سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

طول ساحل کشورهای حاشیه دریای خزر و ارتباط آن با پروسه تحدید حدود

نکات حقوق بین الملل، دریای خزر

طول ساحل کشورهای حاشیه دریای خزر و ارتباط آن با پروسه تحدید حدود فلات قاره

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – نمی توان به این بهانه که دریای خزر یک دریای بسته یا دریاچه است، به رویه های بین المللی تحدید حدود فلات قاره بی توجه بود. در هر شرایطی باید فلات قاره دریای خزر را تحدید حدود کرد.

یکی از مهمترین، کلیدی ترین و حقوقی ترین روش های تحدید حدود فلات قاره مبتنی بر مقایسه طول سواحل مرتبط کشورهای مدعی و برقراری نسبت میان آن با مساحت منطقه مورد مناقشه است. دقیقتر آنکه کشورها می توانند به نسب طول سواحلی که دارند از مساحت منطقه مورد مناقشه برخوردار گردند. شرایط خاص دیگری نیز وجود دارند که باید در تحدید حدود رعایت گردند.

طول جغرافیایی سواحل کشور های حاشیه دریای خزر در تصویر سمت چپ منعکس گردیده است. قزاقستان 1900، روسیه 1355، آذربایجان 820، ترکمنستان 1768 و ایران 657 کیلومتر.

طول سواحل بیان شده طول جغرافیایی سواحل است حال آنکه در حقوق دریاها ضابطه تعیین میزان طول سواحل به گونه دیگری است. اگر ضوابط بیان شده در آراء دیوان که عبارتند از: استفاده از "فرمول خط صاف"، رعایت "سواحل هم پوشاننده"، تکیه بر "سواحل مرتبط" رعایت گردد آنگاه در نسبت با بلوک جنوبی دریای خزر میزان سواحل موثر سه کشور ایران، ترکمنستان و آذربایجان بسیار متفاوت از آنچه که بیان شده خواهد بود.

نمی توان کشورهای روسیه و قزاقستان را مدعی بلوک جنوبی خزر دانست چه اینکه خود این کشورها نیز مدعی مناطق مورد بحث نیستند. لذا باید بلوک جنوبی خزر را میان سه کشور ایران، ترکمنستان و آذربایجان تحدید حدود کرده و طول سواحل مرتبط این سه کشور را در نسبت با منطقه مورد مناقشه (بلوک جنوبی) استخراج کرد.

تصویر ذیل به صورت نسبتاً دقیقی طول سواحل مرتبط ( خطوط زرد ) سه کشور را نشان می دهد. ایران 621 کیلومتر (45 درصد)، ترکمنستان 407 کیلومتر (30 درصد) و آذربایجان 346 کیلومتر (25 درصد) از سواحل مرتبط بلوک جنوبی را در اختیار دارند. حال خودتان می توانید تحدید حدود را انجام داده و حدس بزنید که بر اساس موازین حقوقی چه مقدار از بلوک جنوبی دریای خزر متعلق به ایران است.

 میثم آرائی درونکلا؛ عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیر موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTg5Nw


ظرفیت ها و پتانسیل های توریستی و گردشگری کشورهای منطقه خزر

 ظرفیت ها و پتانسیل های توریستی و گردشگری کشورهای منطقه خزر

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر IIKSS - سفر و گردشگری یکی از بخش‌های کلیدی توسعه اقتصادی در جهان است. گردشگری حدود 10 درصد از کل تولید ناخالص داخلی در جهان را به خود اختصاص داده است و تقریبا یک دهم مشاغل دنیا محسوب می‌شود.

امروزه صنعت گردشگری بخش اعظمی از درآمدهای اقتصادی کشورها را تامین می‌کند و جایگاه ویژه‌ای در بودجه دولت‌ها دارد. صنعت گردشگری علاوه بر این صنایع دیگر را نیز درگیر خود می‌کند و باعث رونق بخش‌های دیگر و زیرشاخه‌های اقتصادی می‌شود و می‌توان گفت نقش یک کاتالیزور را در چرخه صنعت ایفا می‌کند. این صنعت پویا صنایع خدماتی همچون حمل و نقل (خطوط هوایی، دریایی، ریلی، جاده‌ای) خدمات اقامتی( هتل‌ها، استراحت‌گاه، پارک‌های تفریحی، مراکز خرید، سالن‌های موسیقی و ...) و همچنین رونق بازار(خرید سوغاتی) را با خود همراه ساخته است. همانگونه که در سطور پیشین به آن اشاره شد، دولت‌ها توجه ویژه‌ای به پتانسیل‌های گردشگری و توریسم دارند. از جمله بهترین و جذابترین مناطق گردشگری در دنیا، دریای خزر معرفی شده است. منطقه خزر از جمله مناطقی است که تقریبا تمامی اقلیم‌های آب و هوایی را در خود جای داده است. مناطقی همچون سرد و یخزده شمال، منطقه جلگه‌ای و دلتایی ولگا، منطقه خشک و کویری در قمست شرقی و صحرای قره قوم، مناطق معتدل و مرطوب در قسمت جنوبی و جنوب غربی خزر و شمال ایران و آذربایجان که جنگل‌های انبوه را در اختیار دارند. با توجه به پتانسیل‌های موجود کشورهای حاشیه‌ای این پهنه آبی نیز طی سال‌های اخیر تدابیری را در راستای جذب بیشتر گردشگر اتخاذ و هزینه‌های هنگفتی را برای رونق این صنعت صرف کرده‌اند تا از مسابقه جذب توریسم عقب نمانند. اقداماتی همچون ایجاد جزایر مصنوعی، ساخت هتل‌های بزرگ، برج‌های بسیار بلند بعنوان نماد کشور، اماکن تفریحی و رفاهی مطابق با استانداردهای روز دنیا و ... توسط کشورهای منطقه خزر صورت گرفته است که در ذیل به آنها اشاره و ظرفیت و پتانسیل‌ها، موانع گردشگری، نقاط ضعف و قوت و ... تشریح خواهد شد:
ترکمنستان:
دولت عشق‌آباد طی سال‌های اخیر با کمک ترکیه توانسته است جهش خوبی در بخش توریسم و گردشگری داشته باشد. از سال 2007 منطقه ملی گردشگری آوازه در ترکمنستان طراحی و عملیات اجرایی آن نیز آغاز گردید و در حال حاضر به عنوان منطقه‌ای جذاب برای گردشگران منطقه خزر و سایر کشورها تبدیل شده است و از آن بعنوان نگین سواحل شرقی در دریای خزر یاد می‌شود. این منطقه گردشگری بالغ بر 5 هزار هکتار می‌باشد که حدود 26 کیلومتر از سواحل دریای خزر را به خود اختصاص داده است و ظرفیت پذیرش آن 80 هزار گردشگر عنوان شده است که با هزینه‌ای بالغ بر 2 میلیارد دلار بنا گردید و در حال حاضر فاز یک آن تکمیل شده است. در این منطقه گردشگری حدود 30 هتل و سایر امکانات تفریحی همچون پارک‌های آبی، قایق‌های تفریحی، ورزش‌های آبی و ... مطابق با استانداردهای بین‌المللی ایجاد شده است و دولت عشق‌آباد در نظر دارد بر تعداد این اماکن در راستای جذب بیشتر گردشگر بیافزاید و علاوه بر این تاسیسات و مجتمع‌های ورزشی را نیز ایجاد نماید. ترکمنستان همچنین در راستای ارتقاء صنعت گردشگری توجه ویژه‌ای به صنعت حمل و نقل نمود. این کشور فرودگاه بزرگ و بین‌المللی در عشق‌آباد را مورد بهره‌برداری قرار داد و پرواز‌های داخلی را جهت دسترسی راحت‌تر و بهتر به منطقه آوازه را مدیریت کرده است.
قزاقستان:
دولت آستانه در تلاش است تا خوشه‌های اقتصادی امیدوار کننده‌ای را فراتر از منابع طبیعی برای جذب گردشگران خارجی اجرا نماید که یک مورد از آن صنعت گردشگری است. قزاقستان در حال آماده‌سازی منطقه‌ای است که از سال 2008 طرح بزرگ ساحلی "کندرلی" در استان مانگیستائو را اجرا کرده است و مراحل پایانی خود را سپری می‌کند. در این منطقه 25 هتل تفریحی، خانه‌های لوکس ویلایی، پارک‌های تفریحی، زمین‌های ورزشی همچون گلف، قایق‌های تفریحی و سایر خدمات گردشگری در نظر گرفته شده است. این پروژه حدود 5/2 میلیارد دلار هزینه داشته است. علاوه بر این حدود 6/5 میلیارد دلار سرمایه خارجی در جهت تکمیل طرح‌های مختلف از سوی شرکت‌های خارجی دریافت کرده است. قزاقستان همچنین در راستای جذب بیشتر گردشگران و ثروتمندان وعده حمام خاویار را تبلغ می‌کند. این مرکز تا سال 2020 به پایان می‌رسد که سالانه نیم میلیون گردشگر را پذیرا خواهد بود. طرح تسهیلات صدور ویزا برای چندین کشور بصورت یک طرح آزمایشی اجرا گردید وقرار است توسط دولت بررسی گردد و این اقدام در راستای تلاش دولت برای جای گرفتن این کشور در نقشه گردشگری جهان می‌باشد.
آذربایجان:
باکو نیز همانند سایر کشورهای حوزه خزر در راستای جذب گردشگر برنامه‌ریزی‌های بلند مدتی انجام داده است و با الگوی برداری از کشور امارات، در سواحل خزر اقدام به توسعه صنعت گردشگری نموده است. درآمد هنگفت حاصل از نفت طی سال‌های اخیر که پس از ایجاد خط لوله باکو-تفلیس-جیهان جهش چشم‌گیری داشت. همین مسئله مقامات این کشور را مجاب نمود تا بخش اعظمی از درآمدهای حاصل شده را صرف صنعت سودآوری نمایند به همین دلیل ایجاد منطقه ویژه گردشگری در دستور کار آنها قرار گرفت. پروژه عظیم "جزایر خزر" که در آن 41 جزیره مصنوعی به وسعت 25 هکتار ایجاد می‌گردد و ساخت بلندترین برج جهان به ارتفاع 1050 متر می‌باشد و 27 درصد بزرگتر از برج خلیفه دبی است توسط آذربایجان برنامه‌ریزی و در حال اجراست. علاوه بر این هتل‌ها، ساختمان‌های بلند، آسمان‌خراش‌های دیگری نیز در این منطقه ساخته خواهد شد و ایجاد مراکز خرید، دانشگاه، بیمارستان و پیست‌های مختلف اتومبیل‌رانی نیز در این کشور و نزدیکی سواحل خزر ساخته خواهند شد. از این نکته غافل نمی‌شویم که آذربایجان به مراتب شرایطی بهتر و مساعدتر نسبت به ترکمنستان و قزاقستان و حتی ایران دارد. معماری‌های سنتی اسلامی، تنوع فرهنگ، صنایع دستی، غذاهای سنتی، چشم‌اندازهای جغرافیایی و طبیعی و همچنین تنوع زیستی در این کشور وجود دارد که برای گردشگران جذاب است. از دیگر خصایص منحصر به فرد آذربایجان نزدیکی آن به کشورهای اروپایی است که سیل گردشگران را روانه این کشور کرده است و از این نظر به همراه روسیه منحصر به فرد می‌باشند. آذربایجان سالانه پذیرای حدود 5/2 میلیون گردشگر خارجی است که اخیرا هجوم گردشگران کشورهای عربی به این منطقه به صورت قابل توجهی افزایش یافته است.
روسیه:
صنعت گردشگری روسیه یکی از عوامل مهم و منبع قابل توجه درآمدهای این کشور به شمار می‌رود که باعث رونق اقتصادی این کشور نیز شده است و سهم این صنعت در تولید ناخالص داخلی بسیار بالاست و نسبت به سایر بخش‌های اقتصادی وضعیت رو به رشدی دارد و حدود 5 الی 6 میلیون شغل  مستقیم و غیرمستقیم ایجاد کرده است سواحل دریای خزر در بخش‌های شمالی و در کشور روسیه جاذبه‌های گردشگری بالقوه‌ای دارد که در فصول سرد و گرم جذابیت خاص خود را داراست. از جمله مناطق زیبا در سواحل خزر و بخش روسیه منطقه دربند در استان داغستان می‌باشد. این شهر تاریخی با قدمت چندین هزار ساله (بیش از 5 هزار سال) و با حفظ بافت و هویت سنتی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است و از نمادهای ساسانیان بشمار می‌رود. جالب است بدانید معماری، فرهنگ و حتی هویت ایرانی-اسلامی، مساجد، امکان تاریخی همچون قلعه‌ها در این شهر وجود دارد که باعث جذب گردشگران بیشماری شده است. البته فراموش نمی‌کنیم که در فصول سرد بخش‌ها شمالی دریای خزر بدلیل عمق کم غالبا یخ زده هستند ولیکن با این وجود اماکن رفاهی و تفریحی و اقامتی در سواحل بخش شمالی دریا برای جذب توریست تعبیه شده‌اند. از عمده دلایلی که مسکو نتوانسته یا بهتر آنکه نخواسته است مانند سه کشور ترکمنستان، قزاقستان و آذربایجان در سواحل خزر برای جذب توریست سرمایه‌گذاری نماید وجود سرما و دگر سو اماکن توریستی و تفریحی متعددی است که در این کشور وجود دارد. هر چند مسکو در بخش ساخت و ساز در سواحل کم‌کاری کرده است ولیکن از سوی دیگر با خرید کشتی‌های کروز همانند کشورهای شیخ نشین عربی حاشیه خلیج فارس از آن در راستای جذب توریست در دریای خزر استفاده می‌کند.
ایران:
با تمام تفاسیری که در رابطه با گردشگری وجود دارد می‌توان گفت به دریای خزر در بخش‌های ایران توجه چندانی به آن نشده و یا اینکه در مقایسه با سواحل و جزایر جنوبی کشور کمتر مورد اقبال قرار گرفته است و این در حالیست که سیل گردشگران داخلی اغلب متوجه استان‌های شمالی و حاشیه دریای خزر می‌باشد که آمارهای موجود منتشر شده از سوی سازمان گردشگری در عید نوروز و فصل تابستان نشان از خاص بودن این منطقه دارد. حال سوال اینجاست با توجه به اینکه سه استان شمالی پذیرای انبوهی از مسافران و گردشگران داخلی و حتی خارجی هستند چرا به آنها توجه نشده است که در ذیل به آن پاسخ می‌دهیم:
1- دولت‌ها رغبتی به سرمایه‌گذاری در این سه استان ندارند و شاید دلیل اصلی آن است که با امکانات حداقلی موجود شاهد آن هستند که انبوهی از مسافران و گردشگران داخلی و خارجی ازاین مناطق بازدید می‌کنند و لزومی برای سرمایه‌گذاری بیشتر نیست.
2- فرهنگ و مذهب: از جمله مسائل مهمی است که صنعت گردشگری در ایران را تحت تاثیر خود قرار داده است. با در نظر گرفتن پتانسیل گردشگری و توریستی در سطح جهانی خواهیم دید که اکثر کشورهای توریست پذیر بدلیل نداشتن جاذبه‌های گردشگری یا بهتر آنکه به منظور جذب بیشتر گردشگران از جذابیت‌های دیگری بهره می‌برند که با فرهنگ و مذهب اسلامی در تضاد می‌باشد. قابل کتمان نیست که بخش اعظمی از گردشگران تمایل چندانی به جاذبه‌های تاریخی ندارند و اکثر توریست‌ها اماکنی را برای سفر انتخاب می‌کنند که چند صباحی را در آنجا خوشگذرانی نمایند. تردیدی نیست که کشورهای همچون تایلند و ترکیه و ... مورد توجه گردشگران خواهد بود.
با تمام تفاسیر و مواردی که در سطور پیشین به آنها پرداخته شد باید گفت حضور و جذب گردشگران و توریست یکی از مهمترین مقوله‌هایی است که کشورهای منطقه خزر به صورت خاص آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان بر روی آن برنامه‌ریزی‌های بلند مدت کرده‌اند و هر یک سعی دارد خود را در منطقه اوراسیا برند نمایند که این موضوع از سوی آذری‌ها بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. فراموش نکنیم که حضور حتی یک گردشگر چه داخلی و خارجی همراه با سود خالص است که باید آنرا غنیمت شمرد. در واقع کلیه خدمات ارائه شده به گردشگر و حضور او در بازارها بدون هیچ هزینه‌ای انجام می‌شود و هرگونه خدمات نیز با سود همراه است. با توجه به این مسئله مهم و رونق صنعت گردشگری در سراسر دنیا، نیازمند آن است تا مناطق شمالی که سالانه پذیرای تعداد بیشمار مسافران است مورد توجه مقامات استانی و دولتی قرار گیرد تا علاوه بر خدمت رسانی به گردشگران و توریست‌ها به اقتصاد این منطقه کمک شایانی گردد.

قاسم عزیزی، عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTc0Mg


بزرگترین بازنده عدم تعیین رژیم حقوقی دریای خزر

بزرگترین بازنده عدم تعیین رژیم حقوقی دریای خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS) – رئیس موسسه بین‎المللی مطالعات دریای خزر با بیان اینکه دیدگاه‌های متفاوتی برای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر وجود دارد گفت: چالش اصلی موجود در این خصوص تعیین رژیم بستر و زیربستر مربوط به تحدید حدود فلات قاره است.

 
به گزارش مارین تایمز، دریای خزر که از آن گاهی به عنوان بزرگترین دریاچه جهان و گاهی به نام کوچک‌ترین دریای خودکفای کره زمین یاد می‎شود، طولی حدود 1030 تا 1200 کیلومتر و عرضی حدود 196 تا 435 کیلومتر دارد. این پهنه آبی از جنوب به ایران، از شمال به روسیه، از غرب به روسیه و جمهوری آذربایجان و از شرق به جمهوری‌های ترکمنستان و قزاقستان محدود می‌شود. دریای خزر گرچه قرن‌هاست که دریا نامیده می‌شود ولی به هیچ دریایی به طور طبیعی متصل نیست؛ بنابراین رژیم حقوقی ویژه و منحصربه‌فرد خود را داشته و دارد.
 
تا زمانی که آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان به واسطه فروپاشی شوروی به کشورهای حاشیه‌ای این دریا اضافه نشده بودند، وضعیت حقوقی این دریا به وسیله معاهدات (1207) 1828، )1300( 1921 و( 1319) 1940 میان ایران و روسیه و بعدها ایران و شوروی، مشخص شده بود اما پس از فروپاشی شوروی داستان دیگرگون شد و تا کنون نیز 5 کشور حاشیه‎ای خزر هنوز به یک رژیم حقوقی که مورد توافق همه 5 کشور باشد دست نیافته‎اند. خبرنگار مارین تایمز نیز برای آگاهی از آخرین اقداماتی که برای تعیین این رژیم حقوقی شده است و وضعیت فعلی تحدید دریای خزر گفت‌وگویی را با دکتر میثم آرائی درونکلا، رئیس موسسه بین‎المللی مطالعات دریای خزر انجام داده است که در ادامه می‎خوانید:

آخرین مذاکراتی که در راستای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر در بین سران 5 کشور خزری برگزار شد چه زمانی بود و به چه نتایجی دست یافت؟

 خرداد ماه امسال، چهل و نهمین نشست کارگروه تعیین رژیم حقوقی خزر در عشق‌آباد در سطح وزرای خارجه برگزار شد که موضوع آن درباره تحدید حدود بستر و زیربستر، مسائل امنیتی و نظامی، محیط زیست، حوادث غیر مترقبه، موضوعات اقتصادی و بنادر آزاد و... بودالبته این نشست به نتیجه ملموسی نرسید. با این وجود برای اینکه ما بتوانیم قاطعانه بگوییم آیا این نشست به نتیجه مشخصی دست یافت یا خیر نیازمند شفاف‌سازی مسوولان دولتی است اما می‌توان روند مذاکرات را رو به پیشرفت دانست، بخصوص آنکه اراده سیاسی کافی در این زمینه وجود دارد. علاوه براین  قرار است نشستی در شهریور ماه در تهران برگزار گردد تا موضوعات با دقت بیشتری بررسی شود.

رژیم حقوقی دریای خزر بر اساس چه مبنا و شاخصهایی می‌تواند تعریف شود و اینکه  هر کدام از کشورهای حاشیه خزر موافق کدام مبنا هستند؟

آرائی درونکلا: اصولاً رژیم حقوقی مربوط به آب‌ها، دریاها و دریاچه‌ها یک رژیم در حال پیشرفت و تحول است و تاکنون اصول مشخصی که فارغ از جنبه‌های سیاسی باشد به رسمیت شناخته نشده است. قزاقستان و روسیه مایل به اعمال کنوانسیون حقوق دریاها هستند و اتفاقاً در توافقات میان خود مناطق بستر و زیربستر را بر اساس خط منصف اصلاح شده میان خود تقسیم کرده‌اند. موضع آذربایجان و ترکمنستان را نمی‌توان موضع روشنی دانست زیرا طبیعتاً آنها به دنبال اصولی می‌گردند که تا حد ممکن از سهم ایران بکاهند. ایران نیز به اصل انصاف استناد می‌کند که عموماً در تحدید حدود فلات قاره دریاها (بستر و زیربستر) یک روش معمول به حساب می‌آید و در عرف حقوق بین‌الملل و رویه‌های بین‌المللی پذیرفته شده است.

مارین تایمز: در حال حاضر وضعیت حقوقی  بستر و زیر بستر دریای خزر، منابع نفت و گاز، محیط زیست، شیلات، کشتیرانی و صید در بین کشورهای خزری چگونه است و حدود و میزان آن  چه شاخصی تعیین می‎کند؟

آرائی درونکلا: وضعیت حقوقی محیط زیست دریای خزر به موجب کنوانسیون تهران مشخص شده است، هر چند که این کنوانسیون را نمی‌توان یک کنوانسیون کامل دانست و دارای نقاط ضعف و قوتی است، اما از نبود یک مکانیزم اجرایی و نظارتی برای اجرای آن رنج می‌برد. به عنوان مثال یک نهاد نظارتی دائمی برای پیگیری حقوقی عدم اجرای این کنوانسیون پیش‌بینی نشده است.

همچنین به موجب توافقات ضمنی صورت گرفته در سال 2014، عرض دریای سرزمینی 15 مایل و عرض منطقه ماهیگیری میان کشورها 10 مایل دریایی تعیین شده است که تا حدودی تکلیف طرفین را مشخص کرده است. این توافقنامه در سال 2014 در آستاراخان به امضاء رسیده است و دربردارنده قواعد حقوقی مربوط به کشتیرانی و ماهیگیری در مناطق نام برده شده است. علاوه بر آن آزادی کشتیرانی در میان کشورهای خزری از ایام دور در جریان بوده و بدون مشکل خاصی در جریان است.

منتهی بحث رژیم حقوقی بستر و زیربستر که در بر دارنده منابع نفت و گاز است به علت ارزش بالای سیاسی و اقتصادی آن به نتیجه مطلوب نرسیده است. ایران در جهت احقاق حقوق خود به اصل انصاف استناد می‌کند که البته مذاکرات و چانه‌زنی‌های سیاسی نقش مهمی در اقناع طرفین گفت‌وگو دارد. به هر حال راه طولانی برای رسیدن به یک توافق جامع در تسهیم بلوک جنوبی دریای خزر در پیش است. علی‌الخصوص آنکه کشور ما برآورد دقیق و مستقلی از منابع زیرزمینی موجود در منطقه مورد ادعا ندارد و طبیعی است که در این شرایط نمی‌تواند به خوبی ادعاهای خود را پیگیری کند.

در حال حاضر سهم ایران از دریای خزر چقدر است؟ این سهم برای کشورهای دیگر به چه میزان است؟

 معادلات مربوط به تقسیم و سهم کشورها در منطقه خزر را می‌توان به دو معادله شامل بلوک 1 و2 و بلوک 3 خزر تقسیم کرد. کشورهای شوروی سابق بلوک 1و2 را میان خود تسهیم کرده‌اند و به علت دور بودن از مناطق ساحلی ایران نمی‌توان ادعای خاصی روی آن مناطق از باب دسترسی به منابع بستر و زیر بستر آن داشت. بلوک 3 که بزرگترین پهنه آبی خزر به شمار می‌رود میان ایران، آذربایجان و ترکمنستان مشترک است. تا کنون کشورهای ایران، آذربایجان و ترکمنستان در مناطق خاصی از آن اعمال صلاحیت کرده و اقدام به بهره‌برداری از منابع نفتی کرده‌اند (نظیر ترکمنستان و آذربایجان) اما هنوز سهم کشورها به صورت صریح تعیین نشده است. این در حالی است که در سخن پراکنی‌های ژورنالیستی تعیین سهم‌های متعددی مطرح و بیان می‌شود که شامل 11.5 درصد، 13 درصد، 17 درصد و 20 درصد برای ایران است.

توجه به این نکته  ضروری است که ایران نباید به آن اندازه از بلوک جنوبی که حداقل دارای از منابع نفت و گاز است راضی شود. در این راستا هم مهم نیست که این پهنه سرزمینی 10 درصد و یا 13 یا 20 درصد از کل دریای خزر و یا 30 یا 35 درصد از کل بلوک جنوبی دریای خزر است. زیرا ایران در قسمت عمیق و کمتر برخوردار منطقه خزر قرار گرفته و اصل انصاف ایجاب می‌کند که سهم عادلانه‌ای از منابع بستر و زیربستر را از آن خود کند. کارشناسان ما باید توجه داشته باشند که عدم توجه به این نکته که اتفاقاً یک عرف و رویه حقوقی بین‌المللی نیز به شمار می‌رود مخالف منافع ملی به حساب خواهد آمد.

مواضع هر کدام از کشورهای حاشیه دریای خزر برای تعیین رژیم حقوقی این دریا چیست؟

همانطور که بیان شد دیدگاه‌های متفاوتی برای تعیین رژیم حقوقی دریای خزر وجود دارد و چالش اصلی موجود تعیین رژیم بستر و زیربستر  مربوط به تحدید حدود فلات قاره ، است. در این زمینه قزاقستان و روسیه، روسیه و آذربایجان، قزاقستان و آذربایجان به نتیجه رسیده و ایران در این میان تنها مانده است. چالش‌های فعلی نیز میان ایران، آذربایجان و ترکمنستان مطرح بوده و ایران خواستار سهم عادلانه‌ای از منابع نفتی و گازی موجود در دریای خزر است. کشورهای آذربایجان و ترکمنستان به خط موهوم آستارا-حسین‌قلی خان استناد می‌کنند که خالی از هر گونه وجاهت حقوقی است.

به نظر می رسد ایران باید بر اصل انصاف و وجوه حقوقی و فنی آن تاکید جدی داشته باشد و ابتدا  با استفاده از کارشناسان داخلی به یک اجماع و اقناع عمومی رسیده و پس از آن با قدرت این موضع را در سطح بین‌المللی و مذاکرات موجود دنبال کند. باید توجه کنیم که ایران به موجب عهدنامه ترکمانچای و گلستان و سپس عهدنامه های سال های 1921 و 1940 حقوقی را کسب کرده که نباید به راحتی از آن حقوق چشم پوشی کند . این حق شامل رژیم حقوقی مشاع است که به صورت ضمنی و صریح در عهدنامه‎های فوق الذکر تصریح شده اند.البته گمان می کنم مذاکرات موجود بیشتر از آنکه جنبه فنی و حقوقی داشته باشد دارای ماهیت سیاسی است و این روند برای حصول یک نتیجه منصفانه و فنی مناسب نیست.

سرنوشت فرمول خط منصف که در آن سهم ایران به 13درصد از دریای خزر کاهش می‌یافت، به کجا رسید؟ آیا امکان دارد چنین محاسبه ای در رژیم حقوقی اعمال شود؟

متاسفانه تفسیر و فهم غلطی از خط منصف در حوزه تحدید حدود مناطق مختلف دریایی در دریاها و دریاچه‌ها وجود دارد که طرفین گفت‌وگو و نیز طرف ایرانی به آن بی‌توجه است. باید وقتی از یک واژه استفاده می‌کنیم بدانیم معنی و مفهوم حقوقی آن چیست و رویه‌های بین‌المللی چگونه آن واژه را تفسیر می‌کنند. اگر به معنی حقوقی خط منصف (equidistance) رجوع کنیم و آراء محاکم بین‌المللی(نظیر دیوان بین‌المللی دادگستری در لاهه) را مشاهده کنیم در می‌یابیم که حقوقدانان خط منصف را یک اصطلاح صرفاً هندسی نمی‌دانند. بلکه آن را یک روش برای حصول نتایج منصفانه می‌دانند که باید عواملی نظیر طول ساحل کشورها، جمعیت، تقعر و تحدب سواحل، موضوعات امنیتی، منابع نفت و گاز و حقوق مکتسبه لحاظ شود. این یک ادعا نیست، بلکه یک واقعیت است که به کرّات در آراء دیوان بین‌المللی دادگستری مورد بررسی قرار گرفته است.

لذا خط منصف را به شرط آنکه معنی و مفهوم درست آن درک شده و اعمال شود نمی‌توان غیر کاربردی دانست. بدین ترتیب اعتقاد داریم اگر اصول حقوق بین‌الملل در زمینه معنی و مفهوم خط منصف درک شود، قطعاً سهم ایران از میزان کنونی بسیار بیشتر خواهد بود. زیرا ملاک خط منصف تقسیم صرفاً جغرافیایی دریا و یا دریاچه از سطح آب نیست بلکه باید منابع و معادن آن نیز عادلانه تقسیم گردد. به عنوان مثال می‌توان به رای دیوان در قضیه اوکراین و رومانی در دریای سیاه اشاره کرد. داخل پرانتز هم باید بگویم که علت ذکر این مثال آن است که دیوان در این رای تاکید می‌کند دریای سیاه یک دریای بسته است که بسیار شبیه به دریای خزر خودمان است. دیوان در رای حاضر اذعان می‌کند میزان منابع نفتی و برخورداری طرفین از آن از جمله وضعیت‌های خاصی است که در تحدید حدود فلات قاره لحاظ خواهد کرد.

آسیب‌هایی که هر کدام از کشورهای حاشیه‌ای خزر به واسطه تعیین نشدن رژیم حقوقی متحمل شده‌اند، چیست؟ نام ببرید و بفرمایید که کدام کشور بیشترین آسیب را تحمل کرده است؟

بزرگترین بازنده وضعیت جاری و نیز عدم تعیین رژیم حقوقی دریای خزر، ایران خواهد بود. از طرفی به علت بسته بودن دریای خزر و عدم پالایش و گردش آب، همواره بیشترین آلودگی‌های موجود به سمت ایران گسیل می‌شود. به نظر می‌رسد در حال حاضر شاهد کم‌کاری‌هایی در باب رژیم حقوقی دریای خزر چه در سطح کارشناسی و چه در سطح سیاسی هستیم. به گونه‌ای که حقوق حقّه ایران به راحتی در حال نادیده گرفته شدن است.

در کنار از دست رفتن منافع اقتصادی مربوط به نفت و گاز خزر، آسیب‌های جدی زیست-محیطی به ایران وارد شده که تقریبا هیچ اقدامی برای کنترل و مهار آن صورت نگرفته است. مخصوصا آنکه کاملاً واضح و غیرقابل کتمان است که بخش بزرگی از آلودگی‌های موجود منشاء نفتی داشته و منبع آلودگی‌ها نیز چاه‌های نفتی آذربایجان است. این عجیب است که جمهوری آذربایجان پول نفت خزر را می‌خورد و ما دود آن را و هیچ اقدامی از سوی طرف ایرانی صورت نمی‌گیرد. تصور کنید اگر این اتفاق میان اسپانیا و فرانسه واقع می شد آیا هیچ یک از طرفینی که متضرر شده‌اند سکوت می‌کرد؟

منبع: مارین نیوز

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTUwNA


دریای شگفتانگیز - واقعیات جذاب دریای خزر

 دریای شگفت‌انگیز - ‌واقعیات جذاب دریای خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - دریای خزر پهنه آبی فوق‌العاده مهم برای اقتصاد و کشتیرانی است که قرن‌ها پیش دریانوردان شجاع و دلیر با کشتی‌های دارای بادبان‌های گسترده از آن می‌گذشتند. این دریا کاملا بسته است، یعنی از آب‌های اقیانوسی در جهان جدا بوده و همین موضوع دریای خزر را منحصر به فرد ساخته است. ساحل دریای خزر بسیار زیبا است و چشمه‌های معدنی متعدد و متمایزی در آن قرار دارد. این دریاچه در بخش شمالی بیش از هزار کیلومتر و در بخش شرقی 435 کیلومتر امتداد دارد.

در بین دانشمندان و محققین این اختلاف نظر وجود دارد که دریای خزر را دریا تصور نمایند یا اینکه آن را دریاچه اطلاق کنند. این ابهام و عدم شفافیت موجب گردید که این دریا، دریای بسته تلقی گردد (بزرگ‌ترین پهنه آبی بسته)، اما در زمان مشابه این دریا به لحاظ اندازه، بزرگ‌تر از برخی دریاهای دیگر است.

عمق: در عمیق‌ترین نقطه دریای خزر، فاصله بیش از یک کیلومتر (1025 متر) سطح آب را از بستر جدا می‌سازد.

سطح آب دریای خزر ثابت نیست، اما در حال حاضر میل به سمت کاهش در آن وجود دارد.  

دریای خزر در مرز اروپا و آسیا واقع شده است.

پنج کشور آب‌های دریای خزر را احاطه کرده‌اند: ایران، قزاقستان، روسیه، آذربایجان و ترکمنستان؛ در بین این کشورها، کم‌ترین بخش خط ساحلی دریای خزر متعلق به روسیه است.

یک تئوری علمی وجود دارد که بر اساس آن، دریای سیاه و دریای خزر نزدیک به 10 هزار سال پیش واحد و به هم پیوسته بودند.

رودخانه ولگای روسیه بخشی بزرگی از آب دریای خزر را تامین می کند. 

بیش از صد نوع ماهی مختلف در آب‌های دریای خزر زندگی می‌کنند. در واقع این تعداد چندان زیاد نیست، برای نمونه در رودخانه لنا (شرقی‌ترین رود از سه رود بزرگ سیبری) انواع بیشتری از ماهی‌ها وجود دارد.

نه دهم خاویار سیاه تولید شده در جهان از دریای خزر استحصال می‌شود. گران‌ترین خاویار - خاویار الماس، خاویار بلوگا-آلبینوس است که به ندرت از ایران صادر و در قوطی‌هایی از طلای خالص بسته‌بندی می شود.

آب دریای خزر هر 4000 سال به صورت کامل باز پر می‌شود.

بزرگ‌ترین بلوگا که در سال 1921 در روسیه صید شده است تاکنون رتبه و جایگاه نخست خود را حفظ کرده است. این خاویار 1224 کیلوگرم وزن داشت و در دریای خزر صید شده بود. این ماهی غول پیکر با خاویار پر شده بود. تصویر بزرگ‌ترین بلوگا کاملاً شگفت انگیز است. این شاه ماهی قابل مقایسه با هیولاهای اقیانوسی است: کوسه‌ها، نهنگ‌های قاتل و شبه‌ نهنگ تک‌شاخ.

مساحت دریای خزر بیشتر از مساحت ژاپن و کمی کم‌تر از مساحت آلمان است. مساحت این دریا در حال حاضر تقریبا 371000 کیلومتر مربع است.

اگر خزر را دریاچه تصور کنیم، نه دریا، در آن صورت این دریاچه به لحاظ دارا بودن عمق، پس از دریاچه‌های بایکال و تانگانیکا در جایگاه سوم قرار دارد.

در دنیا 850 نوع جانور و حیوان زندگی می‌کنند. منحصر به فردترین جاندار دریای خزر فک خزری است. در سال‌های گذشته به راحتی می‌شد فک خزری را در آب‌های این دریا مشاهده نمود. ساکنان محلی حتی بر این باور بودند که در زمان شنا در دریا یا ماهیگیری به آسانی می‌شد مشاهده نمود که فک‌ها چگونه در این نزدیکی به شنا می‌پردازند. در حال حاضر، جمعیت فک خزری ده‌ها برابر کاهش یافته و در آستانه انقراض قرار گرفته است.

به بهانه معرفی زیبائی‌های بی‌نظیر و شگفت‌انگیز بزرگترین دریاچه سیاره زمین توجه همگان را به برخی از مهم‌ترین مشکلات زیست‌محیطی و اکولوژیکی دریای خزر جلب می‌کنیم. بدون تردید نفت آلوده کننده اصلی دریای خزر است. این نوع آلودگی از رشد فیتوپلانکتون‌ها و فیتوبنتون‌ها جلوگیری نموده، به کاهش اکسیژن در آب کمک کرده و به بسیاری از مشکلات دیگر همچون بیماری ارگانیسم‌های زنده و ظهور و بروز گونه‌های ناشناخته و عجیب و غریب در دریای خزر خواهد انجامید که همه آن‌ها در نهایت به از بین رفتن ماهیان کمیاب، پرندگان آبزی و ماهیان خاویار می شود. بعید به نظر می‌رسد که کسی از اهالی خزر به این سوال پاسخ مثبت دهد که آیا می‌توان با درآمدهای ناشی از فروش نفت این همه ضرر و زیان را جبران نمود.

صید غیرقانونی در دریای خزر نیز یکی از مهم‌ترین دلایل کاهش ماهیان خاویار در این دریا است. ما از اخبار و گزارشات پیرامون دستگیری صیادان غیرقانونی ماهی در دریای خزر در کشورهای خزری کم نمی‌شنویم. بدون تردید متولیان اکولوژی و موضوعات زیست محیطی جمهوری‌های خزری باید با مسئولیت بیشتری مبارزه با مافیای صید ماهی در دریای خزر را در دستور کار خود قرار دهند. سرازیر شدن آب دریاها و رودخانه‌ها به دریای خزر، آب‌هایی که دارای سطح بالای آلودگی ناشی از پساب‌ها و فاضلاب‌های خانگی و صنعتی هستند نیز از جمله بزرگ‌ترین مشکلات اکولوژیکی دریای خزر تلقی می‌گردد که به کاهش اکسیژن در آب منتهی خواهد شد.

در نهایت با یادآوری مجدد شگفتی‌های بی‌نظیر دریای خزر که در بالا به پاره‌ای از آن‌ها اشاره گردید، بار دیگر توجه اهالی خزری از ایران، روسیه، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان را به موضوع بسیار حیاتی اکولوژیکی و زیست‌محیطی این پهنه آبی جلب می‌کنیم. نگذاریم این موهبت الهی - دریای خزر - در پیش چشمانمان غرق شود تا روزی مجبور نشویم با اشک چشمانمان چنین استخر آبی منحصر به فرد و با شکوه در سیاره زمین را بیافرینیم.

ترجمه و تلخیص: محسن حمیدی، کارشناس و عضو شورای علمی موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTA4MA


آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در

آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در منطقه خزر

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - میل فزاینده اسرائیل به گسترش مناسبات با کشورهای منطقه خزر – آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان و دیدارهای متوالی مقامات رژیم صهیونیستی به این جمهوری‌ها یکی از مهم‌ترین اتفاقات ما‌ه‌های اخیر در منطقه خزر تلقی می‌گردد، زیرا نخست وزیر اسرائیل "بنیامین نتانیاهو" اخیرا برای نخستین بار طی 25 سال مناسبات دیپلماتیک بین این رژیم و قزاقستان به آستانه و پس از 19 سال وقفه به باکو سفر کرد. لازم به ذکر است که تل‌آویو اخیراً مناسبات خود با سه کشور دیگر شوروی سابق – اوکراین، گرجستان و بلاروس را نیز تشدید ساخت. صرفنظر از توافقنامه‌های متعددی که بین اسرائیل و دو کشور آذربایجان و قزاقستان در حوزه‌های مختلف به امضاء رسید، آنچه که ما را به تعجب واداشت اظهارات گستاخانه نخست وزیر اسرائیل در جریان این سفر بود: «من می‌خواهم از رئیس‌جمهور ایران یک سوال بپرسم: به چه دلیل به تهدیدات خود نسبت به کشور ما ادامه می‌دهد؟ اگر در ایران فکر می‌کنند که اسرائیل کشور کوچک و درمانده‌ای است، آن‌ها سخت در اشتباهند. من به رهبری ایران توصیه می‌کنم که شرایط را متشنج نسازد، در غیر این صورت آن‌ها با اتفاقات ناخوشایند بزرگی مواجه خواهند شد.» اخیرا نشریه Times of Israel به نقل از "نتانیاهو"، هدف اصلی سفر او را اینگونه اعلام نمود: «تقویت مناسبات موجود بین‌المللی و ایجاد مناسبات جدید که هدف آن مقابله با اقدامات فلسطینی‌ها در عرصه منطقه‌ای برای نامشروع‌سازی و منزوی‌سازی اسرائیل است.» رئیس موساد "یوسی کوهن" نیز در تشریح سفر نخست وزیر اسرائیل به آذربایجان براهمیت بسیار بالای این سفر تاکید کرد. مقامات سیاسی و محافل کارشناسی اسرائیل پنهان نمی‌سازند که ضرورت داشتن یک موقعیت مناسب برای حمله به ایران دلیل علاقمندی اسرائیل به این سه جمهوری شوروی سابق است.

علاقه‌مندی بسیار بالای تل‌آویو به همکاری با کشورهای منطقه خزر و تلاش این رژیم برای یافتن متحدین جدید در این منطقه بسیار مهم و استراتژیک به مولفه‌های زیادی باز می‌گردد که برآیند همه آن‌ها تضعیف مواضع اسرائیل در مقابل جمهوری اسلامی ایران به عنوان سردمدار مبارزه و مقابله با جنایت‌های وحشیانه این رژیم در مناطق اشغالی فلسطین و طرح و برنامه توطئه‌آمیز آن برای ایجاد خاورمیانه بزرگ یا بالکانیزاسیون منطقه غرب آسیا است. محور سیاسی-نظامی جدیدی با حضور ایران و روسیه در غرب آسیا در حال شکل‌گیری است که به هیچ وجه مطلوب اسرائیل نیست، زیرا پس از آنکه تفوق و برتری نظامی و افسانه شکست ناپذیری این رژیم پس از گذشت چندین دهه از سوی ایران و حزب‌الله از بین رفت، تقویت ائتلاف ایرانی-روسی نیز ضربه محکمی را به رژیم صهیونیستی وارد ساخت . اسرائیل برای گریز از مرکز و دور ساختن خود از تبعات و پیامدهای تغییرات و تحولات سریع در غرب آسیا نظیر بیداری اسلامی، بحران در سوریه، توافقنامه هسته‌ای بین ایران و گروه 1+5، تغییر توازن نیروها در منطقه غرب آسیا با حضور نظامی روسیه در سوریه و نیز تشدید اختلافات و تعارضات منافع بین بازیگران بزرگ جهانی تلاش می‌کند در چارچوب "استراتژی حاشیه‌ای" مناسبات خود را با حلقه خارجی کشورهای مسلمان غیر عربی میانه‌رو افزایش دهد، دقیقاً همان نقشی که ترکیه "کمال آتاتورک" و ایران پهلوی برای این رژیم در گذشته ایفا می‌کرده‌اند. 

به سادگی می‌توان رئوس کلی بازی جدید اسرائیل در منطقه را تشخیص داد. تل‌آویو بیش از پیش توجه خود را به سمت کشورهای مسلمان و نیز کشورهایی که دارای جمعیت مسلمان شیعی هستند معطوف ساخته است. عزم مقامات اسرائیل برای تشدید مناسبات با کشورهای حاشیه دریای خزر همچون آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان، کشورهای آفریقای شرقی همچون اوگاندا، کنیا، روآندا و اتیوپی و نیز گسترش همکاری اعلام نشده با برخی کشورهای سنی مذهب در خلیج فارس بسیار جدی است. اسرائیل با دیدگاهی کاملا پراگماتیستی به دنبال ایجاد ائتلاف جدید با کشورهای اسلامی با هدف افزایش حوزه نفوذ و تاثیر دیپلماتیک خود در آن‌ها است تا بدین ترتیب مواضع خود را در منازعه اسرائیل-فلسطین تقویت نموده و از خاک آن‌ها برای انجام اقدامات خرابکارانه بر علیه ایران استفاده نماید. مقامات تل‌آویو قصد دارند افکار عمومی دنیا را متقاعد سازند که علیرغم کشتار فلسطینیان در بین مسلمانان منزوی نیستند.

آیا می‌توان پذیرفت که کشورهای دوست و برادر ایران – قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان – این دلایل را درک نمی‌کنند؟ این جمهوری‌ها چگونه نزدیکی متحد اصلی خود ترکیه به روسیه را که متحد اصلی ارمنستان بوده و به صورت مستقیم بر منازعه باکو و ایروان تاثیر گذار است را توجیه می‌کنند؟ آن‌ها چگونه حرکت ترکیه به سمت روسیه و پیشنهاد به این کشور برای ایجاد ائتلاف با ایران با هدف تامین ثبات و امنیت در منطقه را توجیه می‌سازند؟ ترکیه با نزدیکی به دشمنان اصلی آمریکا و اسرائیل یعنی ایران و روسیه نشان می‌‌‌دهد که ارائه هرگونه توجیه برای نزدیکی به دشمن شماره یک مسلمانان یعنی اسرائیل کاملا اشتباه است. در شرایطی که ترکیه خطی‌مشی سیاست خارجی خود را اصلاح نموده و در حال طراحی استراتژی مشترک با ایران و روسیه است و نزدیکی با آمریکا و اتحادیه اروپا را در حال حاضر به سود خود نمی‌داند، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان همچنان بر بازی دوگانه خود اصرار ورزیده و مسیر تنش با ایران را در پیش گرفتند، فارغ از این که برادر بزرگ‌ترشان این مسیر را پیموده و دریافته است که صرفا با همکاری و تعامل با همسایگان می‌توان بر مشکلات و بحران‌های منطقه‌ای فائق آمد.

عدم نزدیکی کشورهای منطقه خزر به یکدیگر که یکی از فاکتورهای اصلی آن رژیم غاصب صهیونیستی است نمی‌تواند تبعات و پیامدهای سختی برای مجریان سناریوهای تل‌آویو به همراه نداشته باشد. نمی‌توان انتظار داشت که سه کشور ترک‌زبان ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان که تل‌آویو نقش‌های مهمی را در طرح‌های توطئه‌آمیز خود در منطقه خزر به آن‌ها محول نموده است به سادگی از مسیر خود باز گردند، اما با اطمینان می‌توان گفت که حضور اسرائیل در این کشورها به دلیل طرز تلقی بسیار منفی شهروندان آن‌ها نسبت به تل‌آویو و سیاست‌هایش در قبال فلسطین می‌تواند رهبران جمهوری‌های خزری را در وضعیت پیچیده قرار دهد.

اسرائیل و مزدوران آن آنقدر تهدید ایران در منطقه و ضرورت یارگیری برای مقابله با این تهدید را برجسته ساخته‌اند که کشورهای منطقه خزر با ظهور و بروز کم‌ترین تمایل از سوی این رژیم برای برقراری مناسبات، فارغ از اینکه چه اهداف و نیاتی را در سر می‌پروراند، با آغوش باز آن را می‌پذیرند؛ به عبارت دیگر، کشورهای منطقه خزر شرطی شده‌اند. کافی است که اسرائیلی‌‌ها زنگ خطر و تهدید ایران را به صدا درآورند و کشورهای منطقه خزر برای حضور در کلاس اسرائیل صف ببندند. برای نمونه، به دلیلِ واهیِ آذربایجان برای نزدیکی مناسبات با اسرائیل اشاره می‌کنیم. مقامات باکو از قره‌باغ به عنوان موضوع اختلاف سیاسی خود با تهران نام می‌برند و شیفتگی زایدالوصف خود به نزدیکی با اسرائیل را با همین دلیل واهی توجیه می‌سازند، اما حتی در ساده‌ترین نوع تحلیل نمی‌توان پذیرفت که لطف و محبت اسرائیل به آذربایجان و دادن سلاح‌های پیشرفته به این کشور در بازپس‌گیری قره‌‌باغ از ارمنستان کمک نماید. روند تحولات حاکی از آن است که قره‌باغ به هیچ وجه یک مسئله حیاتی برای غرب و اسرائیل تلقی نمی‌شود. بخش قابل توجهی از طرفداران اسرائیل در آمریکا نیز تمایلی به منازعه و درگیری با لابی طرفدار ارمنستان ندارند. این در حالی است که ایران در چارچوب سیاست "بی‌طرفی مثبت" همواره به عنوان یک میانجی موثر تمام تلاش خود را برای نشاندن طرف‌های درگیر در منازعه قره‌باغ پای میز مذاکره به کار گرفته است.

لذا کاملا واضح هست که این یک بهانه برای مشروع‌سازی مناسبات و مراوده با یکی از منفورترین بازیگران منطقه‌ای و دشمن شماره یک مردم مسلمان و ایرانی‌تبارها (آذری‌ها، اعراب، اکراد، بلوچ‌ها، فارس‌ها، افغان‌ها، تاجیک‌ها، گرجی‌ها، اوستیایی‌ها و ...) است. بدون تردید فاکتور مهمی که در تشدید مناسبات بین آذربایجان و اسرائیل و نیز تشویق و تحریک قزاقستان و ترکمنستان به برقراری مناسبات با تل‌آویو نقشی تعیین کننده داشته و دارد، جامعه و لابی بسیار پر قدرت یهودی است که در آذربایجان زندگی می‌کند و به شکل غیرمنتظره‌ای در تمام لایه‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگر حوزه‌های این کشور نفوذ کرده‌اند، نه تهدید این یا آن فاکتور. بدین ترتیب تردیدی وجود ندارد که مقامات باکو چون از برافروختن خشم مردم و ملل مسلمان منطقه خزر از تعامل نزدیک و تنگاتنگ باکو و اسرائیل به شدت واهمه دارند، از مترسک ایران برای جلوگیری از ظهور و بروز احساسات نوع‌دوستانه آن‌ها نسبت به اهالی مظلوم فلسطین بهره می‌گیرند. آذربایجانی‌ها و دیگر جمهوری‌های خزر که اکثریت آن‌ها را مسلمانان تشکیل می‌دهند، از حساسیت بالای برقراری مناسبات با اسرائیل به عنوان دشمن شماره یک مسلمانان به خوبی آگاهند و به همین دلیل به بهانه‌های واهی برای پنهان نمودن این شیفتگی تقلا می‌کنند.

اگرچه بارها و بارها به این موضوعات اشاره گردید، اما با توجه به اهمیت موضوع بار دیگر سناریوی خطرناک غرب و اسرائیل در منطقه خزر را مرور می‌کنیم. رسانه‌های اسرائیلی-غربی با برجسته ساختن فاکتور پان‌ترکیسم و تبلیغات نادرست پیرامون حمایت ایران از ارمنستان در منازعه قره‌باغ تلاش می‌کنند کشورهای منطقه خزر را در مقابل ایران قرار دهند تا بدین ترتیب زمینه حضور و نفوذ چراغ خاموش اسرائیل در منطقه خزر را فراهم آورند. بررسی روند تحولات ایران و روسیه در دهه‌های اخیر به وضوح نشان می‌دهد که غربی‌ها و آمریکایی‌ها ازآن جهت که توان و قابلیت مواجهه و مقابله فیزیکی با این دو کشور را ندارند، به ابزارهای دیگری برای جلوگیری از گسترش حضور آن‌ها در مناطق خارج نزدیک و دور متوسل می‌شوند: گاهی با کاهش قیمت نفت، گاهی با چراغ سبز به اسرائیل برای حمله به مردم مظلوم فلسطین، گاهی با برافروختن جنگ‌های منطقه‌ای نظیر آنچه در اوکراین، گرجستان و سوریه در حال وقوع است و .... . بدیهی است که قره‌باغ نیز در این سناریو جایگاه ویژه‌ای دارد. غربی‌ها و آمریکایی‌ها و نیز اسرائیلی‌ها از آن جهت که نتوانستند با خلق "داعش" و با استفاده از فاکتور مذهب بسترهای نارضایتی‌های بین مذهبی در منطقه خزر را فراهم آورند، تلاش می‌کنند با برجسته کردن فاکتور قره‌باغ زمینه‌های ایجاد یک ائتلاف با ماهیتی قومی-ملیتی را در منطقه خزر فراهم آورده و کشورهای ترک‌زبان - ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان را در مقابل ایران قرار دهند که بدیهی است دستیابی به کم‌ترین دستاورد از سوی اسرائیل در این سناریو بزرگ‌ترین دستاورد برای این رژیم تلقی می‌گردد: "قرار دادن مسلمان در مقابل مسلمان".

اما رعب و وحشت واهی بخش اندکی از نخبگان کشورهای منطقه خزر از ایران که موجب باز شدن پای یکی از منفورترین رژیم‌ها به منطقه خزر شده است به هیچ وجه نمی‌تواند ملت‌ها و مردم منطقه را در مقابل ایران قرار دهد، زیرا دولت و ملت ایران با هر شاخص و معیاری که مبنای محاسبه قرار گیرد دارای مناسبات و پیوندهای مستحکم تاریخی، فرهنگی، ادبی و مذهبی با مردم و ملت‌های کشورهای منطقه خزر می‌باشد. در همین چارچوب، مقامات جمهوری اسلامی ایران تسلیم تبلیغات گسترده رسانه‌های آمریکایی-اسرائیلی نشده و همچنان بر اساس اصل حسن همجواری و همکاری و تعامل با کشورهای همسایه مناسبات خود با کشورهای منطقه خزر را در سطح بالایی حفظ کرده‌اند که البته اتخاذ چنین خط‌مشیی به هیچ وجه به معنای ضعف و درماندگی ایران نیست. و نهایتا اینکه حضور اسرائیل به عنوان پروکسی و نماینده غرب و آمریکا در منطقه خزر برای روسیه‌ که این منطقه در حوزه منافع حیاتی آن قرار دارد و نیز برای ترکیه که از کاهش وجهه و اعتبار خود در بین مسلمانان واهمه دارد، یک تهدید جدی به شمار می‌رود. بنابراین می‌توان امیدوار بود که ایجاد و تقویت اتحاد بین ایران، روسیه، ترکیه و ارمنستان بتواند رژیم نامشروع اسرائیل را در پیگیری اهداف و منویات شومش در منطقه خزر نومید سازد.

محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODExMg