیرد.

در این میان باید از خود پرسید که آیا تغییرات سیاسی، این توانایی را دارند که یک نظام حقوقی مبتنی بر واقعیت‌های عینی را تحت‌الشعاع قرار دهند؟ در دریای خزر یک رژیم سنتی که حاصل از توافق ضمنی و صریح طرفین آن بود شکل گرفته بود که در بطن خود استفاده مشاع از دریای خزر را مبنای بهره‌برداری از این دریا قرار داده بود. چنین ادعایی را می توان از فصل 5 عهدنامه گلستان, فصل 8 عهدنامه ترکمانچای, فصول 9,10 و 11 عهدنامه سال 1921 و ماده 12 عهدنامه 1940 میان حاشیه نشین های دریای خزر استنباط نمود. در این راستا می‌توان اذعان داشت که توافق حاصل شده میان طرفین را نمی‌توان یک توافق منسوخ دانست، مگر آنکه توافق جدیدی حاصل شده باشد.

از طرفی رویه‌های بین‌المللی جاری تاکید دارند که بهره‌برداری از منابع بستر و زیربستر که همان فلات قاره خوانده می‌شود، نمی‌تواند با این دیدگاه که استفاده از "خط منصف" یک عرف بین‌المللی است, شکل بگیرد (با تاکید بر قضیه  آلمان و دانمارک و هلند) و نیز تاکید دارد که هرگونه استفاده از فلات قاره تابع توافق طرفین مدعی است. این در حالی است که توافقات پیشین نیز رژیم عام و مشاع استفاده از دریای خزر را مورد تاکید قرار داده‌اند و اشاره‌ای به رژیم خاص استفاده از دریا نمی‌کنند. به عبارتی دقیقتر تنها محدودیت وارد شده بر استفاده مشاع, استفاده از کشتی های جنگی است که به موجب عهدنامه گلستان و ترکمانچای بر ایران تحمیل شده بود و به موجب عهدنامه سال 1921 (در عهدنامه حاضر رفتار سابق دولت روس ظالمانه و جابرانه خوانده شده است) لغو گردید.

لذا می‌توان اینگونه استدلال کرد که رژیم حقوقی حاکم بر دریای خزر (شامل بستر و زیر بستر) تا زمانی که به آن قید و بندی زده نشده، می‌باید از عرف بین المللی و توافقات عام پیروی نماید که همان استفاده مشاع است. لذا در این مسیر هرگونه تغییر رژیم حقوقی و استفاده خصوصی جدید نیازمند توافقات لاحق است.

میثم آرائی درونکلا, عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODIyNg


برگزاری سومین نشست و گردهمآیی یک روزه بررسی راههای احقاق حقوق من

برگزاری سومین نشست و گردهم‌آیی یک روزه بررسی راه‌های احقاق حقوق منصفانه جمهوری اسلامی ایران در رژیم حقوقی بستر و زیر بستر دریای خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - به ابتکار موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) سومین نشست و گردهم‌آیی یک روزه بررسی راه‌های احقاق حقوق منصفانه جمهوری اسلامی ایران در رژیم حقوقی بستر و زیر بستر دریای خزر در تاریخ 15 اسفند سال 1395 با همکاری مشترک دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر در محل این دانشگاه برگزار گردید. در این گردهم‌آیی برخی اساتید و صاحبنظران مسائل دریای خزر، معاون محترم ریاست محترم دانشگاه آزاد اسلامی قائمشهر، نماینده محترم وزارت امور خارجه در استان مازندران، اعضای شورای علمی موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر و جمعی از دانشجویان علاقه‌مند به موضوعات خزر حضور داشتند.

موضوعات مهم در دستور کار موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر که پیشتر در نشست دوم این موسسه مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفته بود برای حضار در این گردهم‌آیی تشریح گردید. در بخش ابتدایی این همایش جناب آقای دکتر فروغی‌نیا مدرس دانشگاه به ایراد سخنرانی پرداختند. ایشان در اظهارات خود ضمن اشاره به کم‌توجهی به موضوعات و مسائل دریای خزر در سطح کارشناسی و آکادمیک و تاکید بر ضرورت برگزاری چنین گردهم‌آیی‌هایی و نیز قدردانی از موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر به دلیل اصرارش بر برگزاری نشست‌ها و گردهم‌یی‌ها پیرامون منطقه خزر، در خصوص اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک این دریا و نیز فرصت‌ها و چالش‌های ایران در این پهنه آبی صحبت کردند.

در بخش دوم همایش نیز جناب آقای دکتر آرائی درونکلا عضو هیئت علمی دانشگاه و رئیس موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر پشت تریبون رفته و ضمن خوش‌آمدگویی و قدردانی صمیمانه از حضار به دلیل حضور و بذل توجه ویژه آن‌ها به گردهم‌آیی‌ها با محوریت خزر و نیز انتقاد از بی‌توجهی دانشجویان، اساتید و صاحبنظران به برگزاری چنین گردهم‌آیی‌هایی، به ابعاد فنی و حقوقی تعیین رژیم حقوقی دریای خزر پرداختند که اصل حقوق مکتسبه و تعیین حدود دریای خزر بر اساس فلات قاره از جمله مهم‌ترین آن‌ها بوده است.

در مجموع، یکی از مهم‌ترین اهداف موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) از برگزاری اینگونه نشست‌ها و گردهم‌آیی‌ها تغییر پارادایم غالب و رایج نادرست در بین دانشجویان، اساتید و صاحبنظران می‌باشد که موسسه از آن به عنوان پارادایم "رویا محور" تعبیر می‌کند. موسسه می‌کوشد با برگزاری اینگونه همایش‌ها و گردهم‌آیی‌ها توجه همه مردم در همه سطوح شهری، استانی و کشوری را به موضوعات مهم پیرامون دریای خزر معطوف ساخته و نگاه رویا محور را به نگاه پژوهش‌محور در تلاش برای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر تبدیل نماید. بدون تردید این گردهم‌آیی‌ها اگر با توجه مسئولانه‌تر اساتید، دانشجویان، صاحبنظران و علاقه‌مندان به حوزه خزر مواجه گردد می‌تواند نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در تقویت توان و جسارت دولت ایران در چازنه‌های بین‌المللی پیرامون تقسیم بستر و زیربستر دریای خزر ایفا نماید.

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODIxMA


آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در

آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در منطقه خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - میل فزاینده اسرائیل به گسترش مناسبات با کشورهای منطقه خزر – آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان و دیدارهای متوالی مقامات رژیم صهیونیستی به این جمهوری‌ها یکی از مهم‌ترین اتفاقات ما‌ه‌های اخیر در منطقه خزر تلقی می‌گردد، زیرا نخست وزیر اسرائیل "بنیامین نتانیاهو" اخیرا برای نخستین بار طی 25 سال مناسبات دیپلماتیک بین این رژیم و قزاقستان به آستانه و پس از 19 سال وقفه به باکو سفر کرد. لازم به ذکر است که تل‌آویو اخیراً مناسبات خود با سه کشور دیگر شوروی سابق – اوکراین، گرجستان و بلاروس را نیز تشدید ساخت. صرفنظر از توافقنامه‌های متعددی که بین اسرائیل و دو کشور آذربایجان و قزاقستان در حوزه‌های مختلف به امضاء رسید، آنچه که ما را به تعجب واداشت اظهارات گستاخانه نخست وزیر اسرائیل در جریان این سفر بود: «من می‌خواهم از رئیس‌جمهور ایران یک سوال بپرسم: به چه دلیل به تهدیدات خود نسبت به کشور ما ادامه می‌دهد؟ اگر در ایران فکر می‌کنند که اسرائیل کشور کوچک و درمانده‌ای است، آن‌ها سخت در اشتباهند. من به رهبری ایران توصیه می‌کنم که شرایط را متشنج نسازد، در غیر این صورت آن‌ها با اتفاقات ناخوشایند بزرگی مواجه خواهند شد.» اخیرا نشریه Times of Israel به نقل از "نتانیاهو"، هدف اصلی سفر او را اینگونه اعلام نمود: «تقویت مناسبات موجود بین‌المللی و ایجاد مناسبات جدید که هدف آن مقابله با اقدامات فلسطینی‌ها در عرصه منطقه‌ای برای نامشروع‌سازی و منزوی‌سازی اسرائیل است.» رئیس موساد "یوسی کوهن" نیز در تشریح سفر نخست وزیر اسرائیل به آذربایجان براهمیت بسیار بالای این سفر تاکید کرد. مقامات سیاسی و محافل کارشناسی اسرائیل پنهان نمی‌سازند که ضرورت داشتن یک موقعیت مناسب برای حمله به ایران دلیل علاقمندی اسرائیل به این سه جمهوری شوروی سابق است.

علاقه‌مندی بسیار بالای تل‌آویو به همکاری با کشورهای منطقه خزر و تلاش این رژیم برای یافتن متحدین جدید در این منطقه بسیار مهم و استراتژیک به مولفه‌های زیادی باز می‌گردد که برآیند همه آن‌ها تضعیف مواضع اسرائیل در مقابل جمهوری اسلامی ایران به عنوان سردمدار مبارزه و مقابله با جنایت‌های وحشیانه این رژیم در مناطق اشغالی فلسطین و طرح و برنامه توطئه‌آمیز آن برای ایجاد خاورمیانه بزرگ یا بالکانیزاسیون منطقه غرب آسیا است. محور سیاسی-نظامی جدیدی با حضور ایران و روسیه در غرب آسیا در حال شکل‌گیری است که به هیچ وجه مطلوب اسرائیل نیست، زیرا پس از آنکه تفوق و برتری نظامی و افسانه شکست ناپذیری این رژیم پس از گذشت چندین دهه از سوی ایران و حزب‌الله از بین رفت، تقویت ائتلاف ایرانی-روسی نیز ضربه محکمی را به رژیم صهیونیستی وارد ساخت . اسرائیل برای گریز از مرکز و دور ساختن خود از تبعات و پیامدهای تغییرات و تحولات سریع در غرب آسیا نظیر بیداری اسلامی، بحران در سوریه، توافقنامه هسته‌ای بین ایران و گروه 1+5، تغییر توازن نیروها در منطقه غرب آسیا با حضور نظامی روسیه در سوریه و نیز تشدید اختلافات و تعارضات منافع بین بازیگران بزرگ جهانی تلاش می‌کند در چارچوب "استراتژی حاشیه‌ای" مناسبات خود را با حلقه خارجی کشورهای مسلمان غیر عربی میانه‌رو افزایش دهد، دقیقاً همان نقشی که ترکیه "کمال آتاتورک" و ایران پهلوی برای این رژیم در گذشته ایفا می‌کرده‌اند. 

به سادگی می‌توان رئوس کلی بازی جدید اسرائیل در منطقه را تشخیص داد. تل‌آویو بیش از پیش توجه خود را به سمت کشورهای مسلمان و نیز کشورهایی که دارای جمعیت مسلمان شیعی هستند معطوف ساخته است. عزم مقامات اسرائیل برای تشدید مناسبات با کشورهای حاشیه دریای خزر همچون آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان، کشورهای آفریقای شرقی همچون اوگاندا، کنیا، روآندا و اتیوپی و نیز گسترش همکاری اعلام نشده با برخی کشورهای سنی مذهب در خلیج فارس بسیار جدی است. اسرائیل با دیدگاهی کاملا پراگماتیستی به دنبال ایجاد ائتلاف جدید با کشورهای اسلامی با هدف افزایش حوزه نفوذ و تاثیر دیپلماتیک خود در آن‌ها است تا بدین ترتیب مواضع خود را در منازعه اسرائیل-فلسطین تقویت نموده و از خاک آن‌ها برای انجام اقدامات خرابکارانه بر علیه ایران استفاده نماید. مقامات تل‌آویو قصد دارند افکار عمومی دنیا را متقاعد سازند که علیرغم کشتار فلسطینیان در بین مسلمانان منزوی نیستند.

آیا می‌توان پذیرفت که کشورهای دوست و برادر ایران – قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان – این دلایل را درک نمی‌کنند؟ این جمهوری‌ها چگونه نزدیکی متحد اصلی خود ترکیه به روسیه را که متحد اصلی ارمنستان بوده و به صورت مستقیم بر منازعه باکو و ایروان تاثیر گذار است را توجیه می‌کنند؟ آن‌ها چگونه حرکت ترکیه به سمت روسیه و پیشنهاد به این کشور برای ایجاد ائتلاف با ایران با هدف تامین ثبات و امنیت در منطقه را توجیه می‌سازند؟ ترکیه با نزدیکی به دشمنان اصلی آمریکا و اسرائیل یعنی ایران و روسیه نشان می‌‌‌دهد که ارائه هرگونه توجیه برای نزدیکی به دشمن شماره یک مسلمانان یعنی اسرائیل کاملا اشتباه است. در شرایطی که ترکیه خطی‌مشی سیاست خارجی خود را اصلاح نموده و در حال طراحی استراتژی مشترک با ایران و روسیه است و نزدیکی با آمریکا و اتحادیه اروپا را در حال حاضر به سود خود نمی‌داند، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان همچنان بر بازی دوگانه خود اصرار ورزیده و مسیر تنش با ایران را در پیش گرفتند، فارغ از این که برادر بزرگ‌ترشان این مسیر را پیموده و دریافته است که صرفا با همکاری و تعامل با همسایگان می‌توان بر مشکلات و بحران‌های منطقه‌ای فائق آمد.

عدم نزدیکی کشورهای منطقه خزر به یکدیگر که یکی از فاکتورهای اصلی آن رژیم غاصب صهیونیستی است نمی‌تواند تبعات و پیامدهای سختی برای مجریان سناریوهای تل‌آویو به همراه نداشته باشد. نمی‌توان انتظار داشت که سه کشور ترک‌زبان ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان که تل‌آویو نقش‌های مهمی را در طرح‌های توطئه‌آمیز خود در منطقه خزر به آن‌ها محول نموده است به سادگی از مسیر خود باز گردند، اما با اطمینان می‌توان گفت که حضور اسرائیل در این کشورها به دلیل طرز تلقی بسیار منفی شهروندان آن‌ها نسبت به تل‌آویو و سیاست‌هایش در قبال فلسطین می‌تواند رهبران جمهوری‌های خزری را در وضعیت پیچیده قرار دهد.

اسرائیل و مزدوران آن آنقدر تهدید ایران در منطقه و ضرورت یارگیری برای مقابله با این تهدید را برجسته ساخته‌اند که کشورهای منطقه خزر با ظهور و بروز کم‌ترین تمایل از سوی این رژیم برای برقراری مناسبات، فارغ از اینکه چه اهداف و نیاتی را در سر می‌پروراند، با آغوش باز آن را می‌پذیرند؛ به عبارت دیگر، کشورهای منطقه خزر شرطی شده‌اند. کافی است که اسرائیلی‌‌ها زنگ خطر و تهدید ایران را به صدا درآورند و کشورهای منطقه خزر برای حضور در کلاس اسرائیل صف ببندند. برای نمونه، به دلیلِ واهیِ آذربایجان برای نزدیکی مناسبات با اسرائیل اشاره می‌کنیم. مقامات باکو از قره‌باغ به عنوان موضوع اختلاف سیاسی خود با تهران نام می‌برند و شیفتگی زایدالوصف خود به نزدیکی با اسرائیل را با همین دلیل واهی توجیه می‌سازند، اما حتی در ساده‌ترین نوع تحلیل نمی‌توان پذیرفت که لطف و محبت اسرائیل به آذربایجان و دادن سلاح‌های پیشرفته به این کشور در بازپس‌گیری قره‌‌باغ از ارمنستان کمک نماید. روند تحولات حاکی از آن است که قره‌باغ به هیچ وجه یک مسئله حیاتی برای غرب و اسرائیل تلقی نمی‌شود. بخش قابل توجهی از طرفداران اسرائیل در آمریکا نیز تمایلی به منازعه و درگیری با لابی طرفدار ارمنستان ندارند. این در حالی است که ایران در چارچوب سیاست "بی‌طرفی مثبت" همواره به عنوان یک میانجی موثر تمام تلاش خود را برای نشاندن طرف‌های درگیر در منازعه قره‌باغ پای میز مذاکره به کار گرفته است.

لذا کاملا واضح هست که این یک بهانه برای مشروع‌سازی مناسبات و مراوده با یکی از منفورترین بازیگران منطقه‌ای و دشمن شماره یک مردم مسلمان و ایرانی‌تبارها (آذری‌ها، اعراب، اکراد، بلوچ‌ها، فارس‌ها، افغان‌ها، تاجیک‌ها، گرجی‌ها، اوستیایی‌ها و ...) است. بدون تردید فاکتور مهمی که در تشدید مناسبات بین آذربایجان و اسرائیل و نیز تشویق و تحریک قزاقستان و ترکمنستان به برقراری مناسبات با تل‌آویو نقشی تعیین کننده داشته و دارد، جامعه و لابی بسیار پر قدرت یهودی است که در آذربایجان زندگی می‌کند و به شکل غیرمنتظره‌ای در تمام لایه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگر حوزه‌های این کشور نفوذ کرده‌اند، نه تهدید این یا آن فاکتور. بدین ترتیب تردیدی وجود ندارد که مقامات باکو چون از برافروختن خشم مردم و ملل مسلمان منطقه خزر از تعامل نزدیک و تنگاتنگ باکو و اسرائیل به شدت واهمه دارند، از مترسک ایران برای جلوگیری از ظهور و بروز احساسات نوع‌دوستانه آن‌ها نسبت به اهالی مظلوم فلسطین بهره می‌گیرند. آذربایجانی‌ها و دیگر جمهوری‌های خزر که اکثریت آن‌ها را مسلمانان تشکیل می‌دهند، از حساسیت بالای برقراری مناسبات با اسرائیل به عنوان دشمن شماره یک مسلمانان به خوبی آگاهند و به همین دلیل به بهانه‌های واهی برای پنهان نمودن این شیفتگی تقلا می‌کنند.

اگرچه بارها و بارها به این موضوعات اشاره گردید، اما با توجه به اهمیت موضوع بار دیگر سناریوی خطرناک غرب و اسرائیل در منطقه خزر را مرور می‌کنیم. رسانه‌های اسرائیلی-غربی با برجسته ساختن فاکتور پان‌ترکیسم و تبلیغات نادرست پیرامون حمایت ایران از ارمنستان در منازعه قره‌باغ تلاش می‌کنند کشورهای منطقه خزر را در مقابل ایران قرار دهند تا بدین ترتیب زمینه حضور و نفوذ چراغ خاموش اسرائیل در منطقه خزر را فراهم آورند. بررسی روند تحولات ایران و روسیه در دهه‌های اخیر به وضوح نشان می‌دهد که غربی‌ها و آمریکایی‌ها ازآن جهت که توان و قابلیت مواجهه و مقابله فیزیکی با این دو کشور را ندارند، به ابزارهای دیگری برای جلوگیری از گسترش حضور آن‌ها در مناطق خارج نزدیک و دور متوسل می‌شوند: گاهی با کاهش قیمت نفت، گاهی با چراغ سبز به اسرائیل برای حمله به مردم مظلوم فلسطین، گاهی با برافروختن جنگ‌های منطقه‌ای نظیر آنچه در اوکراین، گرجستان و سوریه در حال وقوع است و .... . بدیهی است که قره‌باغ نیز در این سناریو جایگاه ویژه‌ای دارد. غربی‌ها و آمریکایی‌ها و نیز اسرائیلی‌ها از آن جهت که نتوانستند با خلق "داعش" و با استفاده از فاکتور مذهب بسترهای نارضایتی‌های بین مذهبی در منطقه خزر را فراهم آورند، تلاش می‌کنند با برجسته کردن فاکتور قره‌باغ زمینه‌های ایجاد یک ائتلاف با ماهیتی قومی-ملیتی را در منطقه خزر فراهم آورده و کشورهای ترک‌زبان - ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان را در مقابل ایران قرار دهند که بدیهی است دستیابی به کم‌ترین دستاورد از سوی اسرائیل در این سناریو بزرگ‌ترین دستاورد برای این رژیم تلقی می‌گردد: "قرار دادن مسلمان در مقابل مسلمان".

اما رعب و وحشت واهی بخش اندکی از نخبگان کشورهای منطقه خزر از ایران که موجب باز شدن پای یکی از منفورترین رژیم‌ها به منطقه خزر شده است به هیچ وجه نمی‌تواند ملت‌ها و مردم منطقه را در مقابل ایران قرار دهد، زیرا دولت و ملت ایران با هر شاخص و معیاری که مبنای محاسبه قرار گیرد دارای مناسبات و پیوندهای مستحکم تاریخی، فرهنگی، ادبی و مذهبی با مردم و ملت‌های کشورهای منطقه خزر می‌باشد. در همین چارچوب، مقامات جمهوری اسلامی ایران تسلیم تبلیغات گسترده رسانه‌های آمریکایی-اسرائیلی نشده و همچنان بر اساس اصل حسن همجواری و همکاری و تعامل با کشورهای همسایه مناسبات خود با کشورهای منطقه خزر را در سطح بالایی حفظ کرده‌اند که البته اتخاذ چنین خط‌مشیی به هیچ وجه به معنای ضعف و درماندگی ایران نیست. و نهایتا اینکه حضور اسرائیل به عنوان پروکسی و نماینده غرب و آمریکا در منطقه خزر برای روسیه‌ که این منطقه در حوزه منافع حیاتی آن قرار دارد و نیز برای ترکیه که از کاهش وجهه و اعتبار خود در بین مسلمانان واهمه دارد، یک تهدید جدی به شمار می‌رود. بنابراین می‌توان امیدوار بود که ایجاد و تقویت اتحاد بین ایران، روسیه، ترکیه و ارمنستان بتواند رژیم نامشروع اسرائیل را در پیگیری اهداف و منویات شومش در منطقه خزر نومید سازد.

محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODExMg


گلوله آتشین قومیت بر شقیقه جمهوری آذربایجان

گلوله آتشین قومیت بر شقیقه جمهوری آذربایجان

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) جمهوری آذربایجان نیز همچون دیگر جمهوری‌های فضای پساشوروی از قومیت-ملیت‌های متعدد و متنوعی تشکیل شده است: تات‌ها، اکراد و تالشی‌ها از گروه قومی ایرانی؛ تاتارها و ترک‌های مسقطی از گروه قومی ترکی؛ بودوقی‌ها، خینالیگی‌ها، شاخداگ‌ها، تساخوری‌ها، آوارها، لزگین‌ها، اینگیلوی‌ها، اودی‌ها، کریزی‌ها از گروه قومی قفقازی و دیگر اقوام از جمله اوکراینی‌ها، ارامنه و یهودیان. بررسی روند تحولات در کشورهای چند قومیتی-ملیتی در دهه‌های اخیر کاملا این گزاره را واضح می‌سازد که در صورتی که کشوری نتواند "نقشه راه" عینی و دقیقی را با هدف ساماندهی مناسبات بین قومی-ملیتی تهیه و تدوین نماید، بدون تردید موزائیک قومیت‌ها در عوضِ انسجام و یکپارچگی به فاکتوری برای درگیری و کشمکش بدل خواهد شد و به تبع آن به کاهش شدید وزن سیاسی و اقتدار حاکمیتی آن کشور خواهد انجامید. با این مقدمه، نگارنده این گزارش در ادامه می‌کوشد برخی گروه‌های قومی-ملیتی فعال در جمهوری آذربایجان را برشمرده و عمق تهدید احتمالی این گروه‌ها برای کشور همسایه، واکنش رهبری باکو به این تهدید و ابعاد خارجی تاثیر فاکتور قومیت-ملیت بر جمهوری آذربایجان را تا حد امکان مورد واکاوی قرار دهد.

گروه‌های قومی-ملیتی در جمهوری آذربایجان

اینگیلوی‌هااین گروه قومی در دامنه‌های غربی رشته کوه‌های بزرگ قفقاز در بخش شمال غربی آذربایجان سکونت دارد. بنابر برخی ارزیابی‌ها، 15 هزار اینگیلوی در آذربایجان زندگی می‌کنند، به یکی از لهجه‌های زبان گرجی صحبت می‌کنند، بخشی از آن‌ها مسلمان و بخشی دیگر مسیحی هستند، بخشی از آن‌ها خود را آذربایجانی و بخشی دیگر خود را مسیحی تصور می‌کنند. فاکتور اینگیلوی دارای اهمیت زیادی در تعامل بین آذربایجان و گرجستان است. در حال حاضر مشکلات اینگیلوی‌ها در آذربایجان و آذربایجانی‌ها در گرجستان تا اندازه‌ای برطرف گردیده و یک تهدید جدی و واقعی در مناسبات بین قومی در آذربایجان تلقی نمی‌گردد، اما با این وجود نیز تهدید بالقوه فاکتور اینگیلوی‌ها در این جمهوری همچنان وجود دارد که ادعای احتمالی گرجستان نسبت به سرزمین‌هایی از آذربایجان که این گروه قومی در آن‌ها سکونت دارد و افزایش گرایشات و تمایلات ضد آذربایجانی در بین آن‌ها از جمله این تهدیدات است.

لزگین‌هااین گروه قومی در شمال شرقی آذربایجان در کرانه رودخانه "سامور" در رشته کوه‌های کوتاه شرقیِ رشته کوه‌های بزرگ قفقاز قرار دارد. بنابر اطلاعات رسمی، 180 هزار و بنابر برخی ارزیابی‌ها، 350 هزار لزگی در آذربایجان زندگی می‌کنند. زبان آن‌ها مرتبط با گروه زبان‌های قفقازی داغستانی است. در حال حاضر در کلاس‌های ابتدایی در مناطق زندگی لزگین‌ها در آذربایجان به زبان لزگی تدریس، روزنامه‌هایی به زبان لزگی منتشر و برنامه‌هایی به این زبان پخش می‌شود. اگرچه با هدف هماهنگ‌سازی امور توسعه زبان و فرهنگ لزگی در آذربایجان مرکز ملی-فرهنگی لزگی تحت عنوان "سامور" دایر گردید، اما تهدید بالقوه فاکتور لزگی برای این جمهوری تا حد زیادی وجود دارد که رشد تمایلات و گرایشات جدایی‌طلبانه در بین لزگین‌های آذربایجان تحت تاثیر جنبش ملی لزگی داغستان و نیز استفاده روسیه از این فاکتور در سیاست قفقازی خود از جمله آن تهدیدات است.

آوارهابزرگ‌ترین گروه قومی آذربایجان پس از آذربایجانی‌ها هستند. آن‌ها به یکی از لهجه‌های محلی آنتسوخ متعلق به زبان آوار که مرتبط با زبان داغستانی است صحبت می کنند و در منطقه‌ شکی-زاکاتال واقع هستند. بنابر اطلاعات رسمی، جمعیت آوارها در آذربایجان 50 هزار نفر است، اما خود آوارها مدعی هستند که جمعیت آن‌ها چندین برابر آمار رسمی است. در کلاس‌های ابتدایی مدارس آموزش عمومی که در مناطق اقامت آوارها قرار دارند به زبان آواری تدریس می‌شود. گسترش ناسیونالیسم آوار به شکل‌ها و صورت‌های مختلف، از جمله حضور آن‌ها در ساختارهای اقتصاد سایه، افزایش تاثیر نیروهای ناسیونالیست آوار در داغستان و واکنش به رشد ناسیونالیسم ترکی آذربایجانی می‌توانند تهدیدی بالقوه برای جمهوری آذربایجان تلقی گردند. لازم به ذکر است که تقریبا 850 هزار آوار در داغستان زندگی می‌کنند.

تساخوری‌هادر منطقه زاکاتال واقع هستند. بنابر اطلاعات رسمی، 12300 تساخوری در آذربایجان به سر می‌برند. تساخوری‌ها در جامعه آذربایجان استحاله شده و بعید به نظر می‌رسد که این فاکتور بتواند مشکل خاصی برای این کشور به وجود آورد.

تات‌هادر شمال شرقی آذربایجان قرار دارند. زبان آن‌ها مرتبط با گروهی از زبان‌های هندواروپایی ایرانی و نزدیک به زبان فارسی است. تعداد تات‌ها 25 هزار و 200 نفر هست.

اکراد: در غرب آذربایجان در کوه‌های قفقازی کوچک به سر می‌برند. اکثریت آن‌ها شیعه هستند. مرکز ملی-فرهنگی کرد با هدف حفظ و تقویت زبان کرد در آذربایجان فعالیت می‌کند.

تالشی‌هااین گروه قومی در بخش جنوب شرقی آذربایجان ساکن بوده و جمعیت آن‌ها 112 هزار نفر می‌باشد. در کلاس‌های ابتدایی مدارس آموزش عمومی در مناطق تالشی‌نشین به زبان تالشی تدریس و برنامه‌های رادیویی نیز به این زبان پخش می‌شود. اما بررسی روند تحولات در این منطقه نشان می‌دهد که تهدید بالقوه فاکتور تالش در آذربایجان تا حدی جدی است. جالب آنکه در قره‌باغ ایستگاه رادیویی وجود دارد که به زبان تالشی برنامه پخش می‌کند. بدین ترتیب تالشی‌ها از هویت و اصالت خود آگاهی می‌یابند، اگرچه آن‌ها دارای توان و قدرت لازم برای رویارویی با هیئت حاکمه آذربایجان در کوتاه مدت و میان مدت نیستند.

یهودیاناین گروه قومی شامل یهودیان کوهستانی که به زبان ترکی صحبت می‌کنند و نیز یهودیان-اشکنازی‌های اروپایی است. یهودیان کوهستانی در روستای کراسنایا اسلابودا زندگی می‌کنند. موضوع هراس‌انگیز آنکه علیرغم تعداد کم یهودیان آذربایجان، ردپای آن‌ها در همه حوزه‌ها در آذربایجان، به صورت خاص فرهنگ، علوم و آموزش وجود دارد که قابل توجه و تامل هست. در حال حاضر چندین پرستشگاه یهودی در آذربایجان وجود دارد و سازمان بین‌المللی یهودی "ساخنوت" و انجمن اسرائیل-آذربایجان نیز در این جمهوری فعالیت می‌کنند. با حمایت و پشتیبانی جوامع یهود و سفارت اسرائیل در باکو، گردهم‌آیی‌های فرهنگی متعددی در آذربایجان با هدف گسترش فرهنگ و تمدن یهودیت برگزار می‌گردد.

سیاست رهبری باکو پیرامون فاکتور قومیت-ملیت

اگر در زمان شوروی از مناسبات بین قومی به عنوان سیاست دوستی ملت‌ها نام برده می‌شد، اما در حال حاضر گفتمان تحمل و سعه صدر مردم آذربایجان به گفتمان غالب و رایج در این جمهوری تبدیل گردید. در گفتمان جدید پساشوروی تمام اقلیت‌های قومی دارای حق تابعیت هستند، اما آن‌ها موظف هستند مراتب وفاداری خود را نسبت به گروه قومی غالب آذربایجانی اعلام نموده و جالب‌تر آنکه به عقیده گروه غالب قومی، هرگونه منازعه و درگیری احتمالی تنها به دلیل عدم تحمل و سعه صدر دیگر گروه‌های قومی رخ می‌دهد.

مقامات باکو واقعیت وجود قومیت‌های مختلف در آذربایجان را یک تهدید جدی برای این جمهوری تلقی می‌کنند که دارای پتانسیل بالایی برای منازعه هست. به عقیده آن‌ها، گروه‌های قومی لزگی، آوار و تالشی می‌توانند به اسلحه‌ای پنهان در دستان بازیگران متخاصم داخلی و خارجی بدل گردند. باکو اگرچه با اتخاذ تدابیری همچون انجام تحصیلات ابتدایی به زبان مادری و واگذاری پست و جایگاه در دستگاه‌ها و سازمان‌های محلی و نیز پارلمان تلاش می‌کند گروه‌های قومی-ملیتی در این جمهوری را آرام سازد، اما در مقابل محدودیت‌های سختی نیز برای اقلیت‌های قومی وضع می‌کند که ممنوعیت ایجاد سازمان‌های ناسیونالیستی و جلوگیری از انجام امور سیاسی که به عقیده آن‌ها به رادیکالیسم می‌انجامند از جمله آن‌ها است. بدین ترتیب مقامات کشور همسایه با هدف مدیریت و ساماندهی مناسبات بین قومی مجموعه‌ای از امتیازات، ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها را در چارچوب سیاست قومی-ملیتی اعمال نمودند.

در خصوص جدیدترین نمونه‌های تحدید فعالیت‌ اقلیت‌های قومی و سیاست مواجهه با آن‌ها از سوی مقامات آذربایجان، اخیرا برخی سایت‌های داغستانی ویدئویی را منتشر کرده‌اند که در آن ساکنان آذربایجان مدعی شده‌اند که مقامات این کشور به دلایل قومی-ملیتی آن‌ها را از زمین‌های کشاورزیشان بیرون رانده و آن‌ها را وادار ساخته به داغستان نقل مکان کنند. رسانه‌ها بارها از برخورد تبعیض‌آمیز پنهانی باکو نسبت به نمایندگان اقلیت‌های قومی می‌نویسند. رئیس کمیته اجرایی منطقه خودمختار ملی-فرهنگی فدرال لزگی "گوسن شاخپازوف" با استناد به ویدئوی منتشر شده و اقدامات مشابه اظهار می‌کند که باکو سیاست هدفمند اخراج نمایندگان لزگی و آوار از آذربایجان را در دستور کار خود قرار داده است. او می گوید: «مقامات در سطوح مختلف به خود اجازه می‌دهند با احساسات ناسیونالیستی اهالی محلی کشور بازی‌های خطرناکی انجام ‌دهند. کسانی از بین آن‌ها قصد دارند شرایط قومی را به سمت تجانس و همگنی کامل سوق دهند تا همه ساکنان کشور به زبان آذربایجانی صحبت نموده و هویت قومی را از دست بدهند. در داغستان حقوق آذربایجانی‌ها در سطح بسیار بالای سیاسی رعایت می‌شود، اما در آذربایجان شرایط مشابهی در برخورد با لزگین‌ها و آوارها وجود ندارد... اقلیت‌های قومی مردم محلی کشور – لزگین‌ها، آوارها و تالشی‌ها تصور می‌کنند که حقوق فرهنگی آن‌ها رعایت نمی‌شود. برای این موضوع در آذربایجان مبانی قانونی کافی و اراده سیاسی مقامات در سطوح مختلف وجود ندارد.» معاون رئیس بنیاد "دربند" "آمیل سارکاروف" نیز عقیده مشابهی دارد. او بر این باور است که اخبار و گزارشات پیرامون نقض حقوق بنیادین مردم محلی باید به اطلاعات سازمان‌های بین‌المللی و اروپایی برسد تا دریابند چه سیاستی در آذربایجان در خصوص لزگین‌ها و دیگر مردم وجود دارد.

ابعاد خارجی تاثیر فاکتور قومیت-ملیت بر جمهوری آذربایجان

شرایط زمانی برای آذربایجان بغرنج‌تر می‌گردد که دریابیم تقریبا همه گروه‌های قومی این کشور در مناطق مرزی واقع شده و حتی برخی از آن‌ها، به صورت خاص لزگین‌ها در تقسیم‌بندی تهدیدات و خطرات برای آذربایجان در زمره گروه‌هایی قرار می‌گیرند که دارای مرزهای مستقل هستند. تجربه اوکراین بلافاصله فاکتور اقلیت روس را به ذهنمان متبادر می‌سازد که احتمالا روسیه در شرایط سیاسی خاص از آن بر علیه باکو استفاده خواهد کرد، اما در خصوص این اقلیت در آذربایجان باید گفت که در حال حاضر تقریباً 90 هزار نفر از اتباع روسیه در این جمهوری زندگی می‌کنند. در مجموع فاکتور روس از آن زمان که شوروی فروپاشید در آذربایجان وجود ندارد.

اما این بدان معنا نیست که کرملین هیچگونه اهرم دیگری برای بازداشتن باکو از پیگیری مصرانه سیاست‌ ترکی‌سازی مناطقی از روسیه و اقدامات نسنجیده احتمالی مقامات آذربایجان بر علیه قره‌باغ و نیز خط‌مشی همگرایی این کشور با اتحادیه اروپا  ندارد. بلکه بالعکس اگر جمهوری همسایه ما به کمک متحدین فرامنطقه‌ای خود آمریکا، اسرائیل و ناتو به استفاده نامشروع ژئوپلیتیک مبادرت ورزد، روسیه قادر خواهد بود از ابزار اتحادیه سازمان‌های آذربایجانی روسیه موسوم به اتحادیه میلیاردرها و نیز ابزار اقلیت‌های قومی لزگی و آوار بر علیه باکو استفاده نماید. "اتحادیه میلیاردرها" با هدف حل و فصل مشکلات دیاسپورای آذربایجان در روسیه به ابتکار رئیس شرکت نفت لوکویل روسیه "واگیت آلکپروف" ، رئیس گروه کمپانی‌های "آ‌اس‌تی" روسیه "تلمان ایسمایلوف"، معاون رئیس سابق کمپانی اسلاونفت "اسکندر خلیلوف"، رئیس انجمن‌‌های دفاتر اسناد رسمی روسیه "ناتیگ آقامیروف" و نماینده وقت دومای دولتی روسیه و رئیس جمهور کنونی داغستان "رمضان عبداللطیپوف" به ریاست اولین نخست وزیر آذربایجان "عباس عباسوف" در سال 2012 ایجاد گردید. باکو واهمه دارد که روسیه ممکن است در شرایط ویژه‌ای از آذربایجانی‌هایی که تعداد آن‌ها در روسیه تقریبا 2.5 میلیون نفر هست به عنوان "ستون پنجم" در آذربایجان و بر علیه رهبری این کشور استفاده نماید.

ایجاد تلویزیون اینترنتی "آوار تی‌وی" در روسیه در سال 2013 و اقداماتی مشابه آن نیز می‌توانند به جدایی‌طلبی قومی در آذربایجان شدت بخشند. این رسانه مدام از ایجاد قلمرو جدیدی در داغستان تحت عنوان "منطقه خودمختار ملی آوار" سخن می‌گوید که بدون تردید مناطقی از آذربایجان که آوارها در آن سکونت دارند را نیز شامل می شود – بلوکان، زاگاتال و کاخسک. احتمالاً افزایش تحرکات آوارها در داغستان را باید به اصالت و ریشه رئیس جمهور آن مرتبط دانست که یک آواری است. روسیه به فاکتور لزگین‌ها نیز به عنوان یک عامل بازدارنده در مقابل تلاش باکو برای گسترش حضور و نفوذ خود در داغستان به صورت خاص دربند می‌نگرد. بدون تردید مسکو و ماخاچکالا از اصرار و پافشاری باکو برای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های داغستان جنوبی خوشحال نیستند. لذا تا آن هنگام که باکو برای تبدیل کردن داغستان به محلی برای تبلیغات ضد روسی تلاش نماید، روس‌ها نیز هیچگونه تمایلی به بازنگری در سیاست خود پیرامون ارتباط با لزگی‌ها و آوارها نخواهند داشت.

همچنین تجربه کشورهایی نظیر گرجستان و اوکراین به وضوح حاکی از آن است که آذربایجان نباید برای پیوستن به سازمان‌ها و ساختار‌های اروپایی عجله کند، زیرا هرگونه اقدام نسنجیده و غیرعقلایی از سوی باکو و سرعت بخشیدن به روند همگرایی با اتحادیه اروپا و ناتو به از بین رفتن همگرایی بین‌قومی در آذربایجان و درگیری‌های متعدد قومی-ملیتی و قومی-مذهبی در آن منجر خواهد شد. ترس و واهمه وقوع سناریوی مشابه اوکراین در آذربایجان در بین نخبگان این کشور وجود دارد. در  برخی رسانه‌های آذربایجانی مدام از قوانین جدید روسیه در سال‌های اخیر همچون قانون تسهیل در واگذاری تابعیت روسی به شهروندان کشورهای شوروی سابق و نیز قانون حمایت و حفاظت از شهروندان روسیه در خارج از کشور به عنوان تهدیدی مستقیم برای جامعه کشورهای مستقل مشترک‌المنافع که آذربایجان نیز عضوی از آن است نام می برند.

اگرچه همه اینها می‌تواند میزان بالای آسیب‌پذیری آذربایجان از ناحیه قومی-ملیتی و تقابل بین هویت‌های قومی در حال احیا و ناسیونالیسم در حال تقویت ترکی را به تصویر بکشد، اما در عین حال بعید به نظر می‌رسد که تالشی‌ها، لزگین‌ها و آوارها و دیگر اقوام آذربایجان به واسطه‌ اسلحه بتوانند اعلام خودمختاری کنند. در دهه اخیر اقتصاد آذربایجان به یمن فروش حامل‌های انرژی به شکل قابل توجهی افزایش یافت. این روند موجب گردید که تمایلات و گرایشات جدایی‌طلبانه و استقلال‌خواهانه در آن‌ها تا اندازه‌ای فروکش نموده و  فاکتور هویت ملی در مرتبه دوم اهمیت برای آن‌ها قرار گیرد. اما بدون تردید هر اتفاق غیرمتعارف و غیرعادی همچون جنگ احتمالی بین باکو و ایروان پیرامون قره‌باغ و نیز بحران‌های اقتصادی ناگهانی می‌توانند مبارزه اقلیت‌های قومی برای تعیین حق سرنوشت را وارد فاز آشکارتر و جدی‌تر سازد.

اما فاکتوری که در تجزیه و تحلیل مناسبات بین قومی-ملیتی و چیدمان قومی-ملیتی در آذربایجان کم‌تر بدان پرداخته شد، فاکتور یهودیان در این جمهوری هست. بی‌عنایی به واقعیت وجود ردپای یهودیان در همه حوزه‌ها در آذربایجان ساده‌انگاری کشنده تلقی می‌گردد، زیرا از یک سو، همکاری باکو با اسرائیل به عنوان دشمن شماره یک مسلمانان می‌تواند توجه بسیاری از گروه‌های مذهبی رادیکال را به منطقه قفقاز جنوبی، به صورت خاص آذربایجان معطوف سازد و از سوی دیگر، رهبری آذربایجان به کمک مشاوران صهیونیستی خود می‌کوشد توازن مذهبی در این جمهوری را به زیان شیعیان تغییر دهد که بدون تردید دارای پیامدهای بسیار سنگینی برای این کشور خواهد بود. آن‌ها با برجسته نمودن تهدید واهی ایران شیعی تلاش می‌کنند جریان‌های سلفی در آذربایجان را به عنوان یک نیروی توازن‌بخش در مقابل شیعیان تقویت سازند که این روند طی سال‌های اخیر موجب رادیکالیزاسیون اسلام در این جمهوری شده است که میل و علاقه وافر سلفیون و وهابیون آذربایجان برای حضور در مناطق منازعه در خاورمیانه از جمله نمونه‌های واضح و عینی سیاست‌های نسنجیده رهبری باکو و برآورد و محاسبات غلط آن پیرامون مناسبات با شیعیان و همسایه شیعی آن ایران است. احتمالا مقامات کشور همسایه و دوستان اسرائیلی آن‌ها اینگونه می‌پندارند که می‌توانند از این فاکتور برای کم کردن حضور و نفوذ ایران در آذربایجان و نیز در جنگ احتمالی با ارمنستان پیرامون قره‌باغ بهره ببرند، اما اتفاقات و تحولات خاورمیانه به وضوح تراژدی تلخ استفاده ابزاری از مذهب توسط محور عبری-عربی-غربی-ترکی با هدف دستیابی به اغراض سیاسی را به تصویر کشید. بنابراین ناچیز شمردن فاکتور یهودیان قومی در آذربایجان که بسیار سازش‌ناپذیرند و از هیچ اقدامی برای از بین بردن اسلام و مسلمانان فروگذار نیستند مهلک تصور می‌شود.

محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODAyMw