\ساختار ژئوپلیتیک\ منطقه خزر پایانی بر رویاپردازیهای نظریهپردازا
"ساختار ژئوپلیتیک" منطقه خزر پایانی بر رویاپردازیهای نظریهپردازان "پایان تاریخ"
موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - وقتی برخی نظریهپردازان غربی در اوایل دهه 1990 نظریه "پایان تاریخ" را علم کرده بودند، بسیاری بر این تصور بودهاند که منازعات و درگیریها به پایان رسیده و جایگزینی برای لیبرال دموکراسی نسخه آمریکایی وجود ندارد، اما اینگونه نشد و مفهوم بسیار مهمی تحت عنوان "ساختار ژئوپلیتیک" ظهور و بروز کرد که مبتنی بر منافع اقتصادی مشترک و جهتگیریهای مشترک فرهنگی-تاریخی است. به صورت خاص پیرامون منطقه مورد مطالعه ما، اگرچه شکل و ظاهر سیاسی منطقه خزر در طول تاریخ بارها و بارها دستخوش تغییرات بنیادین شده است، اما ساختار ژئوپلیتیک این منطقه که مبتنی بر جغرافیا، سنتها، ارزشها و خویشاوندیهای قومی-مذهبی است همچنان بدون تغییر مانده و به عاملی برای پیوند بین کشورها تبدیل گردید. با اطمینان میتوان گفت که نزدیکی بین کشورهای منطقه خزر یکی از مهمترین مطالبات و خواستههای مردم آنها بوده، هست و بدون تردید خواهد بود. پتانسیل موجود در روابط تاریخی، انسانی، فرهنگی، معنوی، مذهبی و قومی کشورهای منطقه خزر به اندازهای بالا است که میتوان به راحتی از ایجاد یک ساختار ژئوپلیتیک همچون سازمان همکاری شانگهای سخن گفت. بدون تردید در هر استراتژی همگرایی فاکتورهای ذهنی فوقالذکر بسیار تعیین کننده هستند.
مطالعه و بررسی رفتار کشورهای منطقه خزر در بیش از یک دهه اخیر حاکی از آن است که این کشورها پس از گذراندن دوران با شکوه نفتی و شیفتگی زایدالوصف برای نزدیکی مناسبات با غرب و آمریکا به تدریج نگاه خود را از غرب به شرق و از شمال به جنوب تغییر دادهاند. میتوان به نمونههای متعددی از مناسبات دوجانبه و چندجانبه سیاسی، اقتصادی، انسانی، فرهنگی، علمی و نظامی بین کشورهای منطقه خزر اشاره نمود که گواه صحت چنین تفسیری است. در شرایطی که غرب به هر بهانهای میکوشد وارد حریم ژئوپلیتیکی خزر شود، اما کشورهای این منطقه در چارچوب توافق آستاراخان در سال 2014 متعهد شدند که از نظامیان کشورهای فرامنطقهای برای حضور در قلمرو خود دعوت نکنند. آنها توافق کردند که فعالیت نظامی در منطقه خزر باید بر اساس اصل "بسندگی معقول" و تامین شرایط یکسان امنیتی برای همه کشورهای منطقه صورت گیرد. مناسبات روسیه و آذربایجان طی سالهای اخیر به شکل قابل توجهی افزایش یافت که دیدارهای متوالی روسای جمهور و دیگر مقامات بلندپایه دو کشور به وضوح موید چنین ادعایی است.
ترکمنستان و ازبکستان نیز اگرچه نامحسوس و با تردید، اما برای بهبود بخشیدن به مناسبات دوجانبه با کشورهای منطقه خزر و نزدیک شدن به ترتیبات و سازمانهای چندجانبه منطقهای تلاش میکنند. همچنین مقامات باکو که سالها به غرب و آمریکا برای حل و فصل منازعه قرهباغ دل بسته بودند، به سمت روسیه متمایل شده و به روسیه برای پایان دادن به منازعه قرهباغ متوسل شدهاند. از ایجاد سه گانههای "ایران-روسیه-آذربایجان" و "ایران-روسیه-ترکیه" و ابراز علاقهمندی آنها به حفظ و تقویت این سهگانهها، کممیلی و بیمیلی کشورهای منطقه خزر به حضور در ساختارهای اروپایی، به صورت خاص کممیلی آذربایجان به حضور فعال در طرح و برنامه اروپایی "شراکت شرقی"، حمایت باکو از روسیه در مجمع پارلمانی شورای اروپا، خودداری آذربایجان و ترکمنستان از حضور در رایگیری سازمان ملل متحد پیرامون قطعنامه اخیر ضد روسی در خصوص شرایط کریمه، امضای توافقنامه همکاری نظامی بین مسکو و تاشکند بلافاصله پس از انتخاب رئیس جمهور جدید در ازبکستان و ... نیز میبایست به عنوان نمونههای بارز و عینی پیروزی ژئوپلیتیسم بر ویروس ایدهآلیسم نام برد.
بنابراین بر خلاف ادعاهای برخی نظریهپردازان غربی مبنی بر پایان تاریخ، با اطمینان میتوان گفت که دولتها و ملتهای منطقه خزر نه تنها خواهان همگرایی با غرب و پذیرش ارزشهای غربی نیستند، بلکه تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا "سیاست استثناگرایی" غرب و آمریکا را با نزدیکی مناسبات با یکدیگر و در حتی در اقدامی جسورانهتر ایجاد بلوکبندیها و ترتیبات چندجانبه منطقهای به چالش بکشند. در این بین، بدون تردید دعوا و منازعه ژئوپلیتیک بین روسیه و غرب به کشورهای منطقه در درک و فهم بهتر و بیشتر واقعیات ژئوپلیتیک در منطقه خزر کمک قابل توجهی نمود. بعید به نظر میرسد که کسی غیر از این بیندیشد که اگر مناسبات انرژی بین روسیه و غرب مطرح نمیبود، غرب و آمریکا تحریمهای بسیار بیشتر و سنگینتری را بر علیه روسیه وضع میکردند. کاملا مبرهن است که غربیها به کشورهای منطقه خزر به عنوان صرفا ابرازی برای تامین مواد خام خود مینگرند و بدون تردید در صورت کاهش وابستگی به حاملهای انرژی کشورهای منطقه خزر، ماهیت واقعی خود را نمایان ساخته و ساز خود را برای دخالت در امور داخلی این کشورها کوک خواهند کرد که از جمله نمونههای بارز و عینی آن انتقادات و گزارشات شدیدالحن غرب و آمریکا در خصوص نقض حقوق بشر، نقض حقوق اقلیتهای قومی-مذهبی و قومی-ملیتی و اعمال فشار بر اپوزیسیون در آذربایجان و ترکمنستان است.
طی هزاران سال گذشته چهار تمدن بزرگ شرق یعنی، اسلام، ایرانی، اسلاو و ترک در منطقه "اورآسیا" و قلب آن "دریای خزر" با یکدیگر در تماس و مراوده بودهاند. در عصر معاصر تاریخ نه تنها به پایان نرسید، بلکه از یک سو، دور جدیدی از همکاری و تعامل دوستانه بین مسلمانان، ایرانیها، اسلاوها و ترکها آغاز گردید و از سویی دیگر، تقابل بین آتلانتیسم و اورآسیانیسم وارد فاز جدی و آشکار شده است. شاید تاریخ برای غربیها به پایان رسیده یا در حال پایان باشد، اما تاریخ قطعا برای آسیا تازه شروع گردید که میل فزاینده کشورهایی همچون ایران، روسیه، چین و هند به بازتعریف نقش و جایگاه خود در عرصه بینالملل در حوزههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی به وضوح موید این ادعا است. با این توصیفات، کارهای بسیار زیادی برای انجام دادن هست. اهداف و وظایف مبرم و نخستین کشورهای منطقه خزر در ژئوپلیتیک خزر عبارتند از:
- دستیابی به منابع انرژی دریای خزر؛
- بهرهمندی از قابلیتها و ظرفیتهای ژئوپلیتیک کشورهای منطقه خزر برای ایجاد خطوط لوله انتقال انرژی به بازار جهانی با هدف تنوعبخشی به مسیرهای انتقال انرژی بدون ملاحظات سیاسی و حرفشنوی از بازیگران فرامنطقهای؛
- تعیین رژیم حقوقی دریای خزر تنها از طریق توافق همه 5 کشور حاشیه خزر بدون ملاحظات سیاسی؛
- جلوگیری از حضور نیروهای دریایی کشورهای خارجی در دریای خزر؛
- محلی کردن ضرر و زیان ناشی از حضور بیگانگان در پهنه آبی دریای خزر؛
- مدرنیزاسیون مسیرهای حمل و نقل؛
- مقابله با تهدیدات نظامی-سیاسی بازیگران غیررسمی؛
- کمک به حل و فصل منازعات منطقهای بدون دخالت و میانجیگری کشورهای فرامنطقهای و با حضور قدرتها و سازمانهای برجسته منطقهای؛
- کشف و شناسایی تهدیدات و خطرات ناشی از انقلابات رنگی و جنگ هیبریدی و مقابله با آنها؛
- حفظ و مدیریت منطقی محیط زیست و دریای خزر و ...
کاملا واضح و مبرهن است که موضوعات بسیار مهم و متعددی وجود دارد که هر کدام میتوانند دلیلی برای نشستن پشت میز مذاکره و دیدارهای متوالی و متعدد بین مقامات کشورهای منطقه خزر باشند. نگارنده این مقاله در نهایت نه از باب دلسوزی که کافی به نظر میرسد، بلکه از رهگذر نگاه و رویکرد واقعبینانه به رهبران کشورهای منطقه خزر توصیه میکند:
- رهبران منطقه باید هوشیار باشند که تا زمانی که کشورهای منطقه خزر با تکیه بر ظرفیتها و پتانسیل داخلی خود به تقویت ساختار ژئوپلیتیکی منطقه خزر مبادرت نورزند، نمیتوانند از برقراری مناسبات و ارتباطات گسترده با غرب سخن بگویند. تا زمانی که غربیها در موضع قدرت باشند، میل وافر و فزایندهای برای تحمیل مدل خود از توسعه اقتصادی و سیاسی بر کشورهای منطقه خزر دارند که پیامدها و عواقب مشابه آنچه که در سوریه، یمن، اوکراین، گرجستان، لیبی، عراق و افغانستان رخ داده است را در پی خواهد داشت. کشورهای منطقه خزر باید از قابلیتها و توانمندیهای فراوان خود - منابع سرزمینی، طبیعی و انسانی گسترده - برای برقراری توازن ایدئولوژیک با غرب بهره ببرند.
- رهبران کشورهای منطقه خزر تنها در صورتی میتوانند به حفظ و تقویت ساختار ژئوپلیتیک منطقه خزر و مصون نگه داشتن آن از حضور و نفوذ غرب و آمریکا که مجهز به ابزارها و تکنولوژیهای "انقلاب رنگی" و تربیت "ستون پنجم" هستند امیدوار باشند که بستری برای بیان شفاف و صریح انتظارات و مطالبات یکدیگر داشته باشند که دیدارهای مکرر و متعدد در سطح کارشناسی و رسمی میتواند بسیار راهگشا باشد.
- شرایط ژئوپلیتیک منطقه به دلیل حضور قدرتهای فرامنطقهای در آن پیچیده شده و تنها نگاه رئالیستی و نه ایدهآلیستی به مسائل و تحولات منطقهای میتواند از غلظت این پیچیدگی که محصول دعوت مهمانان ناسپاس غرب از سوی برخی کشورهای منطقه است بکاهد. به هیچ وجه نمیتوان کتمان کرد که بسیاری از بخشها و حوزههای همکاری و تعامل بین کشورهای منطقه پنهان مانده که باید از سوی موسسات مطالعاتی و تحقیقاتی در چارچوب نگاه واقعگرایانه و بدور از هرگونه تعصب و جانبداری به دقت مطالعه، شناسایی و پس از آن در اختیار دولت با هدف بهرهبرداری قرار گیرد.
محسن حمیدی, عضو شورای علمی موسسه بین المللی مطالعات دریای خزر
http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/ODMxMg