دکتر بهرام امیراحمدیان، عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگ
دکتر بهرام امیراحمدیان، عضو هیئت علمی دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران در گفتگو با موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر: دورنمای مناسبات سیاسی بین ایران و روسیه (قسمت اول)
موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - دکتر بهرام امیراحمدیان: عضویت ایران در پیمان شانگهای نیز اگر چه در رسانهها مهم ارزیابی میشود، ولی برای ایران با ظرفیتهای ژئوپلیتیکی مناسبی که میتواند برای این قلمرو ایجاد کند، کمتر سودمند است. ایران در صورت پیوستن به شانگهای در زیر نفوذ سه کشور روسیه (قدرت نظامی)، چین (ابر قدرت اقتصادی) و هند (قدرت در حال ظهور ولی فقیر) امکان مانور کمتری خواهد داشت و از دیگر سو، تمایلی نخواهد داشت که با کشورهای ضعیف و فقیری مانند قرقیزستان و تاجیکستان یا حتی قزاقستان از رای مساوی برخوردار باشد. به همین سبب روسیه و چین نیز خود تمایلی به عضویت ایران ندارند و ایران با توجه به مولفههای بسیار مهم قدرت که در اختیار دارد و سرزمینی که میتواند جناح جنوبی شانگهای را در کوتاهترین و مناسبترین مسیر به آبهای آزاد متصل کند، باید برای عضویت داوطلب نشود، بلکه باید از این کشور برای پیوستن به چنین ساختاری دعوت به عمل آورند.
- روابط سیاسی بین ایران و روسیه را طی سال های اخیر - پیش از برجام و پس از برجام چگونه ارزیابی میکنید؟
-- روابط ایران و روسیه را میتوان به دورههایی چند تقیسم کرد. در دوره مناقشه پرونده هستهای ایران و تحریمهای ایران از سوی شورای امنیت سازمان ملل، روسیه با وجود داشتن روابط نزدیک اقتصادی و نظامی با ایران، به این قطعنامهها رای مثبت داده بود و به سخنی دیگر در محافل کارشناسی گفته میشد که روسیه با کارت ایران در برابر غرب به ویژه ایالات متحده بازی میکند و امتیاز میگیرد. از سویی دیگر، در محافل روسی گفته میشد که روسیه اگرچه به این قطعنامهها رای مثبت داده است، ولی موفق شده است تغییراتی در پیشنویس قطعنامهها به نفع ایران انجام و اعضای شورای امنیت را به امضای پیشنویس اصلاح شده از سوی روسیه متقاعد سازد و در این راستا روسیه هم با این شرط به این قطعنامهها رای مثبت داده است.
در محافل ایرانی نیز دیدگاههای متفاوتی از سوی دولتمردان و کارشناسان مختلف ارائه شده و به دو گروه موافق و مخالف تقسیم شده بودند. در این دوره روابط سیاسی ایران و روسیه کجدار و مریز پیش میرفت و روسیه هم در قطعنامهها و هم در انجام تعهدات خود در تکمیل نیروگاه هستهای بوشهر به بهانههایی سر باز میزد. در زمینه تحویل سامانه دفاعی اس 300 نیز بدعهدیهای زیادی از سوی روسیه به بهانههای واهی دیده میشد. در این دوره ژنرالهای روسی در تاریخهای متعددی از حمله نظامی قریبالوقوع ایالات متحده به ایران خبر میدادند و در عین حال از تحویل سامانه اس 300 خودداری میکردند. شاید بتوان این دوره را بدترین دوره روابط سیاسی ایران و روسیه قلمداد کرد. این نوع رفتار موجب نارضایتی افکار عمومی ایران نسبت به روسیه شده بود و به گونهای اثرات خود را در رسانههای عمومی و جامعه نشان میداد.
در دوره پسابرجام، روابط دو کشور وارد فاز جدیدی شد. پس از موفقیت ایران در حل مساله برجام، روسیه در انتظار گرایش بیشتر ایران بسوی خود بود، در حالی که ایران با فضایی که پسابرجام بر رویش باز کرده و به قدرت چانهزنی بیشتر در محیط بینالملل دست یافته بود، گزینههای بهتری پیش روی خود احساس میکرد. قرارداد خرید هواپیما از غرب موجب نارضایتی روسیه شد. روسیه انتظار داشت که ایران هواپیماهای مسافری جدید توپولف ساخت روسیه را خریداری کند، در حالی که روسیه خود در ناوگان بینالمللی و داخلی خود از هواپیماهای مسافری غربی بهره میگیرد. این موضوع در بین محافل کارشناسی ایران بازتابی گسترده داشت. هرچند انعقاد ساخت دو نیروگاه هستهای جدید با روسیه تا اندازهای از این نارضایتی روسیه کاسته است. سامانه دفاعی اس 300 در حالی به ایران تحویل داده شد که منطقه از جنگ افزارهای قدرتمند و مدرن غربی آکنده شده و خود روسیه سامانه اس 400 را در سوریه مستقر و فروش آن به ترکیه را نیز در دست بررسی دارد.
- همکاری نظامی-سیاسی بین ایران و روسیه که طی سالهای اخیر به بالاترین حد خود رسیده، به ویژه در بحران سوریه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا این سطح از همکاری موقعیتی است یا میتوان از آن به عنوان یک استراتژی و راهبرد تعبیر نمود؟
-- در آغاز ورود نظامی روسیه به صحنه جنگ سوریه، نماینده روسیه در اتحادیه اروپا در مصاحبهای که از شبکه تلویزیونی «یورو نیوز» پخش شد اعلام کرد که چون در صحنه جنگ سوریه تعدادی در حدود 5 تا 7 هزار نفر از جنگجویان چچن در گروههای تروریستی از روسیه به سوریه رفته و در نبردها مشارکت دارند، بازگشت این عوامل تروریستی به روسیه به ویژه قفقاز شمالی میتواند امنیت ملی روسیه را با خطر مواجه کند. بنابراین روسیه این نیروهای تروریستی را میخواهد در خاک سوریه به هلاکت برساند. اما گفته نشد که در عرصه نبرد سوریه چگونه میتواند این نیروهای چچنی را که در بخشهای مختلف و در گروههای تروریستی داعش و جبههالشام و غیره مشارکت دارند یافته و آنها را نابود سازد.
میدانیم که تنها پایگاه دریایی شوروی در دریای مدیترانه بندر طرطوس در سوریه در ساحل شرقی این دریا بود. پس از فروپاشی شوروی هم روسیه نیازمند در اختیار داشتن این تنها پایگاه دریایی در اختیار در ماورای بحار بود. از آنجا که احتمال سرنگونی حکومت بشار اسد در اثر بحران و جنگ داخلی و قدرتگیری مخالفان میرفت، در صورت روی کارآمدن مخالفان، احتمال چرخش استراتژیک حکومت سوریه از شرق به غرب افزایش مییافت و در آن صورت روسیه تنها پایگاه دریایی خود در ماورای بحار را از دست میداد. کمک به حکومت بشار اسد و دوام آن در حقیقت تضمینی برای حضور نظامی روسیه در دریای مدیترانه و محافظت از ناوگان تجاری به ویژه نظامی روسیه در آبهای آزاد به شمار میرود.
در این بین، ایران نیز با هدف حفظ حکومت شیعیان علوی نزدیک به ایران و حزبالله لبنان به عنوان متحد استراتژیک خود و امکان دستیابی به متحد دیگرش حزبالله لبنان و کنترل رژیم اسرائیل، نیازمند حفظ حکومت اسد و کمک به وی برای فایق آمدن به بحران سیاسی و نظامی آن در سوریه میباشد. در این راستا اگر چه ایران و روسیه در راستای مبارزه با داعش و تروریسم و افراطگرایی تفکیری در سوریه حضور دارند، ولی پس از بازگشت آرامش هر کدام مسیر خود را دنبال خواهند کرد. روسیه در راستای منافع ملی خود روابط بسیار نزدیکی با رژیم اسرائیل دارد و گفته میشود حدود 2 میلیون مهاجر یهودی از اتباع سابق شوروی در اسرائیل زندگی میکنند و زبان آنها روسی است. روسیه علاقهمند است از این جمعیت در راستای دیپلماسی فرهنگی خود بهره بگیرد. حضور روسیه در سوریه جای پایی برای حضور در خاورمیانهای است که در هیچ کجای آن پایگاه ندارد. بنابراین روسیه نه تنها حساسیتی به حضور و مداخله اسرائیل در منطقه ندارد، بلکه به نوعی با آن همکاریهای نظامی و اطلاعاتی دارد و نمونه آن را میتوان در تجاوز هواپیماهای نظامی اسرائیل به حومه دمشق و کشتار فرماندهان نظامی حماس در بمباران هوایی دید، درست در حالی که آسمان سوریه از سوی سیستم پدافند دفاعی روسیه پشتیبانی میشد.
بنابرآنچه گفته شد، همکاری روسیه با ایران در سوریه تاکتیکی است و موقعیتی و پس از برقراری آرامش روسیه بر ایران تفوق خواهد داشت.
- در شرایطی که میل تمام بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به ایفای نقش موثر در بحران سوریه و ایجاد مناطق اَمن بر اساس منافع دلخواه هر کدام از آنها بسیار بالاست، روسیه به عنوان کشوری که ابتکار عمل در سوریه در اختیار آن است چگونه قادر خواهد بود بین منافع ایران در سوریه و دیگر کشورها همچون ترکیه، عربستان و اسرائیل که دارای مناسبات خوبی نیز با مسکو هستند توازن برقرار نماید؟ روسیه در شرایطی که مجبور به انتخاب یکی از 4 کشور شود کدامیک از کشورها را به عنوان متحد اصلی خود برمیگزیند؟
-- روسیه سیاست خارجی عملگرا دارد و در هر زمینه و هر زمان که منافع آن ایجاب کند با محیط بینالملل در تعامل خواهد بود. رفتارهای روسیه در برابر ایران در دو دهه گذشته کمتر مورد تایید دولت و ملت ایران بوده است. تطویل برقراری رژیم حقوقی دریای خزر و تاخیر بیدلیل و ناپسند نیروگاه هستهای بوشهر نشان میدهد که بر خلاف تصور ما ایرانیها، ایران برای روسیه از اهمیت کمتری نسبت به آن اهمیتی که ما برای روسیه داریم برخوردار است. در زمان تعهد روسیه برای راهاندازی و بهرهبرداری از نیروگاه هستهای بوشهر ظرفیت تولید انرژی برق در ایران حدود 32 هزار مگا وات بود، حداکثر ظرفیت تولید برق نیروگاه هستهای بوشهر در اوج بهرهبرداری حدود هزار مگاوات است. بنابراین اگر روسیه این نیروگاه را طبق تقویم بهرهبرداری تحویل میداد، یک سی و دوم برق تولیدی ما را تامین میکرد. ولی هنگامی که این نیروگاه در مدار قرار گرفت ظرفیت تولید برق ایران 72 هزار مگاوات بود و سهم نیروگاه بوشهر یک هفتاد و دوم شده است. این زیان یا عدمالنفع نیروگاه بوشهر قابل توجه بوده است.
در دوره تحریم چندین بار ژنرالهای ارتش روس از حمله نظامی قریبالوقوع ایالات متحده به ایران هشدار داده و حتی تاریخ تقریبی حمله را نیز اعلام میکردند. اگر چه ایران همیشه آمادگی کامل داشته و ابزارهای لازم بازدارندگی را فراهم کرده است، ولی این امر نشان داد که روسیه هم در راستای تهدید و ارعاب غرب علیه ایران همصدا بوده و با آنها در ایجاد فضای امنیتی و فروش تسلیحات خود به کشورهای منطقه همداستان و در امنیتی کردن فضای منطقه ایفای نقش کرده است.
روسیه نشان داده است که به سبب نیاز به بازارهای ترکیه، این کشور را بر دیگر کشورهای منطقه ترجیح میدهد. تقویت موضع اردوغان در تغییر نظام سیاسی ترکیه شبیه به نظام سیاسی روسیه و هم چنین تشویق ترکیه به ایستادگی در برابر خواستهای ناتو و برقراری روابط مجدد بعد از تیرگی روابط، نشان از ترجیح روسیه به ترکیه است. ترکیه توانسته است به هاب انرژی روسیه تبدیل شود و کانالهای بسفر و داردانل اهیمت زیادی برای روسیه دارد که ترکیه عضو ناتو میتواند نقشی در خور داشته باشد.
بیگمان روسیه به موضع و منافع ایران در سوریه چندان پایبند نیست و میتواند ایران را در صحنه سوریه تنها گذارد که در عمل نیز شواهدی بر این مدعا وجود داشته است. البته ایران میتواند با ابزارهای در اختیار از منافع خود دفاع کند و به کارت روسیه تبدیل نشود. روسیه در هیچ صحنهای شریکی مطمئن نبوده است و این ذات روسهاست.
- آیا پس از گذراندن تجربه خوب همکاری سیاسی-نظامی و نیز اقتصادی بین ایران و روسیه میتوان گفت که زمینهها و بسترهای لازم با هدف آغاز گفتگو بین دو کشور حول محور تقسیم حوزه نفوذ در آسیایمیانه و قفقاز جنوبی فرا رسیده است؟ تا چه اندازه میتوان به حمایت روسیه از ایران برای پیوستن به سازمان همکاری شانگهای امیدوار بود؟
-- با توجه به آنچه گذشت نمیتوان روابط ایران و روسیه را خیلی خوب قلمداد کرد. روسیه کشوری عملگراست و ایران در بازی سیاسی گاهی احساسی رفتار میکند و کمتر با واقعیتها سازگاری دارد، به همین سبب گاهی فضای عمومی سیاسی در افکار عمومی جریحهدار میشود. اگر ایران نیز مانند روسیه منافع ملی خود را بر هر مبحثی ترجیح بدهد، روسیه نیز ناگزیر خواهد بود منافع ملی ایران را در نظر بگیرد. روسیه در مناسبات خود با دیگرکشورها همیشه به دنبال منافع حداکثری برای خود و حداقلی برای شریک خود بوده است. روسیه در دریای خزر بر جمهوریهای بازمانده از شوروی حتی بر آذربایجان که با غرب رابطهای گستردهتر نسبت به روسیه دارد و ترکمنستان بیطرف سلطه کامل دارد. این کشورها به نوعی در گروگان تفکر و اندیشه و فرهنگ و زبان روسیه قرار دارند. اتحاد استراتژیک روسیه با ارمنستان، آذربایجان را در موضع ضعف بازپسگیری اراضی اشغالی قرهباغ از ارمنستان قرار داده است. قرهباغ و ارمنستان ارزش استراتژیک بالایی برای روسیه دارند که با اوستیای جنوبی و آبخازیا، منطقه قفقاز را به قلمروی استراتژیک برای روسیه تبدیل کرده است. روسیه از ظرفیت روسهای ساکن در کشورهای پیرامون دریای خزر بهره میگیرد. در پیمان شانگهای قرقیزستان و تاجیکستان فقیر و ضعیف در کنار قزاقستان ثروتمند و قدرتمند زیر سلطه نظامی استراتژیک روسیه قرار دارند. ترکمنستان محصور در خشکی و بیطرف یارای ایستادگی در برابر روسیه را ندارد. بنابراین محیط دریای خزر دو بازیکن اصلی دارد، یکی ایران با کمترین سهم از مساحت دریای خزر و دیگری روسیهای قدرتمند با شرکای به گروگان گرفته شده. بنابراین روسیه تعجیل و تمایلی به حل مساله رژیم حقوقی جدید در دریای خزر ندارد.
عضویت ایران در پیمان شانگهای نیز اگر چه در رسانهها مهم ارزیابی میشود، ولی برای ایران با ظرفیتهای ژئوپلیتیکی مناسبی که میتواند برای این قلمرو ایجاد کند، کمتر سودمند است. ایران در صورت پیوستن به شانگهای در زیر نفوذ سه کشور روسیه (قدرت نظامی)، چین (ابر قدرت اقتصادی) و هند (قدرت در حال ظهور ولی فقیر) امکان مانور کمتری خواهد داشت و از دیگر سو، تمایلی نخواهد داشت که با کشورهای ضعیف و فقیری مانند قرقیزستان و تاجیکستان یا حتی قزاقستان از رای مساوی برخوردار باشد. به همین سبب روسیه و چین نیز خود تمایلی به عضویت ایران ندارند و ایران با توجه به مولفههای بسیار مهم قدرت که در اختیار دارد و سرزمینی که میتواند جناح جنوبی شانگهای را در کوتاهترین و مناسبترین مسیر به آبهای آزاد متصل کند، باید برای عضویت داوطلب نشود، بلکه باید از این کشور برای پیوستن به چنین ساختاری دعوت به عمل آورند.
روسیه یک کشور خاص است که در آن ساختار قدرت متفاوت از کشورهای دیگر است. در روسیه نظام قدرت منحصر به رئیس جمهور است و رسانهها و سازمانهای مردمنهاد و به اعتباری دیگر جامعه مدنی، فاقد امکان تاثیرگذاری بر ساختار قدرت هستند. حتی احزاب (به جز حزب روسیه واحد که حزب حاکم است) نقش زیادی در ساختار قدرت و تصمیمگیری ندارند. پارلمان روسیه (دومای دولتی) که در آن اکثریت کرسیها به حزب حاکم تعلق داشته و دارد و خواهد داشت، تصمیمات رئیس جمهور را به قانون تبدیل میکند. اعضای شورای فدراسیون همچون سناتورهای انتصابی عمل میکنند. بنابراین روسیه در راستای تامین منافع خود، به سمت اقتدار کامل در داخل و تسری آن به مرزهای شوروی سابق در حال حرکت است. روسیه امنیت ملی خود را در چارچوب مرزهای شوروی سابق جستجو میکند. حضور نظامی در آسیای مرکزی (بویژه در تاجیکستان در مرز با افغانستان)، در قرقیزستان، در ازبکستان(که با تغییر رئیس جمهور این کشور، همگرایی آن با روسیه بیشتر شده است) و ترکیب جمعیتی روسها در قزاقستان که ثروتمند است، ابزارهای روسیه در آسیای مرکزی است. بزعم روسها، ایران برای توسعه نفوذ دینی و توسعه و گسترش اسلام سیاسی و ایدئولوژی دینی میخواهد در آسیای مرکزی حضور داشته باشد، بنابراین نسبت به حضور ایران در این منطقه حساس است. در حالی که درباره حضور چین حساسیت ندارد، زیرا چین قدرتی اقتصادی است و به دنبال توسعه حضور سیاسی، نظامی یا فرهنگی و ایدئولوژیک نیست. از سویی دیگر، چین و روسیه دو قدرت تصمیمگیر در شانگهای هستند و ورود ایران به این ساختار هم ممکن است از نظر این دو قدرت با دشواریهایی برای آینده منطقه روبرو شود. روسیه و چین همکاریهای اقتصادی گستردهای دارند.
- به عقیده شما، زمینههای همکاری و تعامل بیشتر بین ایران و جمهوریهای مسلماننشین قفقاز شمالی با توجه به نزدیکی مناسبات بین این جمهوریها و اعراب طی سالهای اخیر چیست؟
-- باید گفته شود که مسلمانان روسیه سنی مذهب هستند و در دوره امپراتوری عثمانی از خلیفه عثمانی تبعیت میکردند. تاتارهای خانات کریمه در دوره جنگهای صفوی – عثمانی، از عثمانیها پشتیبانی و حتی در جنگ عثمانیها علیه صفویه شرکت میکردند. بنابراین در بین مسلمانان نه تنها روسیه، بلکه جهان اسلام نسبت به ایران شیعه و شیعیان جهان نگرش مثبتی وجود ندارد. ممکن است رهبران مسلمانان روسیه در مناطق ولگا، سیبری و قفقاز شمالی مواضع رسمی در حمایت از ایران اعلام کنند، ولی در مجموع حداکثر میتوانند بیتفاوت یا بیطرف باشند. گرایش آنان به ایران شیعه چندان قوی و کارآمد نیست و میتوان گفت که حداکثر خنثی است، اگر منفی نباشد. در دوره جنگهای چچنها و نیروهای مخالف در چچن و داغستان، ایران موضعی خنثی درباره آنان داشت و از مواضع دولت روسیه پشتیبانی میکرد. به گمان من ورود ایران به مباحث مسلمانان روسیه به ویژه در قفقاز شمالی که در آنجا جنبشهای افراطگرایی اسلامی فعال است، نه تنها موجب ارتقای جایگاه ایران در منطقه نمیشود، بلکه نتیجهای معکوس خواهد داشت. ابزار ایران در این مناطق میتواند فرهنگی باشد و نه دینی. زبان و ادبیات فارسی، موسیقی و هنر و معماری و آداب و رسوم همچون نوروز بیشتر کارساز و ابزاری برای حضور در این مناطق خواهد بود.
- در هیاهو و همهمه مناسبات گرم سیاسی و تلاش برای افزایش مراودات اقتصادی بین ایران و روسیه، آیا فکر نمیکنید که میبایست همزمان تشدید مناسبات فرهنگی و دیپلماسی عمومی بین دو کشور را در دستور کار قرار دهیم؟ چه خلاءهای فرهنگی بین دو کشور ایران و روسیه وجود دارد که میبایست به آنها توجه شود؟ (ظرفیتها و پتانسیلهای فرهنگی)
-- در دیپلماسی عمومی توجه به زمینههای مشترک فرهنگی کاری در خور است. تا پیش از انقلاب اسلامی ایران روابط فرهنگی ایران و شوروی بسیار گسترده بود، با اینکه دو کشور دارای نظامهای سیاسی کاملا متفاوت و متضاد یکدیگر بودند. از آنجا که شوروی دارای نظام اقتصادی و سیاسی ماتریالیستی بوده و با روح انقلاب اسلامی در تضاد بود، تا یک دهه روابط ایران و شوروی با محدودیتهای سیاسی و ایدئولوژیک روبر بود. پس از فروپاشی نظامی کمونیستی شوروی از سال 1372 روابط نوین بر اساس جمهوری اسلامی ایران و فدراسیون روسیه برقرار شده است. در عین حال روابط فرهنگی دارای فراز و نشیبهایی است که در حد مورد انتظار نیست. تدریس زبان روسی در دانشگاههای ایران، تبادل استاد و دانشجو در حد محدود و اعزام دانشجو به دانشگاههای روسیه تا حدودی سبب ارتقای روابط فرهنگی شده است. ولی هنوز زبان روسی و نظام دشوار دریافت ویزای روسی، محدودیتهایی را برای جلب گردشگران ایران بوجود آورده و محدودیتهای تفریحات برای روسهای غیر مسلمان در بافت مذهبی ایران و در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران امکان شکوفایی دیپلماسی فرهنگی را با محددودیتهایی روبرو کرده است. از دیگر سو، نبود حضور سینمای روسی در جامعه ایرانی، غیبت ترجمه کافی در ادبیات نوین روسیه مدرن و انتشار آن به زبان فارسی و متقابلا در روسیه کمبود انتشار ادبیات و فرهنگ ایرانی در سطحی گسترده که بتواند به توسعه دیپلماسی فرهنگی منجر شود، امکان بهرهبرداری از دیپلماسی فرهنگی را در سطح مطلوب نمیدهد. عدم اعتماد مردم ایران نسبت به روسها و سابقه تاریخی رفتار روسها با ایرانیان و قلمروهای تاریخی ایران که در جنگهای ایران و روس از ایران تصرف شده و اشغال استانهای آذربایجان ایران توسط ارتش سرخ در جنگ جهانی دوم، موانع عمده در سر راه دیپلماسی فرهنگی به شمار میرود.
منبع: موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر
http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTM3Mg