سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بحران آب در منطقه خزر (از انگیزه های ایجاد اوپک آبی تا نظام تباد

  بحران آب در منطقه خزر (از انگیزه های ایجاد اوپک آبی تا نظام تبادل محصولات کشاورزی)

بحران آب در منطقه خزر

(از انگیزه های ایجاد اوپک آبی تا نظام تبادل محصولات کشاورزی)

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS)- آب را می توان اصلی ترین عامل شکل گیری و بقاء تمدن های بشری به حساب آورد که هر گاه نفس رودها به شماره افتد, قطعاً نفس تمدن ها و جوامع سیاسی نیز به شماره خواهد افتد. زیرا نه تنها کمبود آب موجب ایجاد تنش هایی برای کسب هرچه بیشتر آن خواهد گردید, بلکه اگر هیچ تنشی میان کشورها بر سر منابع آب حاصل نگردد, حداقل مانعی اصلی بر سر توسعه کشورها در زمینه های کشاورزی,صنعتی و ... به حساب خواهد آمد. اهمیت این موضوع به آن اندازه است که حتی می توان میان توسعه یافتگی کشورها و میزان ذخایر آب های شیرین کشورها یک نسبت مستقیم برقرار دانست. به گونه ای که کشورهایی که بیشترین حجم آب های شیرین را در اختیار داشته و یا به نحو چشمگیری اقدام به مدیریت منابع آبی خود می نمایند, از سطح رفاه و توسعه مناسبی نیز برخوردار می باشند. در مقابل کشورهایی که از منابع آب های شیرین برخوردار نبوده و یا در دوره های تاریخی متفاوت از میزان آب های شیرین آنها کم شده است, از نظام های سیاسی ناکارآمدی برخوردار بوده و یا دوره بقاء نظام های سیاسی در آنها کوتاه است.

با توجه به گزارش های آماری موجود, در حال حاضر ما شاهد تشدید بحران منابع آبی در جهان و به تبع آن منطقه خزر هستیم. بنابر گزارش سازمان ملل متحد تحت عنوان "آب در دنیای در حال تغییر"، در سال 2030، 47 درصد جامعه جهانی با کمبود آب مواجه خواهند شد. برنامه عمران ملل متحد نیز گزارش داد که آب به اندازه کافی در دنیای کنونی وجود دارد، اما 1.1 میلیارد نفر به آب آشامیدنی تمیز و 2.6 میلیارد نفر به آب کانالیزه شده دسترسی ندارند. ارزیابی‌ها نشان می‌دهد که اگر در حال حاضر هر نفر 750 متر مکعب آب شیرین در سال مصرف می‌کند، این رقم در سال 2050 تا 450 متر مکعب کاهش خواهد یافت. این بدان معنا است که 80 درصد کشورهای دنیا بنابر طبقه‌بندی سازمان ملل متحد، زیر خط فقر آبی قرار دارند. از این نظر، آب به یک منبع مهم استراتژیک تبدیل می‌گردد که توسعه اقتصادی را محدود می‌کند، زیرا رشد اقتصادی مستلزم افزایش قابل توجه مصرف آب می‌باشد.

همچنین باید بدانیم که بر اساس تجربه های تاریخی, هر منبع کمیاب به صورت طبیعی به یک موضوع رقابتی تبدیل می‌گردد که به صورت اجتناب‌ناپذیری موجب منازعه میان کشورها می‌شود. امروزه عدم توازن شدید بین توزیع منابع آبی و نیاز کشورها به آن از یک سو و عدم توازن شدید بین توانایی‌های این یا آن کشور در غلبه بر این چالش به یک فاکتور تنش تبدیل گردیده است. در این بین کشورهایی که برخی استخرهای آبی فرامرزی را منشعب می‌سازند، موجب نگرانی بیشتر شده‌اند. بنابر اطلاعات سازمان ملل متحد، استخرهای 263 رودخانه جهانی بین دو کشور و کشورهای بیشتری تقسیم شده‌اند. در شرایط فقدان توافقنامه‌ها و نهادهای مشخص، تغییر یکجانبه رژیم استفاده و بهره‌برداری از این سیستم‌های رودخانه‌ای می‌تواند به پیامدهای جدی منجر گردد. در 50 سال اخیر 570 منازعه بر سر آب رخ داد که در 21 مورد از نیروهای مسلح استفاده شده است.

همانگونه که بیان گردید منطقه خزر نیز از این قاعده مستثنی نیست. وابستگی متقابل کشورهای منطقه خزر در حوزه استفاده مشترک از منابع آبی و نیز ماهیت نابرابر توزیع منابع آبی از ویژگی‌های بارز تعداد زیادی از کشورهای منطقه است. به دلایل جغرافیایی و تاریخی شرایطی در منطقه بوجود آمده است که در آن برخی کشورها به شدت نیازمند منابع آبی برای توسعه صنعت و کشاورزی هستند و گروهی از کشورها نیز دارای منابع آبی کافی نیستند. فروپاشی شوروی و تغییرات ژئوپلیتیکی بعدی و گذار اقتصاد منطقه خزر, سیستم قبلی مصرف آب را دستخوش تغییر نمود و بدین ترتیب تهدید واقعی امنیت غذایی ظهور و بروز کرد، زیرا منابع آبی با تغییرات مرزهای دولتی شکل جدیدی به خود گرفته است.

در همین راستا می‌توان به نمونه‌هایی از منازعه و درگیری پیرامون آب در این منطقه نیز اشاره نمود که اختلاف بین چین، روسیه و قزاقستان به دلیل جریان‌های بالادستی رودخانه ای نظیر ایرتیش و آمور و منازعه و اختلاف بین کشورهایی که در مجرای پایین دستی واقع شده‌اند (ازبکستان، قزاقستان و ترکمنستان) و کشورهایی که به لحاظ منابع آبی غنی بوده و در مجرای بالادست واقع شده‌اند (تاجیکستان و قرقیزستان) اشاره نمود. بدیهی است که کشورهایی که در مجرای بالادست واقع شده‌اند با تسلط بر آبراه از آن به عنوان ابزار پیشبرد منافع خود در منطقه استفاده و موقعیت جغرافیایی خود را به یک مزیت رقابتی تبدیل می‌کنند. لازم به ذکر است کهآذربایجان و ترکمنستان در زمره کشورهایی قرار دارند که به منابع آبی خارجی قابل توجهی نیاز دارند. در گزارش برنامه عمران ملل متحد آمده است که ترکمنستان بیش از 75 درصد منابع آبی خود و آذربایجان 50 درصد آب مورد نیاز خود را از منابع خارجی دریافت می‌کند. این روند می تواند کشورها را در تبیین و پیگیری سیاست خارجی خود به شدت آسیب پذیر نماید.

ضمنا اضافه می‌کنیم که روسیه 22 درصد ذخایر آب آشامیدنی دنیا را دارا بوده و نه تنها قادر به تامین آب مورد نیاز خود، بلکه توانایی صادرات آن را نیز دارا است. این فاکتور کمک کرده است تا این کشور به همراه چین از تاثیر و نفوذ خود در منطقه خزر بهره برده و از ایجاد کانون‌های جدید منازعه و تنش و رویارویی مستقیم بین کشورهای پایین دست و بالادست جلوگیری به عمل آوردند، اما قابل کتمان نیست که فاکتور آب در منطقه خزر بر مناسبات بین کشورهای این منطقه بی‌تاثیر نبوده است. زیرا همینکه روسیه دارای چنین فاکتور قدرتمندی در مبادلات منطقه ای و فرامنطقه ای می باشد, خود به عنوان یک عنصر اثرگذار بر معادلات سیاسی منطقه و جهان به شمار خواهد رفت. چراکه کشورهای پایین دست حداقل برای برقراری ثبات در کشورهای خود نیازمند منابع آبی کشوری نظیر روسیه خواهند بود.

در مجموع اینگونه استنباط می‌گردد که کمبود آب شیرین تاثیرات مثبت و منفی قابل توجهی را بر مناسبات بین‌المللی و منطقه مورد مطالعه ما( منطقه خزر) گذاشته است. از یک سو، رقابت فزاینده پیرامون این منبع به فاکتور تنش بین کشورها تبدیل شده و از سوی دیگر، ناکافی بودن آب به دریافت بهره و سود جایگزین کمک می‌کند که به استفاده از مزیت‌های نسبی کشورهای مختلف مرتبط می‌باشد. در هر حال، کشورهایی که دارای آب کافی نیستند و یا در مجراهای پایین دستی رودخانه های قرار داشته و تحت تاثیر کشورهای بالادست هستند می‌بایست برای کاهش وابستگی به روان آب‌های بین‌المللی تلاش نمایند. از جمله موثرترین راه‌ها برای این مهم عبارتند از: شدت بخشیدن به تولید آب، اتخاذ تدابیر تکنولوژیکی با هدف کاهش اسراف در مصرف آب به هنگام انتقال و استفاده، به کارگیری تکنولوژی‌ها با هدف دریافت آب از منابع غیرسنتی، ایجاد زیرساخت‌ها برای توزیع آب در داخل کشور و نیز خرید محصولات آبی از کشورهایی که قیمت نسبی آب در آن‌ها کم‌تر می‌باشد.

همچنین کشورهای منطقه خزر می توانند جدای از معادلات شکل گرفته در حوزه کشاورزی سنتی خود, به دنبال تغییر عادت کشت و نیز محصولات کشاورزی بوده تا از این طریق در مقایسه میان دو محصول کشاورزی, اقدام به ایجاد مزیت های نسبی در آن محصولی بنمایند که به آب کمتری نیاز داشته و یا توانایی استفاده از آب های نسبتاً شیرین را دارا می باشد. همچنین می توانند در یک سیستم تبادل عام محصولات کشاورزی و در قالب بیع کالا به کالا, اقدام به تبادل آن بخش از محصولات کشاورزی خود نمایند که در آن دارای مزیت های مطلق یا نسبی رو به بالا می باشند. به عنوان مثال گندم قزاقستان و یا پنبه ترکمنستان می تواند با پرتقال یا سیب و یا پسته ایران و یا هر محصول دیگری که در آن مزیت های مطلق وجود دارد مبادله گردد. در اینصورت و با اتخاذ مبادلات کشاورزی منطقه ای, کمبود آب در کشورهای منطقه خزر به نحو چشمگیری مدیریت خواهد گردید.

نکته قابل توجه و تامل دیگر که کم‌تر بدان پرداخته می‌شود این است که کشورهای آب‌خیز منطقه اورآسیا و به صورت خاص (منطقه خزر) باید مراقب باشند که یکی از محرکه‌های اصلی تمایل فزاینده غرب برای تسلط بر منطقه, تسلط بر منابع آبی آن به همراه منابع انرژی است. منابع آبی و منابع انرژی دو تکه از پازل استراتژی غرب برای تسلط بر اورآسیا و پس از آن تسلط بر تمام دنیا است. بنابراین تشکیل "اوپک آبی" در منطقه خزر با هدف مدیریت تولید، توزیع و مصرف آب در جلوگیری از کاهش اختلافات و تعارضات بین کشورهای منطقه و نیز در جلوگیری از گسترش حضور و نفوذ بیگانگان در منطقه استراتژیک خزر بسیار تعیین کننده خواهد بود.

در پرتو شکل گیری این هماهنگی منطقه ای, می توان منازعات آبی را به سطح چالش های آبی تقلیل داد که در این صورت می توان چنین چالش هایی را نه فقط مشکل یک کشور از کشورهای منطقه, بلکه چالش یا مشکل تمامی کشورهای منطقه به حساب آورد. در این صورت قطعاً می توان با بهره مندی از پتانسیل های جغرافیایی, جغرافیایی سیاسی و تکنولوژیکی یکدیگر به نحو موثرتری بر مشکلات حاصل از بحران آب فائق آمد.

 

میثم آرائی درونکلا

عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

محسن حمیدی

عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/NzE0MQ


سردار ملی ما, سالار ملی ما.... (درباره سیاست های پانترکیسم و پا

 

سردار ملی ما, سالار ملی ما.... (درباره سیاست های پانترکیسم و پانتورانیسم ترکیه و جمهوری آذربایجان)

سردار ملی ما  , سالار ملی ما....

(درباره سیاست های پانترکیسم و پانتورانیسم ترکیه و جمهوری آذربایجان)

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر  (IIKSS)- اخیرا ویدئویی در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی منتشر گردید که در آن طرفداران پان‌ ترکیسم در جریان یک مسابقه فوتبال شعارهای ضد ایرانی سر داده، به پرچم ایران بی‌حرمتی کرده و به خواندن سرود ملی ترکیه پرداختند. به این بهانه قصد داریم پشت پرده این اتفاق و نظایر آن را در شرایطی که منطقه به دلیل رخنه نامحرمان و بیگانگان سوداگر و فرصت‌طلب ملتهب هست را مورد واکاوی قرار داده و راهکارهایی را نیز در مقابله با پدیده وارداتی "پان‌ترکیسم" و "پان‌تورانیسم" ارائه دهیم.

بدون تردید راز احیای طرح‌ها و برنامه‌های پان‌ترکیست‌ها و پان‌تورانیست‌ها پیرامون ایجاد آذربایجان بزرگ که به شدت مورد حمایت بازیگران خارجی از جمله ترکیه، اسرائیل و آمریکا است در ترس و واهمه شدید محور شرارت ترکیه-آذربایجان-عربستان-اسرائیل از توافق هسته‌ای بین ایران و گروه 1+5 و نیز پیروزی‌های قابل توجه سیاسی-نظامی تهران در سوریه نهفته هست. نمی‌توان به یاد نیاورد که چگونه در بحبوبه توافق هسته‌ای و در شرایط کاهش تنش‌ها بین ایران و غرب رهبری آذربایجان بلافاصله تصمیم گرفت راهی ریاض شود. رئیس جمهور آذربایجان "الهام علی‌یف" با نزدیکی مناسبات با عربستان قصد دارد از یکی از رادیکال‌ترین کشورهای منطقه به عنوان عامل توازن‌بخش در مناسبات با ایران پساتحریم استفاده نماید. توافقنامه هسته‌ای تحت عنوان "برجام" اگرچه به دلیل کارشکنی‌ها و بد عهدی‌های فاحش آمریکا شکننده به نظر می‌رسد، اما به عقیده رقبا و دشمنان ایران، این توافقنامه می‌تواند توازن قدرت در خاورمیانه را به سود تهران برهم زده و به شرایط جدیدی در حوزه‌های مختلف منجر گردد.

متغیر مهم دیگر سوریه هست. پیروزی‌های سیاسی و میدانی محور ایران-روسیه-سوریه-عراق در مقابله با تروریست‌های "داعش" که به شدت از سوی محور شرارت حمایت می‌شوند مناسبات بین این دو ائتلاف را پرتنش ساخت. بدون تردید محور خطرناک ترکی-عربی-غربی-عبری که از پیروزی‌های سیاسی-نظامی ایران و روسیه در سوریه به شدت عصبی است دست به کار خواهد شد. کاملا واضح هست که این بازیگران به این دلیل که نتوانسته‌اند به خاطر سیاست‌های هوشمندانه رهبری جمهوری اسلامی ایران در تشریح و تبیین دقیق اهداف سیاست خارجی ایران از فاکتور مذهب برای رسیدن به اجماع منطقه‌ای بر علیه تهران بهره ببرند، دیوانه‌وار به فاکتور قومی متوسل شده‌اند تا بدین ترتیب ایران را از پیگیری اهداف و منویات سیاست خارجی خود باز داشته و توجه آن را متوجه داخل سازند.

روند تحولات به وضوح حاکی از آن است که ایجاد و تقویت دنیای ایرانی-شیعی در کشورهایی همچون یمن، سوریه، لبنان، عراق و افغانستان، نزدیکی فزاینده مناسبات بین ایران و روسیه به عنوان متحدین طبیعی و از بین رفتن بهانه واهی محور غربی-عربی-عبری-ترکی برای ادامه تحریم‌ها بر علیه ایران و اثبات حقانیت کشورمان که بدون تردید موجب قوت گرفتن نقش و جایگاه ایران در عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد شد، جبهه ضد ایرانی اسرائیل، آذربایجان، پاکستان، ترکیه، افغانستان، کشورهای عربی، آمریکا و به صورت دقیق‌تر محافل نئومحافظه‌کار نظام سیاسی آمریکا را بر آن خواهد داشت تا با هدف جذب برخی دولت‌های وابسته و ضعیف به سمت خود و منزوی ساختن ایران مبارزه منطقه‌ای و بین‌المللی بر علیه کشورمان با استفاده از فاکتور قومی را تشدید سازند. در این بین یکی از ابزارهای مهم فشار این ائتلاف بر علیه ایران تقویت ایده‌های پان‌ترکیسم و پان‌تورانیسم در قالب اتحادیه کشورهای ترک‌زبان به رهبری ترکیه هست. در چارچوب برقراری مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بین کشورهای ترک‌زبان، همکاری جدی بین ترکیه، آذربایجان، قزاقستان و قرقیزستان مشاهده می‌شود. حتی ترکمنستان نیز به حضور در اتحادیه کشورهای ترک‌زبان به عنوان ناظر علاقه‌مندی جدی نشان داده است.

اما آنچه که در این بین بیش از همه ما را به حیرت وا می‌دارد، نقش و جایگاهی است که ترکیه، عربستان و اسرائیل به عنوان پروکسی‌های غرب و آمریکا در منطقه در تلاش ژئوپلیتیک خود با هدف منزوی ساختن ایران برای آذربایجان قائل شده‌اند. حیرت‌آورتر آنکه  در حالیکه اکثریت جمعیت جمهوری آذربایجان را شیعیان تشکیل می‌‌دهند، رهبری این کشور هم تاریخ، هم مذهب و هم‌فرهنگ ایران, مشتاقانه برای همکاری تنگاتنگ ژئوپلیتیک با کشورهای سنی مذهب همچون عربستان، ترکیه و پاکستان و نیز دشمن تمدن اسلامی یعنی اسرائیل تلاش می‌کند. بدیهی است که ما نباید در این حیرت و هیجان بمانیم و منفعل باشیم. تهران باید اقدامات و تحرکات آذربایجان را به دقت رصد نموده و در صورتی که این اتحاد ضد ایرانی نامیمون با حضور باکو به فعالیت‌های خود ادامه دهد، نباید در واکنش به سیاست‌های رادیکال ضد ایرانی درنگی صورت گیرد.

بستر این کار نیز مهیا است. بر خلاف ایران، از هم گسیختگی قومی در ترکیه و آذربایجان به مراتب عمیق‌تر هست. بدون تردید اگر ایران بخواهد تنها بخش اندکی از هزینه‌هایی که این دو کشور با کمک متحدین عربی-غربی-عبری خود با هدف فروپاشی قومی-مذهبی در ایران انجام می‌دهند را در ترکیه و آذربایجان انجام دهد، در آن صورت باکو و آنکارا درخواهند یافت که تا چه اندازه در مسئله قومی آسیب‌پذیر و شکننده هستند. ضمنا ترکیه و عربستان در شرایط بسیار نامطلوبی قرار دارند و از مشکلات فراوانی در عرصه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی رنج می‌برند. هر دوی این کشورها نسنجیده و نیندیشیده خود را درگیر جنگی نافرجام در سوریه و یمن کرده‌اند که تبعات و پیامدهای آن کاملا واضح هست. آن‌ها در تامین ثبات و امنیت اجتماعی-سیاسی در داخل کشور خودشان ناتوان شده‌اند، مناسباتشان با تمام کشورهای همسایه رو به وخامت گذاشت و مهم‌تر آنکه متحدین غربی-آمریکایی آن‌ها نیز از هزینه کردن‌های سیاسی و نظامی برای این کشورها که پتانسیل بالایی برای بی‌ثباتی سیاسی-نظامی دارند و به تدریج مشروعیت و مقبولیت خود را در داخل و خارج کشور از دست می‌دهند مرددند که فرصتی مناسب را برای قدرت‌های منطقه‌ای همچون ایران و روسیه که دارای شرایط سیاسی-اجتماعی باثباتی هستند با هدف بازیگری جدی‌تر و فعال‌تر فراهم آورده است.

با توجه به همه آنچه که پیرامون طرح‌های خصمانه غرب و پروکسی‌های آن‌ها در منطقه بیان شد توصیه می‌گردد که مقامات کشورمان با زبان منطق و رایزنی متعدد با مقامات ترکیه و آذربایجان آن‌ها را متقاعد سازند که حضور عربستان و کشورهای عربی در هر کجایی با گسترش وهابیسم و سلفیسم در آنجاها همراه بوده و باکو و آنکارا نیز از این قاعده مستثنی نیستند و آتشی که عربستان با هیزم قومیت و مذهب در حال برافروختن آن‌ است روزی دامن این دو کشور را نیز خواهد گرفت. ضمنا باید به ترکیه و آذربایجان فهماند که در برآورد درست شرایط داخلی ایران که به آن‌ها در اتخاذ تصمیم عقلایی‌تر در مناسبات با کشورمان کمک قابل توجهی خواهد کرد به این موضوع توجه کنند که آذری‌های ایران چه در گذشته و چه در حال پایبند به ایده یکپارچگی و هویت ملی بوده و هستند و حتی سهم برجسته‌ای در گسترش ایده‌های ملی‌گرایانه و مذهبی ایران در سرتاسر تاریخ داشته‌اند. شاید آنها نمی دانند که در کوران مشروطه خواهی ملت ایران,تهران را ستارخان و باقرخان آذری زبان از چنگال طاقوت نجات داده و حتی رهبر کنونی ایران نیز هم کیش آذری زبان های عزیز ایرانی است. حتماً این کشورها اطلاع ندارند که از بزرگترین فرماندهان جنگ تحمیلی ایران در مصاف با دشمن بعثی, آذری زبان بودند و آذری زبان ها نقش کلیدی در ساختار نظام سیاسی- مذهبی جمهوری اسلامی ایران دارند.

اما در صورتی که باکو و آنکارا اصول مناسبات مبتنی بر حسن همجواری را نقض نموده و با اتخاذ سیاست‌های رادیکال از ناقضان حاکمیت و تمامیت ارضی ایران حمایت نمایند که البته طی سال‌های اخیر نیز گاهاً اینگونه بود، ایران می‌تواند حق مقابله به مثل را برای خود قائل شده و از برخی ابزارها برای تنبیه آن‌ها استفاده نماید که در زیر به برخی از مهم‌ترین این اقدامات سلبی و ایجابی اشاره می‌کنیم:

- اکنون که کشورهای منطقه خزر به توسعه روابط منطقه ای خود می اندیشند و با توجه به توافقات بسیار مهم به عمل آمده میان ایران, روسیه و ترکیه بر سر وضعیت سوریه, هر گونه رفتارهای انتحار گونه کشورهایی که دست پایین را در معادلات منطقه دارند باعث شدت عمل کشورهایی نظیر ایران و روسیه, که دست بالا را در این معادلات دارند می گردد.

- تهران با تعمیق همکاری استراتژیک با ارمنستان به واسطه اجرای پروژه‌های حمل و نقل-انرژی و دیگر پروژه‌ها می‌تواند موازنه شکننده‌ای که در موضوع قره‌باغ وجود دارد را به زیان آذربایجان و ترکیه بر هم زند.  

- عمق شراکت اسراتژیک بین باکو و آنکارا و نیز همکاری نظامی-فنی تنگاتنگ بین آذربایجان و دشمن شماره یک ایران در منطقه یعنی اسرائیل همواره موجب نارضایتی تهران بوده، هست و خواهد بود. مقامات کشورمان می‌توانند با برانگیختن تمایلات ضد اسرائیلی جریان‌ها و گروه‌های اسلام‌گرا در آذربایجان که علاقه‌مند به اداره حکومت به شیوه حکومتی ایران هستند برای تنبیه دولت باکو استفاده نموده و رهبری این کشور را برای تامین و ثبات داخلی به زحمت اندازد.     

- ایران می‌تواند در ترکیه از تلاش جدایی‌طلبان - علویان، زازاها و اکراد و در آذربایجان از تلاش جدایی‌طلبان تالش، لزگی و آوار که برای تعیین حق سرنوشت خود تلاش می‌کنند حمایت نماید.

- ایران باید بازارهای خود را با شرایط مطلوب به روی کشورهای آسیای میانه و قفقاز باز نموده و در مقابل نیز برای حضور گسترده در بازار آن کشورها تلاش بسیار کند.

- ایران باید مناسبات خود با جمعیت فارس‌زبان در بسیاری از کشورهای منطقه را تقویت نموده و آن‌ها را در قالب اتحادیه‌ای تحت عنوان اتحادیه کشورهای فارسی‌زبان گردهم آورد.

- و نهایتا اینکه مقامات جمهوری اسلامی ایران می‌توانند و باید با استفاده هدفمند و به هنگام از مفاهیمی همچون شیعیسم، اسلامیسم و ایرانیسم در مناطق خارج نزدیک و دور, دکترین پان‌ترکیسم و هر دکترین تفرقه‌‌انداز را که از سوی آذربایجان و ترکیه و متحدین موقعیتی آن‌ها در جهان عرب و غرب حمایت می‌شوند با شکست سنگینی مواجه سازند.

 

محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

میثم آرائی درونکلا, عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/NzExMQ

 


مبادلات تجاری کشورهای منطقه خزر (واردات و صادرات)

 

مبادلات تجاری کشورهای منطقه خزر (واردات و صادرات)

مبادلات تجاری کشورهای منطقه خزر (واردات و صادرات)

 

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر     (IIKSS)

 مبادلات تجاری کشورهای منطقه خزر (واردات و صادرات)

برای مشاهده جزئیات بیشتر، تصاویر را ذخیره نموده و سپس مشاهده نمایید.

تهیه و تنظیم:

موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

 

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/NzA0MA

 

 


چشمانداز توسعه اقتصادی منطقه خزر و گره کور آن

چشم‌انداز توسعه اقتصادی منطقه خزر و گره کور آن

چشم‌انداز توسعه اقتصادی منطقه خزر و گره کور آن

موسسه بین‌المللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، منطقه خزر تبدیل به حوزه نفوذ سیاسی و بخصوص اقتصادی کشورهای بلوک غرب گردید. از عمده ترین دلایل این نفوذ را می‌توان دولتی بودن بنیان‌های اقتصادی کشورهای منطقه خزر، اتکاء بودجه به نفت، اندازه بازار(market size) کوچک هر یک از کشورهای منطقه خزر، عدم توسعه زیرساخت‌های علمی و دانشگاهی، عدم توسعه متوازن صنعت حمل و نقل و ضعف بخش خصوصی در حوزه‌های اقتصادی دانست. همین مقولات باعث گردیده‌اند تا مزیت‌های مطلق و نسبی کشورهای منطقه خزر در شباهت با یکدیگر بوده و در پس این شباهت، اقتصاد منطقه خزر نتواند همپای اقتصاد جهانی رشد نماید. چراکه کشورهای این منطقه به دلیل شباهت ساختارهای اقتصادی و تولیدات خود نمی‌توانند منطقاً مبادلات اقتصادی قابل قبولی با یکدیگر داشته باشند.

در این میان باید بدانیم، ایجاد و توسعه بخش خصوصی در کنار ایجاد اقتصاد منطقه ای نقش مهمی در شکل دادن به اقتصاد جهانی دارد و این امر گره کوری است که در منطقه خزر هنوز کسی موفق به باز کردن آن نشده است. اقتصاد منطقه خزر متشکل از 5 کشور نفت و گاز خیز است که تمایل زیادی به توسعه شرکت‌های بزرگ خصوصی در خود نمی‌بیند و این امر مشکلات عمده‌ای را برای این کشورها به همراه خواهد داشت. زیرا ما نمی‌توانیم با یک دولت ثروتمند به جنگ با هزاران هزار شرکت متنوع ثروتمند غربی که هر یک در زمینه خاصی فعالیت می‌نماید برویم.به عبارتی, در بدترین حالت ممکن در یک رقابت اقتصادی جهانی، سپاه اقتصادی غرب هزاران سرباز اقتصادی موثر و فربه دارد و در مقابل در بهترین حالت ممکن سپاه اقتصادی هر یک از کشورهای منطقه خزر دارای یک سرباز اقتصادی دولتی ناکارآمد و چاق است. سپاه اقتصادی کشورهای منطقه خزر به دلیل حفظ اقتدار ملّی که در برخی از کشورهای این منطقه با حفظ منافع طبقه حاکم گره خورده است مایل به حضور در همه زمینه‌های تولیدی و اقتصادی است که این امر باعث گردیده است که تولید در منطقه خزر هیچگاه به یک سیاست علمی و اصولی مبدّل نگردد.

البته میتوان این ضعف را با اقدامات موثری نظیر ایجاد منطقه اقتصادی ویژه در نواحی مختلف منطقه خزر که بخش‌های خصوصی صاحب تکنولوژی بومی در آن اقدام به سرمایه گذاری نمایند جبران نمود. در کنار آن می‌توان به این شرکت‌ها اطمینان داد که دولت‌ها از طریق ابزارهای سیاسی و قانونی اقدام به ایجاد یک بازار بزرگ منطقه‌ای برای آنها می‌نمایند. در این صورت اندازه بازار لازم برای رشد و توسعه شرکت‌‌های خصوصی منطقه خزر به اندازه کل پهنه سرزمینی منطقه خزر گسترش خواهد یافت.

کشورهای منطقه خزر باید به این درک برسند که نمی‌توان مسئله‌ها و چالش‌های اقتصادی را با ابزاری‌های حاکمیتی و سیاسی خود چاره نمایند. هرچند که اراده سیاسی دولت‌ها گام اول توسعه روابط همه جانبه با سایر کشورها به شمار می‌رود اما در واقع نمی‌توان به تنهایی اراده سیاسی حاکمیت‌های منطقه خزر را برای رشد و توسعه اقتصادی این منطقه کافی دانست. لذا باید به دنبال توسعه بخش خصوصی در منطقه خزر بود که اوّلین گام آن تغییر رفتار سیاسی حاکمان در منطقه خزر است. دولت‌های منطقه خزر باید آگاه گردند که اگر اقتصاد دولتی یک فاکتور موثر برای اعمال اقتدار ملی است، در مقابل توسعه شرکت‌های خصوصی در منطقه خزر به صورت تصاعدی مؤلفه‌های اقتصادی و قدرت را ارتقاع خواهد داد. به عنوان مثال منابع نفت و گاز منطقه خزر این پتانسیل را دارند که چندین شرکت بزرگ خصوصی بومی نظیر بی پی و توتال را شکل دهند و این امر در گرو عدم احساس خطر کشورهای منطقه خزر از شکل گیری چنین شرکت‌هایی در مناطق حاکمه آنهاست.

این در حالی است که علیرغم آنکه ظرفیت‌های حمل و نقل منطقه خزر در حوزه‌های دریایی، ریلی و جاده‌ای ناکافی است اما برای ایجاد یک انقلاب اقتصادی در این منطقه که می‌تواند عروس اورآسیا نیز خوانده شود کافی به نظر می رسد. در واقع اکثر نقدهای موجود در زمینه زیرساخت‌های اقتصادی در منطقه خزر بر محوریت زیرساخت‌های حمل و نقل شکل گرفته است اما اگر عمیق‌تر به موضوع نگریسته شود مشاهده خواهد شد که این نقدها با این فرض که مبادلات اقتصادی منطقه باید در سطح خام فروشی منابع معدنی، تولیدات کشاورزی و محصولات فلزی باشد, شکل گرفته‌اند. اما واقعیت امر آن است که برای رشد و توسعه اقتصادی منطقه خزر نباید نوع مراودات میان کشورها در قرن 21 را بر اساس مدل‌های اقتصادی قرن 19 میلادی تعریف نمود.

پس باید قوانین جاری در زمینه اقتصادی را به نفع حضور و امنیت اقتصادی شرکت‌های خصوصی تعدیل نموده و سپس زیرساخت‌های حمل و نقل موجود را بر اساس سرمایه گذاری‌ها و ظرفیت‌های موجود اقتصادی توسعه داد. به عبارتی باید زیرساخت‌های حمل و نقل منطقه خزر با محوریت اقتصاد منطقه‌ای شکل بگیرند که همزمان بتوانند در سطح اقتصاد ملّی و جهانی نیز کاربرد داشته باشند.

کشورهای منطقه خزر باید به این واقعیت آگاه کردند که نمی‌توان هیچ شرکت خصوصی را وادار به فعالیت در فضایی کرد که همه ابزارها در جهت توسعه سیاست عمومی دولت‌ها سامان یافته‌اند. شرکت‌های خصوصی هیچگاه برای منافع ملی تلاش نمی‌نمایند اما همواره برای بقاء خود، کسب سود بیشتر و ایجاد انحصار در بازر تلاش بی وقفه‌ای را انجام می‌دهند. حال اگر سیاست عمومی کشورهای منطقه خزر در همسویی با منافع قریب به اتفاق شرکت‌های خصوصی ایجاد شود آنگاه می‌توان این شرکت‌ها را ابزاری برای تامین منافع ملّی نیز به حساب آورد. دقیق‌تر آنکه وقتی یک شرکت خصوصی در آن زمانی که برای کسب سود بیشتر می‌جنگد، ناخواسته به عنوان ابزاری برای دفاع از منافع ملّی و سیاست‌های عمومی کشورش نیز بدل می‌گردد. پس برای باز کردن این گره کور اقتصادی باید:

1: مبادلات اقتصادی منطقه خزر را از سطح خام فروشی به سطح تولیدات صنعتی برسانیم

2: زیر ساخت های حمل و نقل منطقه ای باید متناسب باظرفیت های تولیدی شکل بگیرند, نه فقط مبادلات مواد خام

3: دیدگاه کشورها به اقتصاد باید مبتنی بر تولید منطقه برای منطقه باشد که قابلیت مصرف در بازار داخلی و نیز ورود به بازار جهانی را دارا باشد

4: افزایش اندازه بازار از سطح ملی به سطح منطقه ای. لذا باید تعرفه های ورود و خروج, برای تولیدات منطقه ای به صفر نزدیک گردد.

5: از شرکت های خصوصی صاحب تکنولوژی های هایتک و دانش بنیان حمایت ویژه شود. این کار می تواند از طریق تاسیس یک بانک توسعه منطقه ای انجام پذیرد تا چنین شرکت هایی از حمایت مجموع کشورهای منطقه برخوردار گردند.

6: نیروی کار و متخصص کشورها به صورت نسبتاً آزادی بتوانند به سایر کشورهای منطقه تردد داشته باشند.

7: در کشورهای منطقه باید "مناطق اقتصادی ویژه منطقه ای" تعریف گردند تا شرکت های خصوصی بتوانند بر اساس حمایت های قانونی و مالی لازم (نظیر تخفیف در پرداخت مالیات و عوارض, بهره بردن از وام های مناسب و برخورداری از یارانه های دولتی یا منطقه ای) به حداکثر بهره وری و سود دهی برسند.

 

میثم آرائی درونکلا

عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین الملل مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/assets/uploads/avator/e52ae-a33.jpg


عوامل واگرایی کشورهای منطقه خزر (2)

عوامل واگرایی کشورهای منطقه خزر (زمینه‌های رقابت، چالش‌ها و منازعات)

عوامل واگرایی کشورهای منطقه خزر (زمینه‌های رقابت، چالش‌ها و منازعات) (2)

چالش های موجود در منطقه خزر:

در منطقه خزر علاوه بر آنکه عرصه‌های مختلفی برای رقابت میان کشورها وجود دارد، موضوعاتی نیز وجود دارد که به عنوان یک چالش برای برخی از کشورها و یا تمامی کشورهای حاشیه خزر مطرح می‌باشند. رویکرد کشورهای منطقه خزر نیز باید حل و برطرف کردن این چالش‌ها باشد. برای این منظور باید زمینه‌های ایجاد چالش‌های مورد اشاره در سطور آتی را برطرف نمود نه اینکه آن را به زمینه‌ای برای ایجاد منازعه جدید میان کشورهای منطقه خزر بدل کرد. عمده چالش‌های موجود در منطقه خزر عبارتند از:

1: عدم باور به منطقه گرایی و درک متقابل برای بهره برداری از منافع سیاسی و اقتصادی دریای خزر و ظرفیت‌های هر یک از کشورهای این منطقه از مهمترین چالش‌های موجود در منطقه خزر است. به نظر می رسد بخش مهمی از این چالش ریشه در بدبینی سران کشورها به یکدیگر، برخی از آنها ریشه در عدم باور به توانمندی‌های هر یک از کشورها و منطقه و مهم‌تر از همه این موارد عدم تاکید بر هویت مستقل فرهنگی این منطقه دارد، زیرا در منطقه حاضر به جای مدارای قومی شاهد رقابت ناسالم قومی می‌باشیم که این امر در نهایت ظرفیت‌های ملی هر یک از کشورهای منطقه خزر را تحلیل می‌برد.

البته امروزه اراده سیاسی بی‌نظیری میان حکومت‌های منطقه خزر ایجاد گردیده است که متاسفانه چنین اراده‌ای در میان اقشار مختلف مردم، اعم از تجار، قشر تحصیل‌ کرده و ... به چشم نمی‌خورد، زیرا تنها در صورتی می‌توان اعتقاد به شکل گرفتن باور منطقه‌گرایی در منطقه خزر داشت که مردمان هر یک از کشورهای منطقه خزر، جدای از باورهای سیاسی طبقه حاکم، به مردمان کشور دیگر نیاز ارگانیک داشته باشند. راه حل این امر نیز توسعه موسسات بین‌المللی خصوصی مروج همگرایی (اعم از علمی، فرهنگی، هنری و ...)، توسعه تجارت در همه زمینه‌ها، توسعه توریسم، کم‌رنگ کردن پدیده مرز، یافتن عوامل تجانس فرهنگی در زبان، دین، پوشش، آداب و رسوم و معرفی فرهنگ‌ها به صورتی بی‌واسطه به یکدیگر است.

2: عدم تعیین رژیم حقوقی حاکم بر دریای خزر نیز ازجمله موضوعات چالش برانگیز منطقه خزر است. در حال حاضر واریانت‌های مختلفی برای تقسیم این پهنه آبی پیشنهاد گردید که هیچ یک از آنها به نتیجه مطلوب نرسیده است، اما خوشبختانه تنش‌های نظامی تبدیل به تنش های سیاسی و اقتصادی گردیده و تنش های سیاسی و اقتصادی به سرعت در حال تبدیل شدن به یک منازعه حقوقی می‌باشند که این امر تاکیدی بر وجود اراده جدی برای حل این چالش در منطقه خزر است. این امر نشان می‌دهد که کشورهای منطقه خزر به دنبال یافتن یک راه‌حل دائمی برای حل مشکلات موجود در منطقه خزر می‌باشند. در این زمینه می‌توان با الگو برداری از نهادهای موجود در سایر کشورها نظیر کمیسیون رودخانه ای رود راین اقدام به حل این مشکل نمود.

3: اکوسیستم منحصر به فرد دریای خزر که نیازمند حفاظت و حراست بیشتر در مقابل هرگونه آلودگی است نیز یکی از چالش‌های فعلی و آینده منطقه خزر است، زیرا این دریا انبار منابع زیستی منحصر به فردی است که 90 درصد آن را ماهیان خاویاری تشکیل می‌دهد. مشکل ماهیگیری و استفاده از منابع زیستی و حفاظت از محیط زیست، به صورت خاص ابعاد اکولوژیک استخراج نفت و گاز در مناطق کم‌عمق دریای خزر (فلات دریای خزر) را به چالش می‌کشد.

4: علاقه‌مندی قدرت‌های غربی به این منطقه و تلاش واضح آن‌ها برای کمک به جهت‌گیری غربگرایانه کشورهای قفقاز و آسیای مرکزی و تلاش برای بر عهده گرفتن تامین امنیت در منطقه به شکل قابل توجهی در حال افزایش است که این امر را می‌توان چالش امروز ایران و روسیه و چالش آینده مردمان آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان برای رهایی از بند سیاست‌های استعمار مآبانه  کشورهای غربی دانست، زیرا منطقه خزر در کانون توجه همزمان شمال، جنوب، شرق و غرب قرار دارد. پشت این اسامی جغرافیایی گروهی از کشورها قرار دارند که عبارتند از: از شمال – روسیه، از جنوب – کشورهای خاور نزدیک و میانه همچون پاکستان و افغانستان، از شرق – ژاپن و چین و برخی کشورهای سازمان آسه‌آن (به صورت خاص اندونزی و مالزی)، از غرب – همه کشورهای اروپایی به علاوه آمریکا و کانادا. به عبارتی دقیق‌تر منطقه خزر یکی از مناطق نادر سیاست جهانی است که به صورت همزمان محورهای شمال-جنوب و شرق-غرب مجبور به عبور از آن می‌باشند. بنابراین کشورهای فراوانی هستند که برای گسترش نفوذ و تاثیرگذاری سیاسی، اقتصادی و نظامی در منطقه دریای خزر و مناطق همجوار با آن تلاش می‌کنند.

دو قدرت بزرگ منطقه‌ای، ایران و ترکیه که دارای خط مشی کاملا متفاوتی هستند، اولی دشمن استراتژیک آمریکا و غرب و دومی شریک استراتژیک ناتو و آمریکا، به دلیل موقعیت ژئواستراتژیکی در منطقه خزر ذی‌نفع هستند. مناسبات بین دو کشور به یکی از کانون‌های پیچیده منازعات و اختلافات در منطقه خزر تبدیل گردید. چنین روندی برای روسیه و آمریکا نیز صدق می‌کند. نه تنها نفت و گاز منطقه توجه آمریکا را به سمت خود جلب نمود، بلکه این کشور منطقه خزر را در زمره منافع ملی خود با هدف تثبیت منزلت هژمونیک خود قرار داده است، اما برای روسیه این منطقه بیش از آنکه از نقطه نظر انرژی مهم باشد، به دلیل موضوع تامین امنیت در مناطق جنوبی این کشور بسیار مهم و حساس می‌باشد.

در مجموع، کشورهایی همچون چین، ترکیه، آمریکا و اتحادیه اروپا برای تثبیت تاثیر و نفوذ خود در دریای خزر و نیز با هدف برقراری توازن سیاست خارجی مورد نظر خود با یکدیگر و با کشورهای حاشیه خزر، به صورت خاص با ایران و روسیه در حال ستیز و پیکار هستند.

5: از مهمترین چالش‌های منطقه خزر، تبلیغات منفی بر علیه ایران و روسیه در رسانه‌های ارتباط جمعی غرب است. غربی ها به شکل قابل توجهی به کشورهای اسلامی حاشیه خزر اینگونه القاء می‌کنند که ایران برای تحمیل نسخه خود از "بنیادگرایی اسلامی" در تلاش برای نفوذ در این کشورها است. بدیهی است که این اتهامات از سوی کسانی مطرح می‌شود که خود خواهان حضور در منطقه خزر هستند و تقریباً تمام تاریخ را مشغول استعمار کشورهای دیگر در قاره های آسیا، آفریقا و آمریکا بوده‌اند. جالب آن است که نتیجه مستقیم این سیاست‌ها را می‌توان در بهره جستن از معادن و منابع کشورهای منطقه خزر توسط کشورهای غربی مشاهده نمود.

6: از دیگر چالش های مهم کشورها و مردمان منطقه خزر نگاه ابزاری غرب و آمریکا به کشورهای این منطقه است. آمریکا به این منطقه و کشورهای آن به عنوان ابزار بازدارندگی ایران و روسیه و نیز دستیابی به معادن مهم منابع طبیعی و در نهایت بستری بسیار مناسب با هدف تسلط بر کل اورآسیا می‌نگرد. غرب خوب درک کرده است که کلید طلای فتح اورآسیا منطقه خزر است.

7: وجود مناطق فعالیت تروریستی در منطقه خزر را می‌توان از دیگر چالش‌های در حال شکل گیری و تقویت منطقه خزر دانست. فعالیت‌ها و اقدامات تروریستی خرابکارانه سازمان‌ها و جنبش‌های اسلامی افراط‌گرا و رادیکال در برخی کشورهای قفقاز جنوبی و آسیای میانه موجب بدگمانی‌ کشورهای منطقه نسبت به یکدیگر شده است. این چالش باید با همکاری کشورهای منطقه خزر تبدیل یک فرصت مناسب برای معرفی موازین واقعی دین اسلام گردد. طبیعتاً کشورهای منطقه خزر می‌توانند از ظرفیت‌های آموزشی یکدیگر برای تحقق این امر استفاده نمایند. لازم به توجه می‌باشد که هر گونه حرکت از جنس اقتدار کشورهای منطقه خزر با مقوله اسلام تکفیری در دراز مدت باعث توسعه و تقویت این جریان در قفقاز و آسیای میانه می‌گردد.

8: دورنمای استقرار تاسیسات نظامی کشورهای ثالث و فرامنطقه‌ای، به صورت خاص ناتو در برخی کشورهای ساحلی خزر نیز از چالش‌های عمده منطقه خزر خواهد بود، زیرا اگر به دنبال ایجاد یک منطقه مستقل در جهان هستیم نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که قدرت‌هایی که آشکارا سیاست استعماری خود را در جهان گسترش می‌دهند در این منطقه حضور نظامی داشته باشند. اگرچه در اجلاس آستاراخان روسیه موافقتی مکتوب برای عدم حضور نیروهای خارجی در این پهنه آبی به دست آورد، اما طفره‌روی باکو و عشق‌آباد از ایجاد یک سیستم امنیت جمعی در دریای خزر با حضور روسیه و ایران نشان می‌دهد که مدل‌‌های وارداتی تامین امنیت بر مدل‌های منطقه‌ای ترجیح داشته که مسلما خوشایند تهران و مسکو نیست. مضاف بر آنکه هیچ مشاهده تاریخی این امر را ثابت نمی‌نماید که حضور یک قدرت خارجی در یک کشور امری همیشگی و متناسب با منافع راهبردی مردم و حکومت آن کشور بوده باشد.

9: تفاوت در میزان توانمندی‌ها و ظرفیت‌های اقتصادی کشورهای خزر و فقدان برنامه‌های سودآور اقتصادی و تجاری نیز اگرچه راساً نمی تواند یک چالش بین‌المللی یا منطقه‌ای به حساب آید اما در عمل باعث سرکوب خلاقیت اقتصادی و توسعه سرمایه گذاری در کل منطقه خزر می شود. کشورهای ساحلی خزر واهمه دارند که پروژه‌های احتمالی مشترک بین آن‌ها سودآوری اقتصادی مطلوب و مورد نظر آن‌ها را نداشته باشد و در نهایت به هدر رفتن سرمایه‌ آن‌ها انجامد.اما توجه به این نکته بسیار پر اهمیت است که ایران یا آذربایجان یا روسیه و یا هر کشور دیگری هیچگاه نمی توانند با تکنولوژی وارداتی از آلمان یا ایالات متحده و یا هر کشور دیگری اقدام به تولید کالایی نمایند که قابلیت رقابت با تولیدات خودایالات متحده یا آلمان را داشته باشد. کشورهای منطقه خزر باید به این باور برسند که اگر دو فاکتور مهم خلاقیت در تولید و شاخص اندازه بازار بزرگی را داشته باشند، قطعاً می توانند به آینده اقتصادی خود امیدوار باشند. طبیعتاً کشورهای منطقه خزر خلاقیت در تولید را باید با اتکاء به ظرفیت‌های دانشگاهی خود ایجاد نمایند اما افزایش شاخص اندازه بازار امکان‌پذیر نمی‌باشد مگر با توسعه تجارت نسبتاً آزاد در منطقه خزر.

لذا بر این اساس که اقتصاد کشورهای منطقه خزر در بخش تولید و فناوری نسبتاً به یکدیگر نزدیک است می‌توان انتظار داشت که باز کردن دروازه‌های بازار مصرف این منطقه برای کشورهای این منطقه آسیبی به بخش تولید این کشورها وارد نمی نماید.

10: سیاست تفرقه بینداز و حکومت ‌کن غربی‌ها نیز از جمله مسائلی است که سطح مخاطرات و چالش‌ها را در منطقه خزر همواره زنده نگه می‌دارد. غربی‌ها تلاش می‌کنند در مناسبات بین کشورهای منطقه فضای بی‌اعتمادی را حاکم سازند تا بدین طریق با استفاده از سیاست تفرقه بینداز و حکومت‌ کن، منافع ژئوپلیتیک خود را در منطقه حساس خزر پیگیری کنند. سیاست تحریمی آمریکا و اتحادیه اروپا بر علیه روسیه و ایران نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. بدیهی است که این سیاست غرب کشورهای منطقه خزر را در مناسبات سیاسی و اقتصادی با روسیه و ایران محتاط‌‌تر خواهد ساخت. غربی‌ها تلاش می‌کنند با اتخاذ جنگ تحریم‌ها کشورهای منطقه را در مقابل انتخاب یا با ما و یا بدون ما قرار دهند. کشورهای منطقه نیز از آن جهت که نیازمند سرمایه و تکنولوژی غرب (در صنایع حیاتی خود نظیر نفت) هستند، با آمریکا و متحدین غربی آن‌ها در اعمال فشار بر ایران و روسیه، ولو به صورت حداقلی همراه خواهند شد که بدون تردید موجب تشدید سوء‌ظن بین کشورهای منطقه و تیرگی مناسبات بین آن‌ها خواهد شد.

شاید بتوان نمونه‌های دیگری از سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن را نیز در منطقه شناسایی نمود که از جمله این موارد عبارتند از: حضور نظامی ناتو و آمریکا در جنگ افغانستان و استفاده از آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان به عنوان محل ترانزیت محموله‌های نظامی و غیرنظامی به افغانستان؛ تنش در مناسبات بین غرب و ایران پیرامون برنامه هسته‌ای؛ پیشنهاد آمریکا به آذربایجان مبنی بر ایجاد واحدی موسوم به گارد خزر با هدف تامین امنیت خط لوله باکو-تفلیس-جیحان در مقابل حملات تروریستی احتمالی؛ رقابت فزاینده بین غرب و روسیه پیرامون انتقال گاز ترکمنستان به بازارهای اروپا، ایران هراسی و روسیه هراسی در کشورهای آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان و در نهایت اظهار نظرهای زیرکانه مقامات غربی در باب همکاری انرژی محور ایران و روسیه. آن‌ها دائما اظهار می‌کنند که روسیه و ایران بدون توجه به منافع دیگر کشورهای دریای خزر به همکاری در حوزه نفت وگاز شدت بخشیده‌اند و بدین ترتیب تلاش بی‌وقفه خود برای تنوع‌بخشی به مسیرهای انتقال انرژی به اروپا، به صورت خاص ترنس‌خزر که چراغ سبز ترکمنستان و آذربایجان را نیز دریافت نمود را توجیه می‌سازند.

11: از دیگر چالش های منطقه خزر را می توان درون‌گرایی و انزوای کشورهای این منطقه در امواج ناشی از بیداری اسلامی که از آن به بهار عربی نیز تعبیر می‌شود دانست. همچنین می توان به اعلام خلافت اسلامی در سوریه و عراق از سوی "داعش" اشاره نمود که موجب گردید کشورهای منطقه خزر، نسبت به هرگونه تحرکات و اقدامات کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای محتاط‌تر عمل نمایند. آن‌ها واهمه دارند که کشورهای متخاصم منطقه‌ای و نیز بازیگران غیررسمی با حضور و نفوذ در کشورهایشان و نیز با نفوذ در ساختار قدرت، زمینه‌ها و بسترهای لازم برای ظهور و بروز گرایشات اعتراضی خیابانی و نهایتا بی‌ثباتی سیاسی-اجتماعی را فراهم آورند. قابل کتمان نیست که تمام کشورهای منطقه خزر هدف احتمالی غرب برای انجام انقلاب رنگی هستند.

12: حضور شرکت‌ها و غول‌های نفتی غربی همچون دراگون اویل، بی پی، توتال، شل و ..... زیرا بدون شک و تردید وجود شرکت‌های غربی در منطقه که شاید بتوان گفت یک دُنگ از فلسفه حضور شش دُنگی آنها اقتصادی و 5 دُنگ دیگر آن حفظ سلطه بر صنعت نفت و گاز منطقه خزر و در نهایت تامین درازمدت نیازهای اروپا به انرژی است، موجبات ایجاد حساسیت برای کشورهای منطقه را فراهم خواهد نمود. زیرا هیچگاه در تاریخ نمی توان شواهد بر رفاقت میان غرب و شرق یافت و حضور چنین شرکت‌هایی در نهایت نوع منازعه و ابعاد منازعه میان کشورهای منطقه با کشورهای غربی را گسترش خواهد داد.

13: فضای بسته سیاسی برخی از کشورهای منطقه خزر را نیز می‌توان از جمله چالش‌های انسانی منطقه خزر دانست. این فضا باعث گردیده است تا مقامات و دولتمردان برخی از این کشورها همواره از آگاه شدن شهروندان خود از شرایط منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بیمناک باشند. علی‌ایحال این مسائل سبب شده است این کشورها در زمینه‌های سیاسی و روابط بین‌الملل کاملاً بسته عمل نموده و به کشورهای خارجی اعتماد نداشته باشند.

14: قاچاق مواد مخدر از جمله چالش‌هایی است که نهاد انسانیت و بنیان خانواده را در منطقه خزر تهدید می‌نماید. منطقه خزر به دلیل ساختارهای سنتی و قومیتی خود، دارای ترکیبات جمعیت شناسی خاصی است که نمی‌توان آن را با یک جامعه غربی مقایسه کرد لذا خانواده از ارزش بالایی در این منطقه برخوردار است. از جمله آثار استفاده و ترویج استعمال مواد مخدر نیز تحت تاثیر قرار دادن همین بنیان اجتماعی مهم در منطقه خزر است. در این راستا همواره برخی از کشورهای منطقه خزر طرفین خود را به کم کاری در مبارزه با قاچاق مواد مخدر محکوم می‌نمایند.

15: درگیری‌های مذهبی بخصوص میان اهل تشیع و اهل تسنن نیز از جمله مواردی است که اگر در عراق و سوریه به خوبی مدیریت نشود، ممکن است به منطقه خزر نیز سرایت نماید. اهمیت این مسئله نیز در آن است که اکثریت ساکنان حاشیه دریای خزر را اهل تشیع تشکیل داده و اکثریت کل مسلمانان حاضر در کشورهای منطقه خزر را نیز شیعیان تشکیل می‌دهند. مسلمانان منطقه باید به این درک برسند که نه شیعیان به دنبال  تحمیل مذهب شیعه بر اهل تسنن در منطقه هستند و نه اهل تسنن به دنبال سنی کردن اهل تشیع. همچنین باید به این حد از مدارای مذهبی برسند که تبلیغ دین را در کشور خود به عنوان یک خطر تلقی ننمایند.

16: از جمله مشکلات تاکتیکی و شاید مهمترین مشکل اساسی سال های آینده در منطقه خزر بحران آب خواهد بود. این بحران در ایران، ترکمنستان و قزاقستان کاملاً مشهود است. زیرا خشک و استپ بودن بخش بزرگی از منطقه خزر یک مشکل اساسی به شمار می‌رود که بحران کم آبی باعث تشدید این مشکل می‌گردد. چنین وضعیتی تاثیر مستقیم بر کشاورزی منطقه خزر دارد. این مسئله ممکن است به بروز منازعاتی میان کشورهای منطقه نیز منجر گردد. در این زمینه میتوان به تقسیم منابع آبی میان ایران و ترکمنستان اشاره نمود. البته در این خصوص توافقاتی صورت گرفته است اما در صورت بروز خشکسالی قطعاً تحمل مردمان و دولت ها در چنین بحران‌هایی کاهش می‌یابد.

17: عرصه نفت و گاز علاوه بر آنکه محلی برای رقابت کشورهای منطقه خزر است، موضوعی برای ایجاد چالش در منطقه نیز به حساب می‌آید. به عنوان مثال ترکمنستان با پشتوانه‌ای که از ایالات متحده آمریکا و اروپا داشت رسماً اعلام کرده بود که قیمت گاز خریداری شده از آنها بسیار پایین بوده و در قبال انتقال گاز خود از طریق روسیه قیمت بالاتری را به عنوان سهم خود طلب می کرد. از این رو درخواست افزایش بهای گاز را پیش کشیده که این موضوع باعث اختلاف میان دو کشور شد و روسیه نیز دریافت و ترانزیت گاز از ترکمنستان را متوقف ساخت. در همین راستا نیز طرح ایجاد خط لوله ترانس خزر وارد فاز جدیدی شد که تاکنون نیز برای ایجاد آن جلسات مختلفی با حضور کشورهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای صورت می‌گیرد.

18: از چالش‌های دیگری که بر سر منطقه خزر سایه افکنده است را می‌توان ریسک سرمایه گذاری بالا و یا اعلام داشتن ریسک سرمایه گذاری بالا از سوی موسسات و کشورهای غربی دانست. این امر موجب گردیده است تا علیرغم وجود جمعیت بالا در منطقه خزر، جذب سرمایه گذاری پایینی در منطقه وجود داشته باشد. به گونه‌ای که کل میزان جذب سرمایه گذاری خارجی منطقه خزر در سال 2015 کمتر از 30 میلیارد دلار بوده است.

منازعات موجود در منطقه خزر:

در منطقه خزر نیز همانند بسیاری از مناطق جهان منازعات متعددی میان بازیگران منطقه‌ای وجود دارد که می‌تواند شامل مسئله‌های متعددی نظیر منابع انرژی، مناطق مرزی، منابع آبی و ... گردد. هر چند که نمی‌توان وجود منازعه را امری مطلوب و خوشایند دانست اما باید از خود پرسید آیا اساساً وجود چنین منازعاتی در منطقه طبیعی می‌باشند یا خیر؟ طبیعی است که کشورهای مجاور یکدیگر بر سر موضوعات مختلفی با یکدیگر تنش‌ها و منازعاتی داشته باشند و اساساً وجود چنین منازعاتی در تمامی دوران‌های تاریخی و تمامی سطح کره خاکی مفروض است. زیرا زمانی که صحبت از منافع ملّی به میان می‌آید، طبیعتاً هر کشوری سعی دارد به نحو حداکثری از منافع خود دفاع نماید.

اما بر خلاف وجود منازعات که امری طبیعی می باشد، عدم اراده در حل و فصل منازعات یک امر غیر طبیعی است. زیرا انسان هوشمند و به تبع آن دولت هوشمند هیچگاه خود را در یک شرایط بحرانی محبوس نمی‌کند. خوشبختانه در منطقه خزر نیز این اراده سیاسی جدّی شکل گرفته است که می‌باید سطح و دامنه منازعات کاهش یافته و هر چه سریعتر حل شوند. با مرور شواهد منطقه‌ای و وجود امنیت مثال زدنی کشورهای منطقه خزر نیز به این نتیجه میرسیم که این کشورها اگر هم همکاری مناسبی در مناسبات سیاسی مربوط به هم نداشته باشند، حداقل در کشور همسایه خود بحران آفرینی نمی‌نمایند. کشورهای حاشیه خزر دارای آنچنان ارتباط قومی و مردم شناسی دیرینه‌ای با یکدیگر هستند که قطعاً بروز کوچکترین مسئله امنیتی در هر یک از آنها بر امور جاری سایر کشورها منطقه سرایت خواهد کرد. اما با این حال هنوز تعدادی از منازعات که به شرح ذیل می‌باشند در منطقه وجود دارد.

1: وجود منابع عظیم انرژی در دریای خزر که بدلیل مشخص نبودن رژیم حقوقی حاکم بر آن باعث بروز اختلافاتی میان کشورهای حاشیه‌ای شده است. نمونه بارز آن را می‌توان در اختلافات آذربایجان و ترکمنستان بر سر میادین سردار-کاپاز، چراغ-عثمان و آذری-عمر و همچنین آذربایجان و ایران در سردار جنگل و معدن آراز-آلو-شرق مشاهده نمود.

2: نمونه‌های متعددی از منازعات قومی و مذهبی در منطقه خزر وجود دارد که می‌توان از منازعات قومی و مذهبی بین آذربایجان و ارمنستان پیرامون منازعه قره‌باغ، ترکیه و ارمنستان پیرامون قتل عام ارامنه در زمان امپراتوری عثمانی، منازعه قره‌باغ و نیز ایران و آذربایجان به دلیل سیاست‌های ضد شیعی رهبری باکو و نیز منازعه سیاسی بین گرجستان و روسیه به عنوان مهم‌ترین آن‌ها نام برد. طبیعتاً مانند همه مشکلات دیگری که در آینه زمان حل شده‌اند، کشورهای منطقه خزر باید با گفتگو به حل این منازعات اقدام نمایند.

3: ایجاد گروه‌بندی و بلوک‌بندی در منطقه خزر نیز در حال پر رنگ شدن بود که خوشبختانه با تغییر نسبی سیاست‌های دولت آذربایجان به نحو مطلوبی تعدیل گردیده است. دقیق‌تر آنکه فعالیت‌ها و اقدامات بازیگران اصلی در منطقه به ایجاد گروه‌بندی‌ها و بلوک‌بندی‌ها در منطقه خزر منجر گردید, در یک سو، ایران، روسیه و ارمنستان و در سوی دیگر، آمریکا، ترکیه، آذربایجان و گرجستان قرار داشتند. در این بین قزاقستان و ترکمنستان تلاش می‌کنند بین بازیگران اصلی در منطقه مانور دهند. هر چند که در بحران قره باغ سیاست‌های متعادل ایران و روسیه باعث گردید نه تنها آتش این منازعه کمتر شود بلکه ایجاد حس اعتماد در دولت آذربایجان باعث گردید که بر سر موضوعات غیر مرتبط با منازعه قره باغ نظیر افزایش مبادلات تجاری و توسعه خطوط ریلی و دریایی به نتایج خوبی برسند.

البته طبیعی است که دولت آذربایجان سعی دارد با نزدیک کردن هر چه بیشتر خود با دولت‌های ایران و روس و نیز ایجاد منافع متفاوت و غیرقابل چشم پوشی برای طرفین ایران و روس در کشور خود، حمایت ایران و روسیه را در منازعات منطقه‌ای موجود میان آذربایجان و سایر کشورها به نفع خود جلب نماید.

نتیجه:

رقابت‌ها، چالش‌ها و اختلافات موجود بین کشورهای منطقه خزر که منبعث از موارد بالا هستند، به تشدید اختلافات بین آ‌ن‌ها در خصوص رژیم حقوقی دریای خزر، توزیع ذخایر نفت و گاز و رژیم استفاده از دریای خزر دامن زده است. کاملا واضح هست که کشورهای خزر در شرایط کاملا پیچیده و غامضی پیرامون تعیین رژیم حقوقی دریای خزر قرار گرفته‌اند و برای آن‌ها انتخاب رفتار یا تصمیم مطلوب در شرایط منافع متضاد کشورهای ناهمگون همچون روسیه، آمریکا، ترکیه، ایران، گرجستان و ارمنستان بسیار سخت و دشوار است. منطقه خزر دارای مجموعه‌ای از مشکلات در هم تنیده‌ای است که تاکنون به دلیل اختلافات و تعارضات و منافع منحصر به فرد دو سویه لاینحل مانده‌اند. بدیهی است که تداوم این وضعیت مبهم در منطقه به تضعیف مواضع و انزوای کشورهای حاشیه خزر و پناه بردن آن‌ها به قدرت‌های فرامنطقه‌ای با هدف دور ماندن از تحرکات و فعالیت‌های کشورهای رقیب و متخاصم منجر خواهد شد.

کشورهای خزر باید با توسعه روابط همه جانبه آنچنان منافع درهم تنیده‌ای برای خود ایجاد نمایند که در پرتو روابط گسترده سیاسی و اقتصادی آنها، حل رژیم حقوقی دریای خزر با مدل های علمی، حقوقی و اقتصادی در دسترس‌تر باشد. طبیعی است که وقتی این کشورها دارای منافع اقتصادی گسترده در سایر کشورهای منطقه بوده و یا امنیت کشورهای منطقه را با امنیت داخلی خود یک مقوله واحد به حساب آورند هیچگاه به راحتی میز مذاکرات مربوط به رژیم حقوقی دریای خزر را ترک ننموده و یا اراده جدی‌تری را برای حل مشکل در مذاکرات به نمایش خواهند گذاشت.

البته آنچه که با جرات و با اطمینان و بدور از هرگونه جانبداری می‌توان بدان اعتراف نمود این است که ایران تنها کشوری است که با اتخاذ سیاست بی‌طرفی مثبت به دنبال حل و فصل منازعات و اختلافات بین کشورهای حاشیه خزر و بین آن‌ها و دیگر کشورهای مناطق پیرامونی خزر بر اساس حسن همجواری و همزیستی مسالمت‌آمیز هست. البته در سال های اخیر این حس در وجود روسیه و آذربایجان و قزاقستان نیز به نحو مطلوبی تقویت گردیده است.

راه‌حل‌ها و پیشنهادات:

- تهیه و تدوین برنامه‌ای با هدف جلوگیری از رقابت تسلیحاتی در دریای خزر، تامین امنیت مسیرهای انتقال نفت و گاز از طریق نیروهای پنج کشور خزر و نیز سودآور ساختن هزینه‌های استخراج و انتقال انرژی.

- ایران باید به ساخت شبکه‌ای از مسیرهای استراتژیک در شمال مبادرت ورزد تا بدین ترتیب با برقراری ارتباط با کشورهای شمالی از کاهش اهمیت کارت ایران برای کشورهای منطقه جلوگیری نماید.

- مقامات جمهوری اسلامی ایران باید به موضوع افزایش همزمان توان مالی-اقتصادی و نظامی توجه ویژه‌ای مبذول دارند، زیرا تقویت این فاکتورها می‌تواند به ایران در بازی سیاسی موثر و در چانه‌زنی پیرامون مسائل مختلف در منطقه خزر کمک نماید. کاملا واضح هست که کشورهایی در سیاست منطقه‌ای و بین‌المللی جدی گرفته می‌شوند که مجهز به دو مولفه توان و قدرت اقتصادی و نظامی هستند. در شرایطی که آمریکا و ناتو به واسطه متحدین و دوستان خود در منطقه خزر به سواحل دریای خزر نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند، نمی‌توان از مقامات ایران انتظار داشت دست روی دست گذاشته و منفعلانه رفتار نمایند. ایران باید با تقویت پایگاه دریایی و ناوگان دریای خزر حضور خود در این پهنه آبی را با رویکرد تامین امنیت همه کشورهای منطقه خزر افزایش دهد.

- موضع شفاف ایران در دریای خزر: رفتار و موضع ایران در دریای خزر نباید در مغایرت با خط‌ مشی استراتژیک ایران در سایر مناطق دنیا باشد. بدین معنا که مقامات کشورمان باید تعیین کنند که متحدین، رقبا و دشمنان استراتژیک ما در دریای خزر چه کسانی هستند. تهران باید در همکاری و تعامل و نیز در رقابت با آن‌ها اولویت‌بندی نماید، زیرا تلاش برای همکاری و رقابت همزمان با همه کشورهای منطقه در سیاست پیچیده جهانی احتمالا به شکست خواهد انجامید. بنابراین شفافیت موضع و پایبندی به آن می‌تواند به ایران در احقاق حق خود در منطقه خزر کمک قابل توجهی نماید.

- برگزاری همایش‌ها و گردهم‌آیی‌ها پیرامون موضوعات مختلف در دریای خزر با حضور نمایندگان کشورهای حاشیه خزر در سطح کارشناسی و رسمی با هدف برجسته ساختن ادبیات سیاسی دریای خزر و ارائه راهکارها و پیشنهادات کاربردی می‌تواند به نزدیکی دیدگاه‌های دو کشور پیرامون ابعاد مختلف دریای خزر کمک قابل توجهی نماید.

کشورهای منطقه خزر باید از متن و بطن این نشست‌ها و گردهم‌آیی‌ها دریابند که دخالت خارجی تهدیدات بسیار جدی برای امنیت اکولوژیک دریا به همراه داشته و موجب رشد تنش‌های سیاسی و نظامی در این منطقه می‌شود. کشورهای منطقه به صراحت باید پاسخ دهند که آیا درآمدهای ناشی از اجرایی‌سازی پروژه‌های پیشنهادی غرب و آمریکا تبعات و پیامدهای حاصل از این پروژه‌ها را جبران خواهد کرد که بدون تردید پاسخ خیر خواهد بود.

- ایران و روسیه باید علیرغم اختلافات ایدئولوژیک با گسترش حضور  نظامی آمریکا و غرب در دریای خزر مقابله نمایند که مستلزم هماهنگ‌سازی فعالیت‌های نظامی دو کشور در این دریا با جلب مشارکت آذربایجان, ترکمنستان و قزاقستان است.

 - مقامات تهران و مسکو می‌بایست به عنوان میانجیگران برجسته منطقه‌ای با ایجاد محور و ائتلافی متشکل از آذربایجان، ارمنستان، ترکیه، ایران و روسیه واریانت‌های مختلف حل و فصل بحران بین باکو و ایروان و نیز آنکارا و ایروان را مورد بررسی قرار دهند تا بدین طریق ضمن جلوگیری از جنگ‌های کوچک بین آن‌ها که قابلیت تبدیل به یک جنگ گسترده را دارد، از دخالت کشورهای غربی به عنوان میانجیگر که در پی اختلاف‌افکنی بیشتر و گسترش شکاف بی‌اعتمادی بین کشورهای منطقه هستند جلوگیری نمایند. در این بین، حضور نمایندگان سازمان‌های برجسته‌ای همچون سازمان همکاری شانگهای در فرآیند صلح تعیین کننده خواهد بود. 

- کشورهای منطقه خزر باید یک سیستم امنیت بین‌المللی و منطقه‌ای موثر را برای خود تبیین نموده تا بدین ترتیب از بی‌ثباتی‌های سیاسی و نظامی مصون بمانند.

- تشدید فرآیندهای همگرایی بین کشورها در منطقه همچون سازمان همکاری شانگهای با هدف حل و فصل اختلافات و تعارضات مذهبی و قومی و نیز اختلافات بین آن‌ها پیرامون رژیم حقوقی دریای خزر و تعیین مالکیت معادن نفتی، تامین امنیت در منطقه، جلوگیری از تاثیر و نفوذ خارجی  لازم و ضروری است. 

- به موازات افزایش همکاری روسیه و چین در خصوص مقابله با شیوه‌های جدید ابزار جنگ که از آن به جنگ هیبریدی تعبیر می‌شود و از سوی آمریکا و غرب مدیریت می‌شود، رهبران کشورهای حاشیه خزر نیز می‌بایست خطر و تهدید انقلاب رنگی در کشورهایشان را جدی بگیرند. در این چارچوب، تعامل فوری کشورها برای ایجاد یک کارگروه ویژه متشکل از کارشناسان و متخصصین انقلاب رنگی با هدف شناسایی تهدیدات ناشی از دشمنان داخلی و خارجی و چگونگی مبارزه و خنثی‌سازی آن تهدیدات بسیار لازم و ضروری است.

میثم آرائی درونکلا

عضو هیئت علمی دانشگاه و مدیریت موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

محسن حمیدی

کارشناس و عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

قاسم عزیزی

کارشناس و عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر

http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/Njg0Mg