آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در
آب خزر شورتر از همیشه - اسرائیل کوچک به دنبال حوزه نفوذ جدید در منطقه خزر
موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - میل فزاینده اسرائیل به گسترش مناسبات با کشورهای منطقه خزر – آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان و دیدارهای متوالی مقامات رژیم صهیونیستی به این جمهوریها یکی از مهمترین اتفاقات ماههای اخیر در منطقه خزر تلقی میگردد، زیرا نخست وزیر اسرائیل "بنیامین نتانیاهو" اخیرا برای نخستین بار طی 25 سال مناسبات دیپلماتیک بین این رژیم و قزاقستان به آستانه و پس از 19 سال وقفه به باکو سفر کرد. لازم به ذکر است که تلآویو اخیراً مناسبات خود با سه کشور دیگر شوروی سابق – اوکراین، گرجستان و بلاروس را نیز تشدید ساخت. صرفنظر از توافقنامههای متعددی که بین اسرائیل و دو کشور آذربایجان و قزاقستان در حوزههای مختلف به امضاء رسید، آنچه که ما را به تعجب واداشت اظهارات گستاخانه نخست وزیر اسرائیل در جریان این سفر بود: «من میخواهم از رئیسجمهور ایران یک سوال بپرسم: به چه دلیل به تهدیدات خود نسبت به کشور ما ادامه میدهد؟ اگر در ایران فکر میکنند که اسرائیل کشور کوچک و درماندهای است، آنها سخت در اشتباهند. من به رهبری ایران توصیه میکنم که شرایط را متشنج نسازد، در غیر این صورت آنها با اتفاقات ناخوشایند بزرگی مواجه خواهند شد.» اخیرا نشریه Times of Israel به نقل از "نتانیاهو"، هدف اصلی سفر او را اینگونه اعلام نمود: «تقویت مناسبات موجود بینالمللی و ایجاد مناسبات جدید که هدف آن مقابله با اقدامات فلسطینیها در عرصه منطقهای برای نامشروعسازی و منزویسازی اسرائیل است.» رئیس موساد "یوسی کوهن" نیز در تشریح سفر نخست وزیر اسرائیل به آذربایجان براهمیت بسیار بالای این سفر تاکید کرد. مقامات سیاسی و محافل کارشناسی اسرائیل پنهان نمیسازند که ضرورت داشتن یک موقعیت مناسب برای حمله به ایران دلیل علاقمندی اسرائیل به این سه جمهوری شوروی سابق است.
علاقهمندی بسیار بالای تلآویو به همکاری با کشورهای منطقه خزر و تلاش این رژیم برای یافتن متحدین جدید در این منطقه بسیار مهم و استراتژیک به مولفههای زیادی باز میگردد که برآیند همه آنها تضعیف مواضع اسرائیل در مقابل جمهوری اسلامی ایران به عنوان سردمدار مبارزه و مقابله با جنایتهای وحشیانه این رژیم در مناطق اشغالی فلسطین و طرح و برنامه توطئهآمیز آن برای ایجاد خاورمیانه بزرگ یا بالکانیزاسیون منطقه غرب آسیا است. محور سیاسی-نظامی جدیدی با حضور ایران و روسیه در غرب آسیا در حال شکلگیری است که به هیچ وجه مطلوب اسرائیل نیست، زیرا پس از آنکه تفوق و برتری نظامی و افسانه شکست ناپذیری این رژیم پس از گذشت چندین دهه از سوی ایران و حزبالله از بین رفت، تقویت ائتلاف ایرانی-روسی نیز ضربه محکمی را به رژیم صهیونیستی وارد ساخت . اسرائیل برای گریز از مرکز و دور ساختن خود از تبعات و پیامدهای تغییرات و تحولات سریع در غرب آسیا نظیر بیداری اسلامی، بحران در سوریه، توافقنامه هستهای بین ایران و گروه 1+5، تغییر توازن نیروها در منطقه غرب آسیا با حضور نظامی روسیه در سوریه و نیز تشدید اختلافات و تعارضات منافع بین بازیگران بزرگ جهانی تلاش میکند در چارچوب "استراتژی حاشیهای" مناسبات خود را با حلقه خارجی کشورهای مسلمان غیر عربی میانهرو افزایش دهد، دقیقاً همان نقشی که ترکیه "کمال آتاتورک" و ایران پهلوی برای این رژیم در گذشته ایفا میکردهاند.
به سادگی میتوان رئوس کلی بازی جدید اسرائیل در منطقه را تشخیص داد. تلآویو بیش از پیش توجه خود را به سمت کشورهای مسلمان و نیز کشورهایی که دارای جمعیت مسلمان شیعی هستند معطوف ساخته است. عزم مقامات اسرائیل برای تشدید مناسبات با کشورهای حاشیه دریای خزر همچون آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان، کشورهای آفریقای شرقی همچون اوگاندا، کنیا، روآندا و اتیوپی و نیز گسترش همکاری اعلام نشده با برخی کشورهای سنی مذهب در خلیج فارس بسیار جدی است. اسرائیل با دیدگاهی کاملا پراگماتیستی به دنبال ایجاد ائتلاف جدید با کشورهای اسلامی با هدف افزایش حوزه نفوذ و تاثیر دیپلماتیک خود در آنها است تا بدین ترتیب مواضع خود را در منازعه اسرائیل-فلسطین تقویت نموده و از خاک آنها برای انجام اقدامات خرابکارانه بر علیه ایران استفاده نماید. مقامات تلآویو قصد دارند افکار عمومی دنیا را متقاعد سازند که علیرغم کشتار فلسطینیان در بین مسلمانان منزوی نیستند.
آیا میتوان پذیرفت که کشورهای دوست و برادر ایران – قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان – این دلایل را درک نمیکنند؟ این جمهوریها چگونه نزدیکی متحد اصلی خود ترکیه به روسیه را که متحد اصلی ارمنستان بوده و به صورت مستقیم بر منازعه باکو و ایروان تاثیر گذار است را توجیه میکنند؟ آنها چگونه حرکت ترکیه به سمت روسیه و پیشنهاد به این کشور برای ایجاد ائتلاف با ایران با هدف تامین ثبات و امنیت در منطقه را توجیه میسازند؟ ترکیه با نزدیکی به دشمنان اصلی آمریکا و اسرائیل یعنی ایران و روسیه نشان میدهد که ارائه هرگونه توجیه برای نزدیکی به دشمن شماره یک مسلمانان یعنی اسرائیل کاملا اشتباه است. در شرایطی که ترکیه خطیمشی سیاست خارجی خود را اصلاح نموده و در حال طراحی استراتژی مشترک با ایران و روسیه است و نزدیکی با آمریکا و اتحادیه اروپا را در حال حاضر به سود خود نمیداند، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان همچنان بر بازی دوگانه خود اصرار ورزیده و مسیر تنش با ایران را در پیش گرفتند، فارغ از این که برادر بزرگترشان این مسیر را پیموده و دریافته است که صرفا با همکاری و تعامل با همسایگان میتوان بر مشکلات و بحرانهای منطقهای فائق آمد.
عدم نزدیکی کشورهای منطقه خزر به یکدیگر که یکی از فاکتورهای اصلی آن رژیم غاصب صهیونیستی است نمیتواند تبعات و پیامدهای سختی برای مجریان سناریوهای تلآویو به همراه نداشته باشد. نمیتوان انتظار داشت که سه کشور ترکزبان ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان که تلآویو نقشهای مهمی را در طرحهای توطئهآمیز خود در منطقه خزر به آنها محول نموده است به سادگی از مسیر خود باز گردند، اما با اطمینان میتوان گفت که حضور اسرائیل در این کشورها به دلیل طرز تلقی بسیار منفی شهروندان آنها نسبت به تلآویو و سیاستهایش در قبال فلسطین میتواند رهبران جمهوریهای خزری را در وضعیت پیچیده قرار دهد.
اسرائیل و مزدوران آن آنقدر تهدید ایران در منطقه و ضرورت یارگیری برای مقابله با این تهدید را برجسته ساختهاند که کشورهای منطقه خزر با ظهور و بروز کمترین تمایل از سوی این رژیم برای برقراری مناسبات، فارغ از اینکه چه اهداف و نیاتی را در سر میپروراند، با آغوش باز آن را میپذیرند؛ به عبارت دیگر، کشورهای منطقه خزر شرطی شدهاند. کافی است که اسرائیلیها زنگ خطر و تهدید ایران را به صدا درآورند و کشورهای منطقه خزر برای حضور در کلاس اسرائیل صف ببندند. برای نمونه، به دلیلِ واهیِ آذربایجان برای نزدیکی مناسبات با اسرائیل اشاره میکنیم. مقامات باکو از قرهباغ به عنوان موضوع اختلاف سیاسی خود با تهران نام میبرند و شیفتگی زایدالوصف خود به نزدیکی با اسرائیل را با همین دلیل واهی توجیه میسازند، اما حتی در سادهترین نوع تحلیل نمیتوان پذیرفت که لطف و محبت اسرائیل به آذربایجان و دادن سلاحهای پیشرفته به این کشور در بازپسگیری قرهباغ از ارمنستان کمک نماید. روند تحولات حاکی از آن است که قرهباغ به هیچ وجه یک مسئله حیاتی برای غرب و اسرائیل تلقی نمیشود. بخش قابل توجهی از طرفداران اسرائیل در آمریکا نیز تمایلی به منازعه و درگیری با لابی طرفدار ارمنستان ندارند. این در حالی است که ایران در چارچوب سیاست "بیطرفی مثبت" همواره به عنوان یک میانجی موثر تمام تلاش خود را برای نشاندن طرفهای درگیر در منازعه قرهباغ پای میز مذاکره به کار گرفته است.
لذا کاملا واضح هست که این یک بهانه برای مشروعسازی مناسبات و مراوده با یکی از منفورترین بازیگران منطقهای و دشمن شماره یک مردم مسلمان و ایرانیتبارها (آذریها، اعراب، اکراد، بلوچها، فارسها، افغانها، تاجیکها، گرجیها، اوستیاییها و ...) است. بدون تردید فاکتور مهمی که در تشدید مناسبات بین آذربایجان و اسرائیل و نیز تشویق و تحریک قزاقستان و ترکمنستان به برقراری مناسبات با تلآویو نقشی تعیین کننده داشته و دارد، جامعه و لابی بسیار پر قدرت یهودی است که در آذربایجان زندگی میکند و به شکل غیرمنتظرهای در تمام لایههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دیگر حوزههای این کشور نفوذ کردهاند، نه تهدید این یا آن فاکتور. بدین ترتیب تردیدی وجود ندارد که مقامات باکو چون از برافروختن خشم مردم و ملل مسلمان منطقه خزر از تعامل نزدیک و تنگاتنگ باکو و اسرائیل به شدت واهمه دارند، از مترسک ایران برای جلوگیری از ظهور و بروز احساسات نوعدوستانه آنها نسبت به اهالی مظلوم فلسطین بهره میگیرند. آذربایجانیها و دیگر جمهوریهای خزر که اکثریت آنها را مسلمانان تشکیل میدهند، از حساسیت بالای برقراری مناسبات با اسرائیل به عنوان دشمن شماره یک مسلمانان به خوبی آگاهند و به همین دلیل به بهانههای واهی برای پنهان نمودن این شیفتگی تقلا میکنند.
اگرچه بارها و بارها به این موضوعات اشاره گردید، اما با توجه به اهمیت موضوع بار دیگر سناریوی خطرناک غرب و اسرائیل در منطقه خزر را مرور میکنیم. رسانههای اسرائیلی-غربی با برجسته ساختن فاکتور پانترکیسم و تبلیغات نادرست پیرامون حمایت ایران از ارمنستان در منازعه قرهباغ تلاش میکنند کشورهای منطقه خزر را در مقابل ایران قرار دهند تا بدین ترتیب زمینه حضور و نفوذ چراغ خاموش اسرائیل در منطقه خزر را فراهم آورند. بررسی روند تحولات ایران و روسیه در دهههای اخیر به وضوح نشان میدهد که غربیها و آمریکاییها ازآن جهت که توان و قابلیت مواجهه و مقابله فیزیکی با این دو کشور را ندارند، به ابزارهای دیگری برای جلوگیری از گسترش حضور آنها در مناطق خارج نزدیک و دور متوسل میشوند: گاهی با کاهش قیمت نفت، گاهی با چراغ سبز به اسرائیل برای حمله به مردم مظلوم فلسطین، گاهی با برافروختن جنگهای منطقهای نظیر آنچه در اوکراین، گرجستان و سوریه در حال وقوع است و .... . بدیهی است که قرهباغ نیز در این سناریو جایگاه ویژهای دارد. غربیها و آمریکاییها و نیز اسرائیلیها از آن جهت که نتوانستند با خلق "داعش" و با استفاده از فاکتور مذهب بسترهای نارضایتیهای بین مذهبی در منطقه خزر را فراهم آورند، تلاش میکنند با برجسته کردن فاکتور قرهباغ زمینههای ایجاد یک ائتلاف با ماهیتی قومی-ملیتی را در منطقه خزر فراهم آورده و کشورهای ترکزبان - ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان را در مقابل ایران قرار دهند که بدیهی است دستیابی به کمترین دستاورد از سوی اسرائیل در این سناریو بزرگترین دستاورد برای این رژیم تلقی میگردد: "قرار دادن مسلمان در مقابل مسلمان".
اما رعب و وحشت واهی بخش اندکی از نخبگان کشورهای منطقه خزر از ایران که موجب باز شدن پای یکی از منفورترین رژیمها به منطقه خزر شده است به هیچ وجه نمیتواند ملتها و مردم منطقه را در مقابل ایران قرار دهد، زیرا دولت و ملت ایران با هر شاخص و معیاری که مبنای محاسبه قرار گیرد دارای مناسبات و پیوندهای مستحکم تاریخی، فرهنگی، ادبی و مذهبی با مردم و ملتهای کشورهای منطقه خزر میباشد. در همین چارچوب، مقامات جمهوری اسلامی ایران تسلیم تبلیغات گسترده رسانههای آمریکایی-اسرائیلی نشده و همچنان بر اساس اصل حسن همجواری و همکاری و تعامل با کشورهای همسایه مناسبات خود با کشورهای منطقه خزر را در سطح بالایی حفظ کردهاند که البته اتخاذ چنین خطمشیی به هیچ وجه به معنای ضعف و درماندگی ایران نیست. و نهایتا اینکه حضور اسرائیل به عنوان پروکسی و نماینده غرب و آمریکا در منطقه خزر برای روسیه که این منطقه در حوزه منافع حیاتی آن قرار دارد و نیز برای ترکیه که از کاهش وجهه و اعتبار خود در بین مسلمانان واهمه دارد، یک تهدید جدی به شمار میرود. بنابراین میتوان امیدوار بود که ایجاد و تقویت اتحاد بین ایران، روسیه، ترکیه و ارمنستان بتواند رژیم نامشروع اسرائیل را در پیگیری اهداف و منویات شومش در منطقه خزر نومید سازد.
محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر
http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODExMg