سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شک و تردید خزریها: هلال اسلامی یا ستاره آمریکایی؟

شک و تردید خزری‌ها: هلال اسلامی یا ستاره آمریکایی؟

عمیق‌تر شدن بحران هویت در کشورهای مسلمان منطقه خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر - بدون تردید سهم رهبران سیاسی کشورهای مسلمان منطقه خزر در عمیق‌تر شدن بحران بی‌هویتی در این کشورها بسیار بالاست. اگرچه رهبران سیاسی جمهوری‌های منطقه خزر در سال‌های پس از فروپاشی شوروی، به اسلام به عنوان ابزار اتحاد و یکپارچگی مردم می‌نگریستند، اما در مرحله بعد و پس از گذار از بی‌ثباتی سیاسی، اقتصادی و امنیتی، منافع و مطامع شخصی این رهبران در اولویت نخست و اسلام در اولویت‌های بعدی آن‌ها قرار گرفت. نخبگان حاکم در کشورهای مسلمان خزری بی‌توجه به جمعیت حداکثری مسلمانان در منطقه با صرف هزینه‌های گزاف به تعاریف جدیدی از هویت بر مبنای قومیت، مذهب، زبان، فرهنگ و قبیله پرداخته و می‌پردازند که بدیهی است با توجه به کثرت قومی، زبانی، مذهبی، فرهنگی و قبیله‌ای در منطقه خزر انتخاب بسیار مهلکی تصور می‌شود، زیرا برجسته ساختن و احیای فاکتورهای یاد شده بسترهای لازم برای واگرایی و ظهور و بروز خرده‌ هویت‌ها را فراهم می‌آورد. بدیهی است از آنجائیکه این خرده هویت‌ها از تامین نیازهای اقتصادی و سیاسی و امنیتی جوامع خزر ناتوانند، ناگزیر برای تقویت خود به هویت‌های نامتجانس غربی، عربی، ترکی، عبری، روسی، چینی و ایرانی متوسل می‌شوند. به هر کشوری که در منطقه خزر می‌نگریم، خرده هویت‌های قومی، زبانی، فرهنگی در آن‌ها به هویت دیگری پیوند خورده است که نتیجه آن مشخص و واضح هست: هر خرده هویتی برای ابراز وجود با خرده هویت دیگر با همین هدف مبارزه می‌کند.
نژاد‌پرستی قومی، مذهبی و قبیله‌ای و دیگر انواع نژادپرستی در کشورهای منطقه خزر آشکارا به معنای نقض حقوق مسلمانان منطقه می‌باشد. حتی در برخی کشورهای مسلمان منطقه خزر سیاست تبعیض و نژادپرستی قومی-ملیتی و قبیله‌ای به سیاست اصلی رهبران سیاسی آن‌ها بدل شده است، به طوری که از پرچم اسلام به عنوان سپری در مقابل فاشیسم قومی و نژادپرستی قومی و قبیله‌ای بهره می‌برند. برخی از آن‌ها نیز طی سال‌های اخیر بیشتر بر ایدئولوژی توسعه اورآسیایی و دیگر انواع ایدئولوژی تاکید می‌ورزند، تلاش می‌کنند هرگونه مظاهر و جلوه‌های اسلامی را حذف کنند، احزاب اسلامی را سرکوب نمایند، نام کشورشان را تغییر دهند و هرگونه فعالیت اسلامی را در کشورهایشان ممنوع سازند. از نگاه و نظر برخی نخبگان جمهوری‌های خزری، بهترین و تاریخی‌ترین انتخاب حرکت به سمت نظام‌های سکولار است که بدون تردید پاک کردن صورت مسئله به آسان‌ترین شیوه و البته بدترین شیوه می‌باشد. البته نمی‌توان سهم اتفاقات و تحولات خاورمیانه در طی سال‌های اخیر را در گسترش چنین تفکری در منطقه خزر نادیده گرفت. به وجود آمدن مناطق منازعه در این منطقه بهانه لازم را در اختیار رهبران سیاسی کشورهای مسلمان خزر داده است تا در لوای مبارزه با تروریسم و مظاهر آن، هرگونه تلاش برای احیای اسلام در این منطقه را به صورت آشکارا سرکوب نمایند. در صورتی که فاکتور "تروریسم" می‌توانست به موضوع بسیار مهمی برای گفتگو و در نهایت همکاری بین کشورهای خزری با هدف مبارزه مشترک با تهدید مشترک گسترش تفکرات و گرایشات وهابیستی، سلفیستی و داعیشیستی در منطقه خزر بدل گردد.    
همچنین کافی است به تعداد بالای سازمان‌ها و ترتیبات چند‌جانبه در منطقه اورآسیا که شامل دریای خزر نیز می‌شود نظر اندازیم تا دریابیم که کشورهای منطقه خزر در تعریف یک هویت واحد ناتوانند. بدون تردید سیاست کشورهای مسلمان در جغرافیای بزرگ اسلامی خزر به هیچ وجه در خدمت جهان اسلام نیست، بلکه صرفا تلاشی برای حذف یکدیگر و رویارویی و تقابل بین آن‌ها برای به کرسی نشاندن مدل‌ها و نسخه‌های خود از همگرایی تلقی می‌گردد. بدین ترتیب، هر بازیگری به دنبال خرده هویتِ فشار برای تاثیرگذاری بر دیگری است که مطلقا به سود فرصت‌طلبان و سودجویان خارجی می‌‌باشد. همه این‌ها نشان‌دهنده نگاه سطحی‌نگرایانه و غیرواقع‌بینانه به شرایط مذهبی در منطقه خزر می‌باشد. چگونه است که رهبران منطقه‌ای متوجه نیستند که جوامع مذهبی در منطقه خزر و در کشورهای خزری در حال رشد است. اکثریت جمعیت منطقه خزر را مسلمانان تشکیل می‌دهند و به همین دلیل اسلام یک فاکتور بسیار مهم و تعیین‌کننده در ژئوپلیتیک خزر تلقی می‌گردد. لذا علیرغم تاکید برخی کشورهای مسلمان منطقه خزر بر ایدئولوژی توسعه اورآسیایی و دیگر انواع ایدئولوژی‌ها، با اطمینان می‌توان گفت که همه آن‌ها به لحاظ تاریخی بخشی از دنیای اسلام تلقی می‌گردند و زور تحریفشان به حقیقت‌های تاریخی نخواهد رسید. نمونه‌های متعددی از طرح‌ها و ایده‌ها همچون امپراتوری ایرانی-فارسی، اتحاد آریایی، امپراتوری‌ تزاری، اتحاد شوروی، ترکستان بزرگ، امپراتوری عثمانی و دیگر طرح‌ها در منطقه خزر در ادوار مختلف تاریخ به بوته آزمایش گذاشته شد. همه این‌ها بارها و بارها جغرافیای سیاسی منطقه خزر را دستخوش تغییر کردند، اما هیچکدام از آن‌ها نتوانستند اهالی مسلمان منطقه خزر را به بازی با قواعد جغرافیایی-سیاسی خود وادار سازند.

به چه دلیل هلال اسلامی در آسمان دریای خزر رویت نمی‌شود؟

ناتوانی یا عدم تمایل کشورهای منطقه خزر در تعریف و تبیین فصل‌های مشترک همکاری بر اساس اسلام پیامدها و عواقب بسیار خطرناکی برای منطقه به همراه داشته است که ظهور و بروز بازیگران غیررسمی نظیر جریان‌های سلفیستی و وهابیستی و گسترش حضور و نفوذ بازیگران فرامنطقه‌ای در منطقه خزر از جمله آمریکا و پروکسی‌های آن در منطقه – ترکیه، اسرائیل، عربستان و ... از جمله مهم‌ترین آن‌ها است. سیاست‌های مبهم و نامشخص کشورهای منطقه خزر که به جای تاکید بر هویت اسلام بر خرده هویت‌های دیگری تاکید ورزیده و می‌ورزند و دارای اختلافات اساسی در رویکرد سیاست خارجی نسبت به حل مشکلات منطقه‌ای هستند، کشورهایی همچون پاکستان، عربستان، ترکیه، مصر، آمریکا، کشورهای اروپایی، اسرائیل و چین را برای حضور و نفوذ در منطقه خزر به وسوسه انداخته است. زیرا آمریکایی‌ها و متحدین منطقه‌ای آن‌ها واهمه داشته و دارند که تقویت هلال اسلامی در منطقه خزر ممکن است ستاره آمریکایی و خورشید دیگر کشورها را در این منطقه کم نور ساخته و به تغییرات بنیادینی در خط مشی سیاسی و اقتصادی کشورهای خزر بیانجامد.
آمریکایی‌ها و متحدین غربی‌ آن‌ها بیکار ننشسته و علاوه بر استفاده از استراتژی "انقلاب رنگی"، از شیوه‌های دیگری نیز برای از بین بردن هویت اسلامی مردم خزر بهره گرفته‌اند و آن استفاده از استراتژی فاکتور ترکی و عربی است. آن‌ها در صدد هستند تا بار دیگر تجربیات موفق بریتانیا و روس‌ها در استفاده از فاکتور قومیت-ملیت را در طی قرن‌ها تکرار کنند. لازم به ذکر است که آمریکا در استفاده از استراتژی انقلاب رنگی در منطقه خزر تا حدودی محتاط‌تر شده است، زیرا کشورهای منطقه با توجه به تجربه تلخ اوکراین و گرجستان و نیز برخی کشورهای عربی دریافته‌اند که استراتژی دخالت در امور داخلی کشورها چیزی جز بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نیز امنیتی به ارمغان نخواهد آورد. بدین ترتیب غربی‌ها وظیفه دخالت در امور داخلی کشورهای خزری و بحران‌آفرینی هویتی در آن‌ها را به صورت مشخص و واضح به ترکیه، عربستان و اسرائیل محول کرده‌اند.
ترکیه به شدت تلاش می‌کند هویتی فراتر از اسلام را برای دستیابی به اهداف و منویات شخصی خود در منطقه خزر تعریف نماید و آن توسل به تمایلات و گرایشات پان‌ترکیستی است، اما آنگونه که آمریکایی‌ها انتظار آن را داشتند این مهم محقق نگردید و ترکیه نتوانست کشورهای منطقه خزر را به انتخاب یکی از دو گزینه غربیسم و پان‌ترکیسم وادار نماید. ایده پان‌ترکیسم در شرایطی که هویت‌ها و خرده‌هویت‌های مستقلی همچون هویت‌ آذری، اسلامی، ایرانی، فارسی، ترکمنی، روسی، قزاقی و ... نقش تعیین‌کننده‌ای در اتفاقات و تحولات منطقه خزر دارند، به حدی غیرعقلایی، منسوخ و غیرواقع‌بینانه هست که حتی متحد اصلی ترکیه یعنی آمریکا را نیز به تهیه و تدوین طرح‌ها و پروژه‌های دیگری همچون ایجاد سازمان همکاری دریای سیاه و گوآم مجبور نمود، زیرا تنها امید آمریکا و ناتو در منطقه ترکیه است و آنها به هر طریقی به دنبال تقویت حضور و نفوذ این کشور در بالکان، قفقاز شمالی، قفقاز جنوبی، کریمه، اوکراین، مولداوی و نیز سوریه، لبنان و عراق و به صورت مشخص کشورهای مسلمان پهنه آبی خزر هستند.
عربستان سعودی که دیگر نیازی به توصیف ندارد نیز با چراغ سبز آمریکا به کمک آنکارا شتافت. این کشور بزرگ‌ترین منبع بنیادگرایی اسلامی در تمام مناطق دنیا، از جمله منطقه خزر می‌باشد. وهابیسم با به وجود آمدن عربستان سعودی به عنوان کشور مستقل ارتباط مستقیمی دارد. اما نکته جالب توجه و قابل تامل اینکه آل سعود که از ترس و واهمه کشورهای مسلمان خزری نسبت به تهدید گسترش وهابیسم و سلفیسم در این منطقه به خوبی آگاه است، شیوه رادیکالیزاسیون غیرمستقیم در این منطقه را در دستور کار خود قرار داده است. بدون تردید وضعیت نابسامان اجتماعی و اقتصادی برخی کشورهای مسلمان خزری در انتخاب چنین رویکردی از سوی ریاض و دیگر کشورهای عربی بسیار موثر بوده و دارای مصادیق متنوع و متعددی است: تهیه و تدوین برنامه‌های ویژه برای روحانیون و مفتیان در کشورهای خزری، تامین نوشتجات و کتب و نیز تامین ابزارهای تکنولوژیکی و فنی مراکز مذهبی قانونی و غیرقانونی در کشورهای خزری، تامین هزینه ساخت مساجد و مدرسه، برگزاری دوره‌های آموزشی و تربیتی دانشجویان مسلمان منطقه خزر در کشورهای عربی و ...
حاکمان کشورهای اسلامی منطقه خزر با عنایت به اتفاقات و تحولات ناگوار در مناطق منازعه در خاورمیانه – سوریه، قطر، یمن، عراق، افغانستان، بحرین و لیبی باید دریابند که عربستان سعودی وارد هر کشور و هر منطقه‌ای شده‌ است، وهابیت و سلفیت را نیز با خود به همراه داشته است. اعراب بسیار می‌کوشند که مفهوم هلال شیعی را با هدف بسیج اهالی سنی منطقه خزر بر علیه ایران مدام تکرار نموده و برجسته سازند، اما کشورهای خزری چگونه می‌توانند به کشورهای عربی که خود از چند سویی در سیاست خارجی رنج برده و از تعریف و تبیین خط‌مشی واحد در مواجهه با موضوعات و مسائل مختلف منطقه‌ای و بین‌المللی عاجز و ناتوانند متوسل شوند؟ چگونه می‌توان به سردمدار فتنه و آشوب مذهبی در منطقه یعنی عربستان امیدوار بود که برای به انقیاد درآوردن حتی هم کیشان و هم‌مذهبان خود و وادار ساختن آن‌ها به اطاعت کورکورانه از ریاض به هر شیوه‌ غیرانسانی متوسل می‌شود؟
جای تعجب است که رهبران سیاسی کشورهای مسلمان منطقه خزر موضوع افراط‌‌گرایی بنیادگرایان و واکنش تلافی‌جویانه طرفداران اسلام سنتی به آن‌ها در این منطقه را که به دلیل اختلاف بین کشورها و دخالت قدرت‌های خارجی و تقویت حضور اعراب و اسرائیل در آن‌ها به مناطق سیاسی-قومی متعددی منشعب شده است ناچیز می‌پندارند. بدون تردید مناسبات کشورهای مسلمان خزری با عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس به گسترش ایده‌های وهابیستی و نیز ایده‌های "سلفیسم جدید" در آنها خواهد انجامید که ترکیبی از ایده‌های وهابیسم و ایده‌های سیاسی سلفیست‌های رادیکال‌تر می‌باشد.  
در خصوص تلاش بی‌وقفه هم‌پیمان این روزهای آل ‌سعود یعنی اسرائیل برای حضور و نفوذ در منطقه خزر نیز اخیرا  مقاله‌ای تحت عنوان "آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در منطقه خزر" در سایت موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر منتشر شده بود. کسانی و کشورهایی از منطقه خزر و نیز برخی کشورهای معلوم‌الحال، به صورت خاص اسرائیل بدون وقفه تلاش می‌کنند افزایش منازعات و درگیری‌های سیاسی و اجتماعی در کشورهای اسلامی خزر، به صورت ویژه جمهوری آذربایجان را به رشد اسلامیزاسیون در این کشورها و رشد اسلامیزاسیون در منطقه را به تلاش ایران برای یافتن موقعیت مسلط و غالب مذهبی اسلامی و گسترانیدن تاثیر و نفوذش در منطقه مرتبط سازند. این در حالی است که تنها با نگاهی اجمالی و سطحی‌ به رفتار کشورهای مسلمان خزری، به صورت خاص آذربایجان می‌توان به مضحک بودن این تعابیر و تفاسیر پی برد و سوالاتی را مطرح نمود که پاسخ به آن‌ها غیرممکن به نظر می‌رسد. چه کسی می‌تواند بپذیرد که جمهوری آذربایجان به عنوان یک کشور شیعه با یکی از متحجرترین و تروریست‌پرورترین کشورهای دنیا یعنی عربستان و به عنوان یک کشور مسلمان با منفورترین رژیم دنیا یعنی اسرائیل دارای مناسبات اتحادی است و با ایران که دارای پیوندهای عمیق مذهبی، دینی، تاریخی، زبانی، فرهنگی و قومی با آن می‌باشد در تخاصم و دشمنی است!
در پایان این بخش باید به موضوع بسیار مهم دیگری نیز اشاره نمود و آن حواله کردن همه مشکلات و بدبختی‌ها به عامل و فاکتور خارجی است؛ غافل از اینکه وجود اختلافات و منازعات متعدد بین کشورهای منطقه خزر و عدم توانایی و در برخی موارد عدم تمایل برخی از این کشورها به حل و فصل آن‌ها از طریق گفتگو، بسترهای بسیار مناسبی را برای عامل سوم با هدف بسط حضور و نفوذش در منطقه خزر فراهم آورده است. نادیده گرفتن این موضوع و کم‌میلی نخبگان خزری به نشستن به دور میز مذاکره عواقب خطرناکی به همراه خواهد داشت. بدون تردید باید منتظر روزی باشیم که عامل یا عوامل سوم و یا فاکتور خارجی بر اساس قواعد بازی تحمیلی خود صاحبان اصلی منطقه خزر را پای میز مذاکره بنشانند.  

جمع‌بندی

اصرار و پافشاری کشورهای منطقه خزر بر سنتز مذهب و قومیت-قبیله تحت تاثیر مطامع و منافع شخصی و فشار دیگر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، جغرافیای اسلامی خزر را به سمت و سویی خطرناک سوق می‌دهد. کشورها و مناطق مسلمان منطقه خزر – ایران، آذربایجان، قزاقستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان و مناطق مسلمان‌نشین روسیه و گرجستان باید درک کنند که این همه اختلاف و دشمنی و عداوت پیدا و پنهان بین مسلمانان بهانه‌های لازم را در اختیار کشورهای خارجی قرار داده و بستر بسیار مناسبی را برای انجام فعالیت‌ها و اقدامات خرابکارانه در منطقه اسلامی خزر فراهم می‌آورد. شیفتگی زایدالوصف طبقه‌ای از نخبگان در هر یک از کشورهای خزری به جهانی شدن بدون توجه به ارزش‌ها، باورها و انگاره‌های مشترک اهالی مسلمان خزر به ایجاد شکاف‌های قومی، مذهبی، زبانی در منطقه انجامیده است. نقش و تاثیر اسلام بر فرآیندهای توسعه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و قومی کشورهای منطقه نادیده گرفته شد. اسلام جزء لاینفک تاریخ و فرهنگ و فاکتور بسیار مهم در زندگی سیاسی-اجتماعی کشورهای خزری است. نخبگان خزری تلاش می‌کنند با رنگ و لعاب ارزش‌های غربی بی‌هویتی کشورهای تحت مدیریت خود را پنهان سازند، اما بدون تردید روزی فرا خواهد رسید که وادار خواهند شد اسلام را از حصر خارج نموده و با آب دریای خزر غسل نمایند.
و آن روزی است که کشورهای مسلمان منطقه خزر دریابند که فاکتور ترکی، عربی و اسرائیلی بسیار مهلک و کشنده‌تر از فاکتور انقلاب رنگی است و به همین دلیل است که آمریکایی‌ها می‌کوشند با حرص و ولع فراوان از این کارت‌ها به جای فاکتور انقلاب رنگی برای دستیابی به اهداف خود در منطقه خزر بازی کنند. در آن روز بر همگان واضح خواهد شد که پدیده واگرایی در منطقه خزر معلول سیستم‌های سیاسی است که از سوی انگلوساکسون‌ها و یهودیان مدیریت می‌شوند. کشورهای منطقه خزر دقیقاً از فردای آن روز که بتوانند هویت مشترکی را برای خود بر اساس اسلام تعیین نموده و هویت اصلی خود را بازیافته و به آن اقتدا کنند، می‌توانند آرزوها و آرمان‌های بزرگی را در سر بپرورانند و به آن‌ها جامه عمل بپوشانند که ایجاد ارتش مشترک بزرگ اسلامی خزر، تشکیل یک اتحادیه اقتصادی اسلامی خزر، راه اندازی یک تلویزیون مشترک اسلامی خزر، ساخت دانشگاه‌های بزرگ اسلامی خزر، اتحادیه‌های مشترک علمی اسلامی خزر، ساخت کمپانی‌های مشترک خزری تولید مواد غذایی حلال و ... از جمله آن‌ها است. در چنین شرایطی است که می‌توان به رویت هلال اسلامی در آسمان دریای خزر امیدوار بود.
بدون تردید کسانی از کشورهای منطقه خزر هستند که به دنبال سند و فکت برای رد ادعاهای ما مبنی بر تاثیرات بسیار منفی و مخرب و بسیار تعیین‌کننده فاکتورها و محرکه‌های سیاسی بر فاکتور همگرایی اسلامی در منطقه خزر هستند و همچنان بر تاثیر مخرب فاکتور دوم بر فاکتور اول پافشاری می‌ورزند، اما نگاه بدون غرض و مرض به تحولات و اتفاقات اخیر در دنیای عرب به سرکردگی عربستان سعودی که مدعی تولیت حرمین شریفین است به وضوح حاکی از آن است که انگیزه‌ها و محرکه‌های سیاسی چگونه می‌توانند کشوری را مجاب سازند که برادران و هم‌کیشان خود را در یمن اینگونه بکشند و فاجعه‌ای انسانی خلق کنند. آیا در چنین شرایطی باید از تلاش اسرائیل و عربستان برای عادی‌سازی مناسبات با یکدیگر متعجب شد؟ کشورهای خزری باید درک کنند که مهم‌ترین راه حضور و نفوذ عامل و فاکتور سوم در منطقه آن‌ها ایجاد رخنه و شکاف در هویت مشترک آن‌ها یعنی اسلام با استفاده از فاکتورها و محرکه‌های سیاسی همچون زبان، قومیت، فرهنگ و سرزمین است. با هدف جلوگیری از این روند یا حداقل کند ساختن آن، باید خرده هویت‌ها در منطقه خزر را ذیل نام اسلام گردهم آورد.

محسن حمیدی، کارشناس و عضو شورای علمی موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTUzMQ


امواج متلاطم جامعه سیاسی آذربایجان (شاخص پایداری حاکمیت جمهوری آ

امواج متلاطم جامعه سیاسی آذربایجان (شاخص پایداری حاکمیت جمهوری آذربایجان)

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - جمهوری آذربایجان یک حکومت 26 ساله با شاخص پایداری حاکمیت  6.79 دارد. این عدد برابر با سایر کشورهای اتحاد جماهیر شوروی و پایین تر از همسایگانی چون ایران و ترکیه است. کشورهایی که از شاخص پایداری پایین حاکمیت برخوردارند از عدم ثبات سیاسی, عدم توسعه مفهوم منافع ملی, فساد اداری و سیاسی رنج می برند. لازم به توضیح است جامعه سیاسی حاضر در این سرزمین تاکنون نتوانسته یک هویت مستقل سیاسی- فرهنگی برای خود تعریف نماید به همین دلیل می توان جامعه سیاسی جمهوری آذربایجان را یک جامعه سیاسی تازه تاسیس به حساب آورد که به دلیل عدم وجود سوابق تاریخی در تاسیس یک حکومت یکپارچه, از تحلیل پذیری تاریخی پایینی برخوردار است.  آذربایجان به دلیل واقعیت های ژئوپلتیک خود هیچگاه نمی تواند الگوی وابستگی را به الگوی استقلال تبدیل کند زیر آذربایجان یک کشور محصور در خشکی به حساب می آید که یا باید از طریق ایران و یا ترکیه و روسیه و گرجستان به آب های آزاد راه یابد.
همچنین می توان گفت جامعه آذری از لحاظ سیاسی بسیار پرتنش و تغییر پذیر است و تاکنون عمر حکومت ها و نظام های سیاسی در این جمهوری کمتر از عمر انسان ها بوده است. شاید علت اصلی این واقعه آن است که آذری ها توانایی تعریف یک الگوی مشخص را ندارند. آنها باید تصمیم بگیرند آذری, ایرانی یا ترک تبارند؟ مطالعات قوم شناسی نشان می دهد هیچگاه آذری ها که سلجوقی تبار به حساب می آیند, هویتی غیر ایرانی نداشته اند. الگوهایی که خارج از این واقعیت تعریف شوند باعث عدم ثبات جامعه سیاسی در آذربایجان می شود. آذری ها اگر به عقبه تاریخی خود نگاه نمایند در میابند که هرگاه در جامعه ایرانی حظور داشته اند توانسته اند نقش تاثیرگذاری در منطقه خاورمیانه داشته باشند. به گونه ای که در قرون اخیر غالب پادشاهی های ایران با محوریت آنها شکل گرفته و حتی تا هند نیز گسترده شده است. البته مراد از این بحث آن نیست که صحبت از الحاق مجدد آنها به ایران مطرح شود بلکه آنها می توانند به عنوان کشوری مستقل و در یک اتحاد پایدار با جمهوری اسلامی ایران همه باعث افزایش توانایی های ایران شوند و هم توانایی های خود را به طور چشمگیری افزایش دهند.
در این راستا یکی از کلیدی ترین ضعف های حکومت جمهوری آذربایجان را می توان عدم وجود تجربه سیاسی به حساب آورد. آذری ها سال های زیادی است که آرزوی استقلال داشته و برای تحقق آن مبارزه کرده اند اما کمتر از 27 سال است که مستقلاً روی پای خود ایستاده اند. از سویی می توان از یک نقطه نظر تاریخی از اصلی ترین علل عدم شکل گیری جامعه سیاسی در آذربایجان را درهم تنیدگی جمعیتی و مذهبی با ایرانی ها و ترک تبار بودن اکثریت سیاسیون و پادشاهان ایران به حساب آورد. به گونه ای که در ادوار گذشته, آنها میان اینکه بخشی از ایران بوده و یا تمام ایران را داشته باشند مردد بوده اند. از طرفی علاقه آذری ها به وابستگی به ترکیه و روسیه نیز مانع از تعریف یک هویت مستقل می شود.
همچنین اروپایی ها به اتفاق اسرائیل تلاش زیادی برای تعریف یک الگوی سیاسی – فرهنگی غیر ایرانی برای آذری ها دارند. هر چند که این اقدام هزینه زیادی برای جمهوری اسلامی ایران دارد اما هر وقت بلشویک ها توانستند موفق به ایجاد تغییر شوند, حتماً اینان هم موفق به تغییر خواهند شد. آذری ها نه به خاطر تکنولوژی و اقتصاد بلکه به خاطر فرهنگ و نژاد خود ایرانی به حساب می آیند و این دو مقوله را می توان واقعیت هایی تغییرناپذیر به حساب آورد.

ناگفته نماند که آذری ها هیچگاه نتوانسته اند یک اقتصاد تولیدی را تجربه نمایند. نفت می توانست فرصت خوبی برای توسعه زیرساخت ها در آذربایجان به حساب آید اما در حقیقت فقط باعث متوقع شدن دولت و جمعیت آذربایجان شده است. چنین توقعاتی جامعه سیاسی متلاطم آذربایجان را متلاطم تر می کند. زیرا توقعاتی برای جمعیت حاضر ایجاد می کند که تاب و توان تحمل سختی های دهه 90 میلادی آذربایجان را نخواهد داشت. آذربایجان اقتصاد آسیایی و آرزوهای اروپایی دارد. قشر متجدد آن می خواهند مدرنیسم اروپا را تجربه نمایند در حالی که ساختار فعلی سیاسی نمی تواند امری کافی برای آن باشد. البته هر چه از عمر حاکمیت آذربایجان می گذرد تنش حاصل از کاستی های اقتصادی کنترل می شود اما این امر نمی تواند تنش  های آتی را محو نماید.
همانند اکثر کشورهای شوروی سابق, آذربایجان نیز از طریق ثبات و تغییرناپذیری طبقه حاکم به دنبال افزایش پایداری حاکمیت خود است. این رویه برای داشتن کارایی لازم, نیازمند بحران زایی های مصنوعی و یا سرکوب های حساب شده است. همچنین می توان القاء ترس از ایران, ارمنستان, مذهب شیعه و... را در همین راستا تعریف کرد.

 

میثم آرائی درونکلا، عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODc4MA


آقای بردی محمدف, گاز شما ما را نمی گیرد... (همراهی همسایه شمالی

 

آقای بردی محمدف, گاز شما ما را نمی گیرد... (همراهی همسایه شمالی با سمفونی همسایه غربی)

آقای بردی محمدف  , گاز شما ما را نمی گیرد...

(همراهی همسایه شمالی با سمفونی همسایه غربی)

 موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS)- انرژی را می توان از جمله حوزه هایی دانست که در معادلات سیاسی جهان از جایگاهی ویژه برخوردار بوده و نه تنها به عنوان عاملی برای کسب درآمد ارزی بلکه به عنوان ابزاری برای اثرگذاری سیاسی نیز به شمار می روند. در این رابطه نیز عموماً کشورهای صاحب منابع عظیم انرژی سعی دارند تا بار بخش مهمی از اثرگذاری های بین المللی خود را بر دوش منابع انرژی محور خود بیاندازند. ترکمنستان نیز به عنوان یکی از کشورهای غنی در حوزه انرژی  سعی دارد تا از این ابزار استراتژیک نه تنها برای اعمال سیاست های بین المللی خود, بلکه به عنوان تضمینی برای حفظ ساختار حکومتی و سیاسی خود استفاده نماید. اما باید بدانیم که زمانی می توان از نفت یا گاز و یا هر محصول انرژی محور به عنوان یک ابزار مهم تاثیرگذاری استفاده نمود که علاوه بر داشتن منابع عظیم انرژی, توانایی فروش و انتقال آن نیز موجود باشد. ظاهراً کشور دوست, ترکمنستان نیز با یک اشتباه محاسباتی ساده به این نتیجه رسیده است که صرف وجود منابع عظیم گاز می تواند ابزاری برای تاثیرگذاری بر همسایگان شمالی و جنوبی آن باشد. اما این کشور صاحب چهارمین منابع گازی جهان باید بداند که قطعاً رویه در پیش گرفته شده از سوی او در برابر کشور صاحب دومین ذخیره گازی جهان سودمند نخواهدبود. این در حالی است که مزیت های سرزمینی لازم برای صادرات گاز میان ایران و ترکمنستان به اندازه فاصله خورشید تا زمین است. ترکمن ها باید بدانند که گاز آنها آنقدر قدرت ندارد که مثل برق ایران را بگیرد!!!!...

طی سال‌های اخیر ایران و ترکمنستان در شرایط داد و ستد سودمند انرژی قرار داشتند. ایران گاز طبیعی ترکمنستان را خریداری می‌کرده و در مقابل خدمات مهندسی-فنی و کالاهای خود را در اختیار این جمهوری قرار می‌داد. ترکمنستان طی ماه‌های اخیر بزرگ‌ترین خریدار کالا از ایران بوده و در مجموع بزرگ‌ترین شریک تجاری ایران پس از چین و ترکیه هست. طرفین طی این سال‌ها ده‌ها سند همکاری را به امضاء رساندند و تقریبا 150 کمپانی ایرانی نیز در ترکمنستان فعالیت می‌کنند، اما همه این‌ها به همراه وجود مرز زمینی مشترک به طول 992 کیلومتر، نزدیکی تاریخی و مذهبی و حضور اقلیت ترکمن در شمال ایران که همگی می‌توانند به عنوان فاکتورهای اتحاد و همبستگی بین دو کشور همسایه تلقی گردند نتوانست مقامات عشق‌آباد را مجاب سازد که از فکر توطئه و نیرنگ بر علیه ایران بیرون آید. طی روزهای اخیر ترکمنستان به صورت ناگهانی ارسال گاز به ایران را به دلیل اختلاف بین دو کشور پیرامون بدهی کشورمان متوقف نمود و بدین ترتیب بار دیگر مسئله گازی در مناسبات بین ایران و ترکمنستان به بن بست رسید. بنابر گزارشات، کمپانی گازی ترکمنستان علیرغم توافق حاصله بین مقامات دو کشور که مذاکرات و پرداخت فوری بدهی‌ها را پیش‌بینی می‌کند دست به این اقدام زده است. طرف ایرانی این اقدام را نقض آشکار این توافق عنوان نمود.

اگرچه وجود محرکه‌های اقتصادی در تصمیم عشق‌آباد کاملا واضح بوده و قابل کتمان نیست، اما وجود لابی قوی طرفدار آمریکا، اسرائیل و ترکیه در ترکمنستان و همراه شدن این کشور با سمفونی بی‌ثباتی، ناآرامی و تنش که محور خطرناک غرب، اسرائیل، ترکیه و کشورهای عربی به رهبری آمریکا در حال نواختن آن در منطقه هستند، ما را وادار می‌سازد تا نتیجه بگیریم که تشدید سیاست‌های ضد ایرانی عشق‌آباد با تشدید تنش در مناسبات ایران با ترکیه و غرب پیرامون تحولات سوریه در ارتباط هست. این گزارش در ادامه می‌کوشد ابعاد پیدا و پنهان این اتفاق را که مجموعه‌ای در هم‌تنیده از محرکه‌های داخلی و خارجی است مورد واکاوی قرار داده و در پایان نیز پیشنهاداتی را برای طبقه تصمیم‌گیر و تصمیم‌ساز جمهوری اسلامی ایران ارائه نماید.

توافقنامه هسته‌ای تحت عنوان "برجام" اگرچه به دلیل کارشکنی‌ها و بد عهدی‌های فاحش آمریکا شکننده به نظر می‌رسد، اما قابل کتمان نیست که لغو تحریم‌‌ها از ایران توازن قدرت در منطقه خزر را به سود ایران تغییر خواهد داد. احتمالا این نکته از نظر مقامات عشق‌آباد نیز دور نماند که ایران پساتحریم با قدرت در حال بازتعریف نقش و جایگاه منطقه‌ای و جهانی خود است. پس از لغو تحریم‌ها تهران تلاش می‌کند سیاست فعال‌تری را در منطقه خزر اتخاذ و نقش میانجی فعال‌تری را در انتقال گاز به اروپا و نیز سایر مناطق ایفا نماید. کشورمان قصد دارد کریدورهای حمل و نقل ترانزیتی جدیدی را نیز در منطقه ایجاد نماید. ضمنا مقامات کشورمان با جدیت و جسارت بیشتری بر واریانت‌های خود پیرامون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر پافشاری خواهند کرد. در سطحی کلا‌ن‌تر، ایران و روسیه نیز در صدد هستند تاثیر و نفوذ اتحادیه اروپا و آمریکا را در منطقه خزر به حداقل برسانند و بدون دخالت کشورهای فرامنطقه‌ای امنیت سیاسی، اقتصادی و انرژی این منطقه را تامین نمایند. بدون تردید این روند خوشایند و مطلوب عشق‌آباد به عنوان پروکسی و نماینده غرب و آمریکا در منطقه نیست و همین موضوع نیز سبب گردید رهبری عشق‌آباد در اتخاذ خط‌مشی سیاست خارجی خود در قبال ایران دچار سراسیمگی و آشفتگی گردد.

احتمالا موضوع دیگری که ترکمن‌ها را بیمناک ساخته و آن‌ها را به اتخاذ سیاست‌های غیرعقلایی و نسنجیده بر علیه ایران وادار نمود ترس و واهمه آن‌ها از سیطره هژمونیک مذهبی و فرهنگی ایران در منطقه هست. رهبری ترکمنستان بیم آن دارد که ایران بر سبک زندگی سکولار مسلمانان این جمهوری تاثیر بگذارد، اما مقامات همسایه شمالی باید به این درک مهم برسند که تهران هیچگاه برای تحمیل نسخه خود از توسعه سیاسی-اقتصادی تلاش نمی‌کند، بلکه می‌کوشد با ارائه الگویی مناسب از خود به عنوان کشوری توسعه‌یافته که همزمان به ارزش‌های سنتی، مذهبی، فرهنگی و ملی خود پایبند است مردم منطقه را به سمت خود جلب و جذب نماید. تردیدی وجود دارد که کند ساختن و یا جلوگیری از این روند از سوی رهبران کشورهای این منطقه، از جمله رهبر کشور مورد مطالعه در این گزارش، آن‌ها را در مقابل شهروندشان قرار می‌دهد، نه ایران.

بدیهی است که تلاش بی‌وقفه رهبری عشق‌آباد برای از بین بردن فاکتورهای موثر قدرت نرم در مناسبات بین دو کشور، از جمله همکاری‌های اقتصادی-انرژی با هدف مصون ماندن از تاثیر و نفوذ ایران دارای پیامدهای منفی و نامطلوبی برای این جمهوری خواهد بود. این کشور با درخواست از ایران برای پرداخت فوری بدهی‌ها بازی خطرناکی را آغاز نمود. عشق‌آباد در شرایط تقویت منطقه‌گرایی، به تدریج از ترتیبات و سازمان‌های چندجانبه که کانال‌های مهم همکاری‌ها و تعاملات منطقه‌ای تلقی می‌گردند فاصله گرفته و بیش از پیش منزوی خواهد شد. این در حالی است که جهت‌گیری سیاست خارجی ترکمنستان که علیرغم ادعای "بی‌طرفی" مقامات این کشور، مبتنی بر نزدیکی مناسبات با غرب است به دلیل شرایط جغرافیایی این کشور چندان موثر واقع نیفتاد. بستن گاز به روی اهالی شمالی کشورمان در حالی که پرونده بدهی ایران با امضای توافقنامه بین تهران و عشق‌آباد به صورت موقت بسته شده بود، بیانگر ماهیت پیش‌بینی‌ناپذیر و میل فزاینده این کشور به استفاده ابزاری از انرژی است که بدون تردید وجهه و اعتبار منطقه‌ای و بین‌المللی ترکمنستان را خدشه‌دار خواهد کرد.

مثال ترکیه بر ادعای ما صحه می‌گذارد، زیرا همسایه شمالی نیز دقیقا سیاست‌های همسایه غربی را تکرار می‌کند. ترک‌ها سیاست تنش‌زایی با کشورهای همسایه خود را در پیش گرفته بودند، اما در نهایت با صرف هزینه گزاف مالی و سیاسی دریافته‌اند که به تنهایی نمی‌توانند از عهده مشکلات و پیچیدگی‌های امنیتی در منطقه، به صورت ویژه تهدید گسترش حضور و نفوذ "داعش" و مزدوران آن‌ها در منطقه برآیند که وقوع حملات تروریستی مکرر در این کشور و چرخش سریع آنکارا به سمت اتحاد ولو تاکتیکی با ایران و روسیه گویای همه چیز هست. رهبری عشق‌آباد باید از اتفاقات ترکیه و دیگر رخدادهای بزرگ منطقه‌ای نظیر جنگ در دونباس، جدایی کریمه از اوکراین، جنگ در گرجستان و اتفاقات سوریه درس گرفته و دریابد که معادلات منطقه‌ای پیچیده‌تر از آن است که بتوان آن‌ها را بر اساس یک الگوی مشخص تحلیل و تفسیر و بر اساس آن عمل نمود. بنابراین نقض توافقنامه‌های گازی، برگزاری مانورهای نظامی در دریای خزر و سایر اقدامات تحریک‌آمیز بر علیه ایران نتیجه و پیامدی جز بی‌ثباتی و ناآرامی در آن کشور به همراه نخواهد داشت. احتمالا مقامات ترکمن امیدوار به حمایت غرب و آمریکا در صورت ایجاد بحران احتمالی در مناسبات با ایران هستند، اما آن‌ها گویا فراموش کرده‌اند که در اوج درگیری و منازعه و جنگ تحریم‌ها بین مسکو و آنکارا پس از سرنگونی هواپیمای روسی از سوی ترکیه در اواخر سال 2015، غربی‌ها و آمریکایی‌ها در پاسخ به درخواست کمک آنکارا تنها سکوت اختیار کرده و هیچ اقدام عملی برای مصون نگه داشتن این کشور از خشم و غضب روسیه انجام نداده‌اند.

از سویی دیگر، اگرچه رئیس جمهور ترکمنستان "قربانقلی بردی‌محمدوف" وجود مشکلات اقتصادی و اجتماعی در کشورش را انکار نموده و اظهار می‌کند که ترکمنستان در حال حاضر "عصر طلایی" خود را سپری می‌کند، اما اخبار و گزارشات پیرامون تحولات داخلی این کشور حاکی از آن است که ترکمن‌ها بحران اقتصادی عمیقی را تجربه می‌کنند، لذا این کشور با قطع گاز ارسالی به ایران در شرایط آسیب‌پذیری قرار گرفت. پکن تنها خریدار واقعی گاز ترکمنستان تلقی می‌گردد، اما درآمد حاصل از مناسبات انرژی با چین برای از بین مشکلات اجتماعی-اقتصادی در ترکمنستان و تامین امنیت در مناطق مرزی ترکمنستان و افغانستان کافی به نظر نمی‌رسد. ضمنا تنها یک خریدار برای این همه گاز مغایر با سیاست پلورالیسم اقتصادی و تنوع‌بخشی به مسیرهای صادراتی است که مدت‌ها است پیرامون آن در عشق‌آباد سخن می‌گویند. شرایط زمانی وخیم‌تر به نظر می‌رسد که دریابیم چین به عنوان تنها خریدار گاز ترکمنستان دارای منافع کافی و وزن استراتژیک بالایی بوده و می‌تواند شرایط هر معامله‌ای را به گونه‌ای که مطلوبش هست تغییر دهد. نامشخص بودن قیمت گاز ارسالی ترکمنستان به چین که احتمالا کم نیز هست را می‌توان در همین چارچوب تفسیر نمود.

با این توصیفات و توضیحات ما به همسایه شمالی خود توصیه می‌کنیم که پیش از تحمیل هزینه‌های هنگفت سیاسی و مالی، به صورت رایگان از تجربه ترکیه و دیگر کشورهای منطقه بهره گرفته و سیاست تعامل با همسایگان را در پیش گیرد. اما ایران باید مذاکرات فوری و جدی گازی با طرف ترکمنی را در دستور کار خود قرار داده و در صورتی که این مذاکرات به دلیل زیاده‌خواهی‌های طرف ترکمن به نتیجه نرسد، از اقدامات سلبی برای تنبیه عشق‌آباد استفاده نموده و خرید گاز از این کشور را به صورت کامل لغو نماید. وقت آن رسیده است که مقامات کشورمان در خط‌مشی سیاست خارجی خود نسبت به ترکمنستان که تاکنون در چارچوب اصل مهم حسن همجواری و احترام به همسایگان مبتنی بر موضع سکوت در مقابل سیاست‌های ضد ایرانی این کشور بود تجدید نظر نموده و با تکیه بر پتانسیل‌های بالای داخلی خود، از جمله نیروهای مسلح قوی، نیروهای انسانی توانمند و منابع عظیم انرژی از موضع قدرت با این کشور کوچک آسیای میانه سخن بگویند. ایران پساتحریم باید برای تقویت دیپلماسی نظامی، مذهبی، سیاسی، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در منطقه خزر بکوشد که کاملا قابل توجیه و توضیح است. کشورمان در طول تاریخ همواره دارای جایگاه و موقعیت غالب و مسلط در منطقه خزر در تمام حوزه‌های فوق‌الذکر بوده است. احیا جایگاه و موقعیت ویژه ایران در منطقه خزر هیچ گونه منافاتی با مناسبات پویا و باثبات با کشورهای منطقه، به صورت خاص ترکمنستان ندارد.

ضمنا نقض عهد از سوی عشق‌آباد ضرورت تشدید دیپلماسی انرژی از سوی تهران را بسیار مبرم می‌سازد که در این چارچوب ایجاد کارتل گازی با حضور ایران، آذربایجان و روسیه با هدف هماهنگی تصمیمات و اقدامات گازی و تشدید مذاکرات پیرامون طرح‌ها و پروژه‌های انرژی منطقه‌ای، به صورت خاص خط لوله آی‌پی و طرح انتقال گاز از روسیه به هند از طریق آذربایجان و ایران بسیار تعیین کننده خواهد بود. در خصوص ایجاد کارتل گازی، این اقدام با منافع تهران، مسکو و باکو در انطباق و سازواری است. روسیه به دنبال آلترناتیوی برای خط لوله گاز اوکراین است، ایران به دنبال بازارهای فروش انرژی است و آذربایجان نیز با مشکل تامین ظرفیت خط لوله گاز به اروپا مواجه هست. در خصوص خط لوله آی‌پی نیز باید گفت که خط لوله جایگزین تاپی که به شدت از سوی غرب و آمریکا پشتیبانی می‌شود به دلیل شرایط پیچیده در افغانستان و مهم‌تر از آن پیش‌بینی ناپذیر بودن ترکمنستان که با اقدام اخیرش نیازی به تلاش برای اثبات آن نیست قابلیت اجرایی ندارد. مقامات کشورمان در این شرایط باید به دیپلماسی انرژی شدت بخشیده و پیرامون این طرح‌ها با کشورهای منطقه به گفتگو و مذاکره بپردازند.

اما نکته قابل توجه و تامل اینجا است که نمی‌بایست در گرماگرم سرزنش اقدام قبیح و شرم‌آور کشور همسایه از اعتراف و توجه به اهمال‌کاری خود در موضوع مهم تامین امنیت انرژی در مناطق مختلف کشورمان غافل شویم و سهم خودمان را در بروز این رخداد محاسبه نکنیم. احتمالا پس از اقدام ضد ایرانی ترکمنستان کسی در ایران نباشد که به این نتیجه مهم و حیاتی نرسیده باشد که مهم‌ترین چالش کشورمان در حال حاضر بی‌توجهی مقامات تهران به موضوع اقتصاد مقاومتی است. متاسفانه این موضوع حیاتی در بین همهمه‌های سیاسی جناح‌های مختلف در کشور مورد غفلت واقع گردید. در صورتیکه مطالعه رفتار کشورها به وضوح حاکی از آن است که آن‌ها تنها کشورهایی را جدی می‌گیرند که همزمان دارای قدرت اقتصادی و نظامی باشند. بنابراین تا زمانی که قدرت اقتصادی خود را همزمان با قدرت سیاسی-نظامی بهبود نبخشیم، صحبت از کاهش فشارها بر ایران از سوی کشورهای حتی کوچکی همچون ترکمنستان که ضعیف‌ترین حلقه در سیستم امنیت اورآسیا است ساده‌لوحانه به نظر می‌رسد.

 

محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

میثم آرائی درونکلا, عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/NzMyNQ

 


سردار ملی ما, سالار ملی ما.... (درباره سیاست های پانترکیسم و پا

 

سردار ملی ما, سالار ملی ما.... (درباره سیاست های پانترکیسم و پانتورانیسم ترکیه و جمهوری آذربایجان)

سردار ملی ما  , سالار ملی ما....

(درباره سیاست های پانترکیسم و پانتورانیسم ترکیه و جمهوری آذربایجان)

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS)- اخیرا ویدئویی در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی منتشر گردید که در آن طرفداران پان‌ ترکیسم در جریان یک مسابقه فوتبال شعارهای ضد ایرانی سر داده، به پرچم ایران بی‌حرمتی کرده و به خواندن سرود ملی ترکیه پرداختند. به این بهانه قصد داریم پشت پرده این اتفاق و نظایر آن را در شرایطی که منطقه به دلیل رخنه نامحرمان و بیگانگان سوداگر و فرصت‌طلب ملتهب هست را مورد واکاوی قرار داده و راهکارهایی را نیز در مقابله با پدیده وارداتی "پان‌ترکیسم" و "پان‌تورانیسم" ارائه دهیم.

بدون تردید راز احیای طرح‌ها و برنامه‌های پان‌ترکیست‌ها و پان‌تورانیست‌ها پیرامون ایجاد آذربایجان بزرگ که به شدت مورد حمایت بازیگران خارجی از جمله ترکیه، اسرائیل و آمریکا است در ترس و واهمه شدید محور شرارت ترکیه-آذربایجان-عربستان-اسرائیل از توافق هسته‌ای بین ایران و گروه 1+5 و نیز پیروزی‌های قابل توجه سیاسی-نظامی تهران در سوریه نهفته هست. نمی‌توان به یاد نیاورد که چگونه در بحبوبه توافق هسته‌ای و در شرایط کاهش تنش‌ها بین ایران و غرب رهبری آذربایجان بلافاصله تصمیم گرفت راهی ریاض شود. رئیس جمهور آذربایجان "الهام علی‌یف" با نزدیکی مناسبات با عربستان قصد دارد از یکی از رادیکال‌ترین کشورهای منطقه به عنوان عامل توازن‌بخش در مناسبات با ایران پساتحریم استفاده نماید. توافقنامه هسته‌ای تحت عنوان "برجام" اگرچه به دلیل کارشکنی‌ها و بد عهدی‌های فاحش آمریکا شکننده به نظر می‌رسد، اما به عقیده رقبا و دشمنان ایران، این توافقنامه می‌تواند توازن قدرت در خاورمیانه را به سود تهران برهم زده و به شرایط جدیدی در حوزه‌های مختلف منجر گردد.

متغیر مهم دیگر سوریه هست. پیروزی‌های سیاسی و میدانی محور ایران-روسیه-سوریه-عراق در مقابله با تروریست‌های "داعش" که به شدت از سوی محور شرارت حمایت می‌شوند مناسبات بین این دو ائتلاف را پرتنش ساخت. بدون تردید محور خطرناک ترکی-عربی-غربی-عبری که از پیروزی‌های سیاسی-نظامی ایران و روسیه در سوریه به شدت عصبی است دست به کار خواهد شد. کاملا واضح هست که این بازیگران به این دلیل که نتوانسته‌اند به خاطر سیاست‌های هوشمندانه رهبری جمهوری اسلامی ایران در تشریح و تبیین دقیق اهداف سیاست خارجی ایران از فاکتور مذهب برای رسیدن به اجماع منطقه‌ای بر علیه تهران بهره ببرند، دیوانه‌وار به فاکتور قومی متوسل شده‌اند تا بدین ترتیب ایران را از پیگیری اهداف و منویات سیاست خارجی خود باز داشته و توجه آن را متوجه داخل سازند.

روند تحولات به وضوح حاکی از آن است که ایجاد و تقویت دنیای ایرانی-شیعی در کشورهایی همچون یمن، سوریه، لبنان، عراق و افغانستان، نزدیکی فزاینده مناسبات بین ایران و روسیه به عنوان متحدین طبیعی و از بین رفتن بهانه واهی محور غربی-عربی-عبری-ترکی برای ادامه تحریم‌ها بر علیه ایران و اثبات حقانیت کشورمان که بدون تردید موجب قوت گرفتن نقش و جایگاه ایران در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد شد، جبهه ضد ایرانی اسرائیل، آذربایجان، پاکستان، ترکیه، افغانستان، کشورهای عربی، آمریکا و به صورت دقیق‌تر محافل نئومحافظه‌کار نظام سیاسی آمریکا را بر آن خواهد داشت تا با هدف جذب برخی دولت‌های وابسته و ضعیف به سمت خود و منزوی ساختن ایران مبارزه منطقه‌ای و بین‌المللی بر علیه کشورمان با استفاده از فاکتور قومی را تشدید سازند. در این بین یکی از ابزارهای مهم فشار این ائتلاف بر علیه ایران تقویت ایده‌های پان‌ترکیسم و پان‌تورانیسم در قالب اتحادیه کشورهای ترک‌زبان به رهبری ترکیه هست. در چارچوب برقراری مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بین کشورهای ترک‌زبان، همکاری جدی بین ترکیه، آذربایجان، قزاقستان و قرقیزستان مشاهده می‌شود. حتی ترکمنستان نیز به حضور در اتحادیه کشورهای ترک‌زبان به عنوان ناظر علاقه‌مندی جدی نشان داده است.

اما آنچه که در این بین بیش از همه ما را به حیرت وا می‌دارد، نقش و جایگاهی است که ترکیه، عربستان و اسرائیل به عنوان پروکسی‌های غرب و آمریکا در منطقه در تلاش ژئوپلیتیک خود با هدف منزوی ساختن ایران برای آذربایجان قائل شده‌اند. حیرت‌آورتر آنکه  در حالیکه اکثریت جمعیت جمهوری آذربایجان را شیعیان تشکیل می‌‌دهند، رهبری این کشور هم تاریخ، هم مذهب و هم‌فرهنگ ایران, مشتاقانه برای همکاری تنگاتنگ ژئوپلیتیک با کشورهای سنی مذهب همچون عربستان، ترکیه و پاکستان و نیز دشمن تمدن اسلامی یعنی اسرائیل تلاش می‌کند. بدیهی است که ما نباید در این حیرت و هیجان بمانیم و منفعل باشیم. تهران باید اقدامات و تحرکات آذربایجان را به دقت رصد نموده و در صورتی که این اتحاد ضد ایرانی نامیمون با حضور باکو به فعالیت‌های خود ادامه دهد، نباید در واکنش به سیاست‌های رادیکال ضد ایرانی درنگی صورت گیرد.

بستر این کار نیز مهیا است. بر خلاف ایران، از هم گسیختگی قومی در ترکیه و آذربایجان به مراتب عمیق‌تر هست. بدون تردید اگر ایران بخواهد تنها بخش اندکی از هزینه‌هایی که این دو کشور با کمک متحدین عربی-غربی-عبری خود با هدف فروپاشی قومی-مذهبی در ایران انجام می‌دهند را در ترکیه و آذربایجان انجام دهد، در آن صورت باکو و آنکارا درخواهند یافت که تا چه اندازه در مسئله قومی آسیب‌پذیر و شکننده هستند. ضمنا ترکیه و عربستان در شرایط بسیار نامطلوبی قرار دارند و از مشکلات فراوانی در عرصه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی رنج می‌برند. هر دوی این کشورها نسنجیده و نیندیشیده خود را درگیر جنگی نافرجام در سوریه و یمن کرده‌اند که تبعات و پیامدهای آن کاملا واضح هست. آن‌ها در تامین ثبات و امنیت اجتماعی-سیاسی در داخل کشور خودشان ناتوان شده‌اند، مناسباتشان با تمام کشورهای همسایه رو به وخامت گذاشت و مهم‌تر آنکه متحدین غربی-آمریکایی آن‌ها نیز از هزینه کردن‌های سیاسی و نظامی برای این کشورها که پتانسیل بالایی برای بی‌ثباتی سیاسی-نظامی دارند و به تدریج مشروعیت و مقبولیت خود را در داخل و خارج کشور از دست می‌دهند مرددند که فرصتی مناسب را برای قدرت‌های منطقه‌ای همچون ایران و روسیه که دارای شرایط سیاسی-اجتماعی باثباتی هستند با هدف بازیگری جدی‌تر و فعال‌تر فراهم آورده است.

با توجه به همه آنچه که پیرامون طرح‌های خصمانه غرب و پروکسی‌های آن‌ها در منطقه بیان شد توصیه می‌گردد که مقامات کشورمان با زبان منطق و رایزنی متعدد با مقامات ترکیه و آذربایجان آن‌ها را متقاعد سازند که حضور عربستان و کشورهای عربی در هر کجایی با گسترش وهابیسم و سلفیسم در آنجاها همراه بوده و باکو و آنکارا نیز از این قاعده مستثنی نیستند و آتشی که عربستان با هیزم قومیت و مذهب در حال برافروختن آن‌ است روزی دامن این دو کشور را نیز خواهد گرفت. ضمنا باید به ترکیه و آذربایجان فهماند که در برآورد درست شرایط داخلی ایران که به آن‌ها در اتخاذ تصمیم عقلایی‌تر در مناسبات با کشورمان کمک قابل توجهی خواهد کرد به این موضوع توجه کنند که آذری‌های ایران چه در گذشته و چه در حال پایبند به ایده یکپارچگی و هویت ملی بوده و هستند و حتی سهم برجسته‌ای در گسترش ایده‌های ملی‌گرایانه و مذهبی ایران در سرتاسر تاریخ داشته‌اند. شاید آنها نمی دانند که در کوران مشروطه خواهی ملت ایران,تهران را ستارخان و باقرخان آذری زبان از چنگال طاقوت نجات داده و حتی رهبر کنونی ایران نیز هم کیش آذری زبان های عزیز ایرانی است. حتماً این کشورها اطلاع ندارند که از بزرگترین فرماندهان جنگ تحمیلی ایران در مصاف با دشمن بعثی, آذری زبان بودند و آذری زبان ها نقش کلیدی در ساختار نظام سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی ایران دارند.

اما در صورتی که باکو و آنکارا اصول مناسبات مبتنی بر حسن همجواری را نقض نموده و با اتخاذ سیاست‌های رادیکال از ناقضان حاکمیت و تمامیت ارضی ایران حمایت نمایند که البته طی سال‌های اخیر نیز گاهاً اینگونه بود، ایران می‌تواند حق مقابله به مثل را برای خود قائل شده و از برخی ابزارها برای تنبیه آن‌ها استفاده نماید که در زیر به برخی از مهم‌ترین این اقدامات سلبی و ایجابی اشاره می‌کنیم:

- اکنون که کشورهای منطقه خزر به توسعه روابط منطقه ای خود می اندیشند و با توجه به توافقات بسیار مهم به عمل آمده میان ایران, روسیه و ترکیه بر سر وضعیت سوریه, هر گونه رفتارهای انتحار گونه کشورهایی که دست پایین را در معادلات منطقه دارند باعث شدت عمل کشورهایی نظیر ایران و روسیه, که دست بالا را در این معادلات دارند می گردد.

- تهران با تعمیق همکاری استراتژیک با ارمنستان به واسطه اجرای پروژه‌های حمل و نقل-انرژی و دیگر پروژه‌ها می‌تواند موازنه شکننده‌ای که در موضوع قره‌باغ وجود دارد را به زیان آذربایجان و ترکیه بر هم زند.  

- عمق شراکت اسراتژیک بین باکو و آنکارا و نیز همکاری نظامی-فنی تنگاتنگ بین آذربایجان و دشمن شماره یک ایران در منطقه یعنی اسرائیل همواره موجب نارضایتی تهران بوده، هست و خواهد بود. مقامات کشورمان می‌توانند با برانگیختن تمایلات ضد اسرائیلی جریان‌ها و گروه‌های اسلام‌گرا در آذربایجان که علاقه‌مند به اداره حکومت به شیوه حکومتی ایران هستند برای تنبیه دولت باکو استفاده نموده و رهبری این کشور را برای تامین و ثبات داخلی به زحمت اندازد.     

- ایران می‌تواند در ترکیه از تلاش جدایی‌طلبان - علویان، زازاها و اکراد و در آذربایجان از تلاش جدایی‌طلبان تالش، لزگی و آوار که برای تعیین حق سرنوشت خود تلاش می‌کنند حمایت نماید.

- ایران باید بازارهای خود را با شرایط مطلوب به روی کشورهای آسیای میانه و قفقاز باز نموده و در مقابل نیز برای حضور گسترده در بازار آن کشورها تلاش بسیار کند.

- ایران باید مناسبات خود با جمعیت فارس‌زبان در بسیاری از کشورهای منطقه را تقویت نموده و آن‌ها را در قالب اتحادیه‌ای تحت عنوان اتحادیه کشورهای فارسی‌زبان گردهم آورد.

- و نهایتا اینکه مقامات جمهوری اسلامی ایران می‌توانند و باید با استفاده هدفمند و به هنگام از مفاهیمی همچون شیعیسم، اسلامیسم و ایرانیسم در مناطق خارج نزدیک و دور, دکترین پان‌ترکیسم و هر دکترین تفرقه‌‌انداز را که از سوی آذربایجان و ترکیه و متحدین موقعیتی آن‌ها در جهان عرب و غرب حمایت می‌شوند با شکست سنگینی مواجه سازند.

 

محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

میثم آرائی درونکلا, عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/NzExMQ