سناریوی آمریکا و متحدین غربی آنها در منطقه خزر: تبدیل کشورهای خز
سناریوی آمریکا و متحدین غربی آنها در منطقه خزر: تبدیل کشورهای خزری به شرکایِ غرب، دشمنانِ ایران و مخالفانِ روسیه با سلاحِ انرژی
موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر (IIKSS) - علیرغم اخبار پر سر و صدا در مناطق مختلف دنیا که تمام توجهات را به سمت خود جلب و جذب کردهاند، دریای خزر همچنان مهمترین منطقه ژئوپلیتیک در دنیا و محل تلاقی منافع بسیاری از کشورهای منطقهای و فرامنطقهای تلقی میگردد. شرایط در منطقه خزر از این جهت منحصر به فرد و خاص تصور میشود که منافع بازیگران منطقهای و فرامنطقهای به شکل تنگاتنگی هم در حوزه انرژی و هم در حوزه امنیت به یکدیگر پیوند خورده است و ایران، روسیه، چین، ترکیه، اتحادیه اروپا و آمریکا از جمله برجستهترین این بازیگران هستند. مبارزه پیدا و پنهانی بین این قدرتهای بزرگ برای کنترل بر منابع انرژی دریای خزر در حال انجام است که در حال حاضر یکی از عناصر اصلی موثر در مناسبات بین المللی بوده و به شکل قابل توجهی بر توازن قوا در بازار جهانی تاثیر میگذارد.
ارسال پیامی از سوی رئیس جمهور آمریکا "دونالد ترامپ" برای شرکت کنندگان در کنفرانس "نفت و گاز خزر" که در 12-11 خرداد در باکو برگزار شده بود، از مصادیق بارز و عینی جایگاه و موقعیت ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی ممتاز و منحصر به فرد منطقه خزر و مبارزه پیرامون آن است. "ترامپ" در این پیام به دو موضوع مهم اشاره نمود؛ او در وهله اول اظهار کرد که آمریکا به حمایت قاطع خود از کریدور گازی جنوبی، یعنی از مسیر انتقال گاز آذربایجان و در صورت موفقیت، گاز ترکمنستان و قزاقستان به بازار اروپا خارج از قلمرو روسیه ادامه میدهد. در وهله دوم، او نقش آذربایجان در تقویت امنیت انرژی جهانی و نیز در استخراج و صادرات منابع انرژی خزر را عالی ارزیابی نمود. ضمنا معاون رئیس اتحادیه اروپا در امور انرژی "ماروش شوچوویچ" نیز در پیامی ویدئویی از تعهد و التزام اتحادیه اروپا به کریدور گازی جنوبی که آذربایجان نقشی کلیدی را در آن ایفا میکند سخن گفت. او ابراز امیدواری کرد که آذربایجان در سال 2020 وارد اتحادیه اروپا شود. کاخ سفید همچنین به ترکمنستان نیز وعده داد تا از خط لوله ترانسخزر حمایت نماید. آمریکاییها همچنین برای اینکه بتوانند کشور خارج از بلوک ترکمنستان را در مدار نفوذ خود قرار دهند، اخیراً هیئتی از این کشور را برای حضور در نشست تجاری ترکمنستان-آمریکا به واشنگتن دعوت کرده بودند.
کشورهای منطقه خزر کاملا محق هستند که برای تامین منابع ارزی خود، منابع انرژی خود را در بازار جهانی به فروش برسانند و حتی ایران و روسیه نیز در چارچوب اصل حسن همجواری و همسایگی، بارها آمادگی خود را برای کمک به کشورهای خزری در این خصوص ابراز داشتهاند، اما بدیهی است که با توجه به سیاستهای یکجانبهگرایانه و خودخواهانه برخی کشورهای خزری بدون در نظر گرفتن منافع ژئواکونومیکی و ژئواستراتژیکی دیگر کشورهای خزری که پدیده منطقهگرایی در منطقه خزر را با چالشی جدی مواجه ساختهاند، پیامهای پی در پی مقامات غربی-آمریکایی به این کشورها به هیچ وجه نمیتواند خوشایند و مطلوب روسها و ایرانیها تلقی گردد. به صورت مشخص، پیش از کنفرانس باکو و پیام "دونالد ترامپ"، معاون وزیر امور خارجه روسیه "الکسی مشکوف" از تلاش برخی کشورهای اروپایی برای جلوگیری از اجرای پروژههای روسیه – خطوط لوله گاز "جریان ترکیه" و "جریان شمالی-2" ابراز نگرانی کرده بود. بنابر اظهارات او، مسکو منتظر تضمینهای اساسی برای اجرای این پروژهها است تا موضوعی مشابه خط لوله گاز "جریان جنوبی" تکرار نشود. اما علیرغم اصرار و پافشاری مسکو، بروکسل میلی به واگذاری تضمین مورد دلخواه روسیه ندارد.
"کریدور گازی جنوبی" رقیبی جدی برای انتقال گاز روسیه به اروپا و مهمتر یک ابزار موثر فشار سیاسی غرب بر مسکو تلقی میگردد. موضع آمریکا و کشورهای اروپایی در موضوع "کریدور گازی جنوبی" کاملا منطبق با یکدیگر است. آنها قصد دارند به واسطه اجرایی ساختن این پروژه گران و پرهزینه جایگاه و موقعیت گازپروم به عنوان صادرکننده اصلی گاز به اروپا را به چالش کشیده و از اهمیت ژئوپلیتیکی ایران نیز بکاهند. در چارچوب این پروژه کلان، پروژههای گازی متعددی در منطقه خزر بدون حضور بزرگترین غولهای گازی جهان یعنی روسیه و ایران در حال انجام است: فاز دوم میدان گازی شاه دنیز در جمهوری آذربایجان، خط لوله قفقاز جنوبی، پروژه خط لوله انتقال گاز ترنسآناتولی (TANAP) و خط لوله انتقال گاز ترنسآدریاتیک (TAP). بنابر اظهارات اخیر رئیس جمهور آذربایجان "الهام علییف"، 93 درصد پروژه "شاهدنیز-2"، 85 درصد خط لوله گاز قفقاز جنوبی که آذربایجان را به گرجستان متصل میسازد، 72 درصد پروژه ترنسآناتولی که در سال آینده به بهربرداری خواهد رسید و 42 درصد خط لوله گاز ترنسآدریاتیک به انجام رسیده است.
ایران و روسیه علاقهمند به ثبات سیاسی و اقتصادی در منطقه خزر هستند و یکی از مهمترین استراتژیهای طولانیمدت این دو کشور در منطقه خزر، استفاده از موقعیت جغرافیایی خود برای عبور خطوط مواصلاتی و جریانهای نفت و گاز و حمل و نقل از قلمرو آنها است، اما این دو کشور با مشکلی عمده و اساسی در منطقه خزر مواجه هستند. در یک سو، ترکیه قرار دارد که مدعی افزایش نقش منطقهای خود به زیان ایران و روسیه میباشد و در سویی دیگر، آمریکا است که مدام کشورهای منطقه خزر را برای محدودسازی قابلیتها و ظرفیتهای ایران و روسیه تشویق میکند. آمریکاییها و متحدین غربی آنها تلاش میکنند منابع هیدروکربنی قزاقستان، ازبکستان و ترکمنستان را از بستر دریای خزر و از طریق آذربایجان، گرجستان و ترکیه، بدون حضور روسیه و ایران به بازارهای جهانی منتقل نمایند.
اما این تنها یک روی سکه است و آمریکاییها و متحدین غربی آنها در ورای پیگیری پروژههای انرژی پیشنهادی خود در منطقه خزر دارای اهداف و نیات دیگری نیز هستند. اولا اینکه غربیها به شدت از تشدید حضور و نفوذ روسیه و ایران در مناطق دو سمت دریای خزر واهمه دارند. از این رو تلاش میکنند از شیفتگی زایدالوصف و نسنجیده رهبران سیاسی در برخی کشورهای منطقه خزر به حضور در برنامهها و پروژههای انرژی سودآور و بینالمللی کردن اقتصاد کشورهایشان، برای گسترش حضور فیزیکی در منطقه خزر بهره ببرند تا بدین ترتیب فرصت بهتر و بیشتری برای کنترل فعالیتها و اقدامات تهران و مسکو در منطقه داشته باشند. ثانیا اینکه کشورهای منطقه خزر، به صورت خاص آذربایجان و ترکمنستان باید دریابند، در صورتی که به همه تعهدات خود در مقابل غرب در بخشهای طرحها و پروژههای انرژی جامه عمل بپوشانند، توجه و علاقهای که در حال حاضر غربیها به آنها دارند و ابراز میکنند، به شکل قابل توجهی کاهش خواهد یافت و این زمانی است که آمریکاییها در ورای کمک به کشورهای منطقه خزر با هدف بینالمللی کردن اقتصادشان تلاش میکنند بر تحولات داخلی سیاسی این کشورها به صورت مستقیمتر تاثیر بگذارند. بدون هیچگونه تردیدی تمام حوزههای نفت و گاز آذربایجان تحت کنترل غرب و آمریکا قرار دارد.
رئیس سابق برنامه اورآسیایی "موسسه ملی دموکراسی" "نلسون لدسک" در این خصوص اظهار کرده است که پایگاه مطمئنی برای حضور آمریکا در آذربایجان ایجاد شده است و در حال حاضر میتوان با اطمینان و بدون بهکارگیری "شیوههای انقلابی" اصلاحات، واقعیات سیاسی داخلی جدیدی را در این جمهوری ایجاد نمود. آمریکاییها که خیالشان از وابسته کردن کشورهای خزری به درآمدهای حاصل از فروش انرژی آسوده شده است، میکوشند با ابزارهای فشار سیاست خارجی خود نظیر آزادی، دموکراسی و حقوق بشر سناریوی سلطه بر آنها را تکمیل نمایند. بر اساس چنین سناریویی، افزایش تلاش غربیها با هدف همکاری با اپوزیسیون آذربایجان و ارائه کمکهای بیشتر و گستردهتر مالی، سیاسی و تبلیغاتی به آنها امری محتمل خواهد بود.
و ثالثا اینکه آمریکاییها و غربیها قصد دارند با پیشنهاد طرحهای متنوع و متعدد به کشورهای منطقه دریای خزر پیرامون انتقال منابع انرژی آنها به بازارهای جهانی قصد دارند این کشورها را در رقابتی سخت و دشوار با یکدیگر قرار دهند تا بدین ترتیب مقدمات ظهور و بروز یکی از مهمترین بهانههای میلیتاریزاسیون منطقه خزر را فراهم آورند. در شرایطی که ریسک و خطر وجود معادن مورد دعوا و منازعه در منطقه خزر وجود دارد و در شرایط فقدان رژیم حقوقی دریای خزر، عملا همه کشورهای منطقه در حال تقویت قوای دریایی خود هستند. بدین ترتیب، همان چیزی که غربیها و آمریکاییها به دنبال آن بودهاند محقق گردید: منشعب شدن کشورهای منطقه خزر. این دو گروه از کشورهای خزری به همکاری نظامی در منطقه با کشورهای دیگر به شکل کاملا متفاوتی مینگرند. در یک سو، ایران و روسیه قرار دارند که به صورت مطلق مخالف هرگونه حضور نظامی کشورهای ثالث، به صورت خاص آمریکا در منطقه هستند و در سویی دیگر، سه کشور ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان قرار دارند که بیمیل به حضور نیروهای نظامی کشورهای فرامنطقهای در خزر نیستند. همه موارد ذکر شده زمانی ملموستر و عینیتر جلوه خواهد کرد که این موضوع را نیز در تحلیلهای خود پیرامون سیاست های آمریکا در منطقه خزر لحاظ نمائیم که آمریکاییها هیچ سود و نفع مستقیمی از انتقال منابع انرژی خزر به بازارهای جهانی نمیبرند و اجاقهای مردم این کشور با گاز منطقه خزر روشن نمیشوند و انرژی منطقه خزر صرفا به سلاح و ابزاری در دستان واشنگتن با هدف بهرهبرداریهای سیاسی از آن در این منطقه و اعمال فشار بر تهران و مسکو بدل شده است.
همه موارد فوقالذکر به همراه بسیاری از مسائل و موضوعات دیگر ضمن آسیب رساندن به منافع اقتصادی کشورهای خزری و ناتوان ساختن آنها در تنوعبخشی به اقتصادشان که به شکل بیمارگونهای مبتنی بر درآمدهای حاصل از فروش انرژی است، کشورهای خزری را به سمت میلیتاریزاسیون سوق میدهند که جز رقابت تسلیحاتی پرهزینه، هیچ چیز مطلوبی برای آنها به ارمغان نمیآورد. رقابت اقتصادی قدرتهای بزرگ در منطقه خزر در شکل تلاش برای کنترل بر کریدورهای حمل و نقل در این منطقه در حال افزایش میباشد. اما پشت دسیسههای خزری آمریکا و غرب و تلاش آنها برای ایجاد خطوط لوله انتقال انرژی به بازارهای بینالمللی و کریدورهای حمل و نقل بدون حضور ایران و روسیه سناریوی خطرناکی نهفته است: تبدیل کشورهای منطقه خزر به شرکای غرب، دشمنان ایران و مخالفان روسیه با سلاح انرژی.
بدون تردید، تکیه و توسل آمریکا و اتحادیه اروپا به آذربایجان، ترکمنستان و قزاقستان در تامین امنیت انرژی غرب، منافع روسیه و در میان مدت منافع ایران را با چالشی جدی مواجه خواهد ساخت. اگرچه برای غرب و آمریکا همکاری با کشورهای منطقه خزر در حوزه انرژی بسیار مهم است، اما مهمتر آن است که این کشورها را تحت انقیاد خود در آورند. در سناریوی طراحی شده از سوی آنها، کشورهای منطقه خزر باید به شریک آمریکا و غرب، دشمنان ایران و مخالفان روسیه تبدیل شوند. اما سوال مهم اینجا است که آیا ایرانیها و روسها با علم به اصرار غرب و آمریکا بر تشدید حضور و نفوذشان در منطقه خزر و ضمن احترام به منافع کلیدی دیگر کشورهای خزری، برای ایجاد دوگانهای قوی در این منطقه با هدف جلوگیری از گسترش این حضور و نفوذ متقاعد شدهاند یا خیر. کارشناسان موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر در آیندهای نزدیک طی مقالهای در سایت موسسه به این سوال مهم پاسخ خواهند گفت.
محسن حمیدی: کارشناس مسائل آسیای مرکزی و قفقاز، عضو شورای علمی موسسه بینالمللی مطالعات دریای خزر
http://www.iikss.com/fa/index.php/route/news_det/OTczNw